در سالهای اخیر، اصطلاح «مکانیسم ماشه» بارها در رسانهها و محافل سیاسی تکرار شده است؛ ابزاری که طبق قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل در متن توافق هستهای گنجانده شد این مکانیسم به کشورهای عضو برجام (ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه، جرمنی، چین و روسیه) اجازه میدهد تا در صورت ادعای نقض تعهدات ایران، تحریمهای بینالمللی پیش از برجام را بهصورت خودکار بازگردانند. اسنپبک بهعنوان ابزاری برای تضمین پایبندی ایران به تعهدات هستهای طراحی شد، اما در عمل به شمشیری دو لبه تبدیل شده که هم میتواند اهرم فشاری علیه ایران باشد و هم مذاکرات دیپلماتیک را به مخاطره بیندازد.
اکنون که روند فعالسازی این مکانیسم از سوی کشورهای اروپایی انجام شده، پرسش اساسی این است: چه کسانی بدعهدی کردهاند؟ آیا ایران، که سالها زیر سنگینترین تحریمهای اقتصادی جهان مقاومت کرده، حق اقدام متقابل ندارد؟ یا این اروپا و امریکا هستند که با نقض آشکار تعهدات خود میخواهند از این بند بهعنوان حربهای برای تحمیل اراده سیاسی استفاده کنند؟
برجام و فلسفه ایجاد مکانیسم ماشه
برجام در سال 2015 بهعنوان یکی از مهمترین توافقات چندجانبه پس از جنگ سرد شناخته شد. فلسفه اصلی این توافق، ایجاد توازن میان «محدودیتهای هستهای ایران» و «لغو تحریمهای ظالمانه» بود. برای آنکه هر طرف اطمینان یابد طرف مقابل به تعهداتش پایبند میماند، سازوکارهایی در برجام پیشبینی شد. یکی از این سازوکارها، مکانیسم ماشه بود؛ بندی که اجازه میداد اگر یکی از طرفین مدعی نقض تعهدات شود، بتواند موضوع را به کمیسیون مشترک و در نهایت به شورای امنیت ببرد.
اما این بند از همان ابتدا محل مناقشه بود. ایران بارها هشدار داد که درج چنین بندی میتواند به ابزاری در دست قدرتهای غربی برای سوءاستفاده و فشار سیاسی تبدیل شود. تجربه سالهای بعد نشان داد که این نگرانی بیراه نبوده است.
خروج امریکا از برجام و زنجیره بحرانها
در سال 2018، دولت دونالد ترامپ بهطور یکجانبه از برجام خارج شد و تمامی تحریمهای لغوشده را بازگرداند. این اقدام نهتنها نقض آشکار تعهدات امریکا بود، بلکه فلسفه وجودی توافق را زیر سؤال برد. ایران تا یک سال پس از خروج امریکا همچنان به تعهدات خود پایبند ماند، به امید آنکه اروپا بتواند خلأ خروج امریکا را پر کند. اما در عمل، اروپا هیچ اقدام مؤثری برای جبران نکرد. سازوکار مالی اینستکس، که قرار بود امکان تجارت محدود با ایران را فراهم کند، هیچگاه عملیاتی نشد و به طنزی تلخ در عرصه دیپلماسی بدل گشت.
در مقابل، ایران با استناد به بندهای برجام، بهصورت مرحلهای تعهدات خود را کاهش داد و سطح غنیسازی را افزایش داد. این اقدام نه از سر نقض توافق، بلکه بر مبنای «حق اقدام متقابل» در صورت نقض تعهدات دیگران بود.

اروپا؛ شریک بدعهدی یا بازیگر مستقل؟
یکی از محورهای مهم بحث درباره مکانیسم ماشه، نقش کشورهای اروپایی (انگلیس، فرانسه و جرمنی) است. این کشورها در ظاهر مدافع برجام معرفی میشوند، اما در عمل هرگز نتوانستند یا نخواستند در برابر فشار امریکا ایستادگی کنند.
ناتوانی در اجرای تعهدات اقتصادی: قرار بود تحریمهای بانکی و نفتی لغو شود و ایران بتواند به بازار جهانی بازگردد. اما اروپا حتی نتوانست یک حساب بانکی پایدار برای نقلوانتقال مالی ایران فراهم کند.
دنبالهروی از سیاستهای امریکا: در حالیکه واشنگتن آشکارا برجام را نقض کرده بود، اروپا به جای ایستادگی در برابر این قانونشکنی، عملاً در همان مسیر حرکت کرد. تحریمهای ثانویه امریکا بهانه شد تا شرکتهای اروپایی یکییکی از ایران خارج شوند.
استفاده سیاسی از مکانیسم ماشه: حالا اروپاییها این مکانیسم را فعال خواهند کرد؛ گویی که تنها ایران باید هزینه نقض تعهدات را بپردازد، نه امریکا و اروپا.
این وضعیت نشان میدهد که اروپا عملاً استقلال سیاسی خود را در برابر امریکا از دست داده و به بازیگری منفعل بدل شده است.
ایران و حق اقدام متقابل
در حقوق بینالملل، اصل اقدام متقابل جایگاهی روشن دارد. اگر یک طرف تعهدات بینالمللی را نقض کند، طرف دیگر حق دارد در پاسخ، بخشی از تعهدات خود را تعلیق کند تا تعادل برقرار شود. ایران دقیقاً بر همین اساس عمل کرده است. افزایش سطح غنیسازی، نصب سانتریفیوژهای پیشرفته و کاهش سطح نظارتهای فراپادمانی، همگی پاسخی به نقض آشکار تعهدات امریکا و بدعهدی اروپا بوده است. بنابراین، این ادعا که ایران تعهدات را نقض کرده، تحریف واقعیت است. ایران نه آغازگر نقض برجام، بلکه قربانی آن بوده است.
پیامدهای سیاسی و امنیتی فعالسازی مکانیسم ماشه
فعالسازی مکانیسم ماشه میتواند پیامدهای گستردهای داشته باشد:
فروپاشی برجام: بازگشت تحریمهای شورای امنیت، عملاً به معنای پایان برجام خواهد بود، زیرا ایران اعلام کرده که در این صورت، از توافق خارج میشود.
افزایش تنشهای منطقهای: فعالسازی اسنپبک میتواند تنشها در خاورمیانه را تشدید کند و به درگیریهای نظامی منجر شود.
بیاعتمادی به دیپلماسی: برجام قرار بود الگویی برای حلوفصل اختلافات از طریق گفتوگو باشد. اما رفتار امریکا و اروپا نشان داد که این الگو تنها زمانی کار میکند که غرب اراده سیاسی برای اجرای تعهدات داشته باشد. اکنون بیاعتمادی به نقطهای رسیده که حتی اگر توافق جدیدی هم مطرح شود، ایران بهسختی میتواند به وعدههای غرب اعتماد کند.
تأثیر محدود اقتصادی: برخی کارشناسان معتقدند که با توجه به تحریمهای گسترده فعلی، بازگشت تحریمهای شورای امنیت تأثیر اقتصادی محدودی خواهد داشت.
مکانیسم ماشه و فروپاشی اعتماد به غرب
مکانیسم ماشه قرار بود تضمینی برای اجرای متوازن برجام باشد، اما امروز به ابزاری در دست امریکا و اروپا برای فشار سیاسی بر ایران بدل شده است. ایران در تمام سالهای پس از خروج امریکا از برجام، با خویشتنداری و بر اساس اصول حقوق بینالملل عمل کرده است. هرگونه کاهش تعهدات از سوی ایران، پاسخی مشروع به بدعهدی طرف مقابل بوده است.
اروپا اما نشان داد که استقلالی از خود ندارد و تنها نقش بازیچه را برای امریکا بازی میکند. ناتوانی در اجرای تعهدات اقتصادی، تهدید به فعالسازی مکانیسم ماشه و نادیده گرفتن حق اقدام متقابل ایران، همه شواهدی بر این بدعهدی است.
رفتار اروپا و امریکا ثابت میکند که استفاده ابزاری از مکانیسم ماشه نهتنها کمکی به حل مشکلات نمیکند، بلکه دیپلماسی را نابود و بیاعتمادی را عمیقتر میسازد. آینده هرگونه مذاکره تنها زمانی میتواند روشن باشد که اصل توازن و عدالت در تعهدات محترم شمرده شود.

هادی محمدی