مذاکرات پرتنش با پاکستان
در پی دور جدید مذاکرات بین مقامات پاکستانی و طالبان، افزایش تنشها در مرزهای دو کشور همزمان با تلاشهای دیپلماتیک، تصویری پیچیده از سیاست خارجی اخیر حکومت طالبان در قبال پاکستان ترسیم کرده است. وزیر خارجه طالبان، “امیرخان متّقی”، اخیراً به وضوح خواستههای اسلامآباد را «غیرمنطقی» و «ناپذیرفتنی» خوانده و موضع کابل را در دفاع از حاکمیت، رد هرگونه تضمین مطلق امنیتی و تأکید بر گفتوگوی منطقهای برجسته کرده است. متّقی این گفتوگوها را نه تنها نبردی بر سر تنش نظامی، بلکه آزمایشی برای استقلال سیاسی و معنای واقعی «همسایگی» دانسته است.
رویکرد اخیر طالبان نسبت به پاکستان حاکی از یک استراتژی دوگانه است: از یک سو، آنها به دنبال کاهش تنش از طریق مذاکرات و تضمین آتشبس هستند؛ از سوی دیگر، آنها حاضر به پذیرش خواستههای پاکستان در مورد کنترل مطلق بر گروههایی مانند تحریک طالبان پاکستان (TTP) یا تضمین کامل امنیت داخلی پاکستان نیستند. این موضع نشان میدهد که طالبان قصد ندارند بار امنیتی طرف پاکستانی را به دوش بکشند، بلکه میخواهند آن را به مثابه یک مشکل دوطرفه ببینند، نه فقط تهدیدی خارجی.
اما گفتوگو به معنای تسلیم شدن نیست. متّقی تأکید کرده است که اگر اسلامآباد خطوط قرمزی را بگذراند، به ویژه در تجاوز بر حریم هوایی افغانستان یا طرح درخواستهایی که به نظر او نقض حاکمیت است؛ طالبان «حق دفاع از سرزمین» خود را محفوظ نگه خواهد داشت. در عین حال، آنها بر اهمیت میانجیگری منطقهای تأکید کردهاند، با اشاره به نقش کشورهایی مانند ترکیه، قطر و احتمالا چین در تسهیل مذاکرات. این ترکیب دیپلماتیک و تهدید متقابل، نمایانگر سیاست خارجی جدید طالبان است: تعامل فعال، اما نه تسلیم بیقید و شرط.
منازعات اصلی با پاکستان: تضمین امنیت،TTP و حریم هوایی
در میان مهمترین خواستههای پاکستان که به گفته متّقی موجب شکست مذاکرات پرتنش با پاکستان شده، تقاضای «تضمین امنیت» برای اسلامآباد از سوی کابل است. به گزارش منابع خبری، پاکستان خواسته که طالبان تضمین دهند دیگر هیچ «حادثه امنیتی» از خاک افغانستان علیه پاکستان رخ ندهد. متّقی این درخواست را «غیرمنطقی» خوانده و گفته است که پاکستان انتظار دارد یک کشور مسئول امنیت کشور همسایه باشد، در حالی که طالبان توانایی یا انگیزه دخالت کامل در مسائل داخلی پاکستان را ندارند.
در کنار این، مقامات پاکستانی به طالبان فشار آوردهاند تا «گروههای تحریک طالبان پاکستان (TTP)» را به خاک افغانستان منتقل کنند؛ اما متّقی با صراحت این ایده را رد کرده است. او پرسیده است: «آیا ما دیوانهایم که مشکلات یک کشور را به خاک خود منتقل کنیم؟ از نظر او، این درخواست نوعی انتقال مسئولیت است که طالبان نمیپذیرند؛ آنها نمیخواهند پایگاههای شبهنظامیان پاکستانی را در افغانستان مستقر کنند یا کنترل عملیات آنها را بر عهده بگیرند.
یک بعد دیگر مناقشه در مذاکرات پرتنش با پاکستان، نقض حریم هوایی افغانستان است. متّقی ادعا کرده که طی “چهار سال گذشته”، پاکستان بارها حریم هوایی افغانستان را نقض کرده و طیارههایی از خاک پاکستان وارد فضای هوایی افغانستان شدهاند. وی گفته است که طالبان از اسلامآباد خواستهاند این «عملیات» را متوقف کند، اما پاکستان حاضر نشده یا نتوانسته این درخواست را بپذیرد. این امر، به باور طالبان، نمونهای از تجاوز به حاکمیت ملی است که نمیتوان به سادگی آن را چشمپوشی کرد.
اتهامات متناقض پاکستان و شرط مشروعیت طالبان
متّقی بارها به «تناقض» در سیاست پاکستان اشاره کرده است: از یک سو، اسلامآباد طالبان را متهم میکند که به TTP اجازه فعالیت در خاک افغانستان دادهاند؛ از سوی دیگر، همان کشور درخواست کرده اعضای TTP را به افغانستان منتقل کنند. این دوگانگی، به گفته متّقی، نمایانگر یک بازی سیاسی است که هدف آن انتقال بار امنیتی یا فرافکنی مشکلات به کابل است.
در پاسخ به ادعای پاکستان درباره عبور جنگجویان TTP از خط دیورند (مرز مورد مناقشه)، متّقی سوال کرده که چرا، اگر پاکستان این را یک تهدید امنیتی میداند، در زمان جمهوریت در افغانستان مرزها را محکم نگرفته یا کنترل کامل ایجاد نکرده است. او یادآور شده که در دوره جمهوریت، اسلامآباد سیمخاردار، جاده، پستهای نگهبانی و حتی پایگاههای بزرگ در مرزها ساخته بود، اما همچنان از کنترل کامل جلوگیری نشده است. این استدلال متّقی، ناظر به این است که پاکستان نمیتواند تمام مسئولیت را بر دوش طالبان بیندازد؛ طالبان خواهان شراکتی امنیتیاند، نه تسلیم کامل.
در عین حال، متّقی از «برادران مسلمان پاکستانی، علمای کرام و سیاستمداران خیرخواه» سخن گفته و بر احترام به آنها تأکید کرده است. او تلاش کرده نشان دهد که موضع طالبان صرفاً نظامی یا خصمانه نیست، بلکه به دنبال تعامل معنادار با آن بخش از حکومت پاکستان است که به گفتوگو و حل مسالمتآمیز منازعات گرایش دارد. این پیام، از نظر طالبان، بخشی از استراتژی مشروعیتسازی آنهاست؛ آنها میخواهند به عنوان یک حکومت «مسئول» و «عملگرا» دیده شوند، نه صرفاً یک گروه شبهنظامی.
پیامدها و چشمانداز منطقهای
این مناقشات دیپلماتیک و نظامی بین افغانستان و پاکستان بیش از آنکه فقط یک نزاع دوجانبه باشد، بخشی از پازل ژئوپلیتیک بزرگتر در جنوب آسیا است. طالبان، با تاکید بر حفظ حاکمیت و رد تضمین امنیتی کامل برای پاکستان، سیگنالی روشن ارسال کردهاند: آنها حاضرند با همسایگان گفتگو کنند، اما نه به قیمتی که استقلالشان به خطر بیفتد. این موضع میتواند به معنای تلاش برای تعریف مجدد روابط منطقهای بر اساس احترام متقابل باشد، اگر چه خطر تشدید تنش نیز وجود دارد.
در سطح عملی، اگر پاکستان خواستههای خود را به شکلی انعطافپذیرتر بازنمایی کند، مثلاً با ایجاد مکانیسم نظارتی مشترک، میانجیگری سهجانبه یا استفاده از بازیگران منطقه، ممکن است راهی برای توافق پایدار باز شود. با این حال، اگر اسلامآباد پافشاری بر تضمینهای مطلق داشته باشد، احتمال اینکه مذاکرات به نتیجه برسد بسیار کم خواهد بود، به خصوص اگر طالبان همچنان به محافظت از حاکمیت خود تأکید کنند.
بهعلاوه، این تنشها برای کشورهای سوم نیز اهمیت دارد؛ از میانجیگرانی مثل قطر و ترکیه گرفته تا قدرتهای منطقهای چون چین، این جنگ لفظی فرصتی برای نقشآفرینی فراهم میکند. طالبان با اتخاذ یک موضع مستقل اما تعاملی، میتواند اعتبار دیپلماتیک بیشتری کسب کند، اما اگر نتواند خواستههای پاکستان را مدیریت کند، ریسک بازگشت درگیری نظامی و پیچیدهتر شدن بحران امنیتی وجود دارد.

جمعبندی مذاکرات پرتنش با پاکستان
اظهارات “امیرخان متّقی” در هفتههای اخیر بازتاب یک سیاست خارجی جدید طالبان است که ترکیبی از مقاومت، دیپلماسی و تأکید بر حاکمیت را به نمایش میگذارد. متّقی تأکید دارد که طالبان مسئول «امنیت مطلق پاکستان» نیستند، خواستار توقف تجاوزات به حریم هوایی افغانستاناند و مقاومت قاطع در برابر انتقال TTP به خاک خود نشان دادهاند. در عین حال، او به لایههای انسانی و فکری روابط میان دو کشور اشاره کرده و «برادری» مذهبی و همسایگی را بخشی از پایههای گفتوگوی ممکن دانسته است.
به نظر میرسد طالبان مذاکرات پرتنش با پاکستان، در حال آزمودن یک راهبرد دوگانهاند: از یک سو، نشان دادن آمادگی برای همکاری (از طریق مذاکرات، میانجیگری و دیپلماسی منطقهای)؛ و از سوی دیگر، تأکید بر حفظ استقلال و حاکمیت در برابر خواستههای پاکستان که بهزعم آنها «باری ناعادلانه» است. این موضع، اگر به درستی مدیریت شود، میتواند به ثبات نسبی در مرزها بیانجامد، اما شکست در ایجاد اعتماد متقابل یا پذیرفتن سازوکارهای تضمینی میتواند تنش را تشدید کند.
برای تحلیلگران منطقه، مهم است که این تحولات را نه صرفاً در چارچوب درگیری مرزی، بلکه در بستر گستردهتر ژئوپلیتیک جنوب آسیا ببینند: طالبان در حال تعریف نوع جدیدی از همسایگیاند که بر گفتوگو، حاکمیت و موازنه قدرت مبتنی است. اما آیا پاکستان حاضر است این مدل را بپذیرد؟ پاسخ به این سوال شاید یکی از تعیینکنندهترین فاکتورها در آینده سیاسی و امنیتی منطقه باشد.
مجتبی همت











