نشست طالبان و امریکایی ها
اخیراً هیئتی از مقامات طالبان به رهبری مولوی امیرخان متقی سرپرست وزارت امور خارجه طالبان با نمایندگان با صلاحیت آمریکا به رهبری تام وست نماینده ویژه ایالات متحده در امور افغانستان در دوحه قطر نشست دو روزه داشته اند.
طبقه بیانیه وازرت امور خارجه آمریکا و طالبان در این نشست ها که در 30 و 31 جولای پشت درهای بسته برگزار شد، مسائل همچون حقوق بشر، بحران های بشری، تروریزم، مواد مخدر، بانکداری، ثبات اقتصادی، رفع تحریم ها، آزادسازی دارایی های بانک مرکزی افغانستان، محور گفتگوها بوده است.
در کنار مسائل یادشده، آمریکایی ها از پیگیری منافع مهم خود در افغانستان نیز سخن گفته اند؛ لذا سؤال اساسی می تواند این باشد که منافع آمریکا در افغانستان چیست؟ چه نسبتی بین حقوق بشر، حقوق شهروندی، ثبات سیاسی، امنیتی و اقتصادی در افغانستان و منافع آمریکا وجود دارد؟ ازاینگونه نشست ها چه پیام های را می توانیم دریافت کنیم؟ پیامدهای نشست طالبان و امریکایی ها برای مردم افغانستان و طالبان چه می تواند باشد؟
منافع امریکا در افغانستان
اگرچه امریکایی ها توضیح نداده اند آنچه که در بیانات آنها بهعنوان منافع مهم آمریکا در افغانستان یادشده است چیست؟ تأکید مقامات آمریکایی بر حقوق بشر، بهویژه زنان و دختران، بحران بشری، ثبات اقتصادی، مهار تروریزم و مواد مخدر و پیامدهای جهانی امور یادشده این تصور را ایجاد کرده است که گویا تأمین این موارد به منزله تأمین منافع آمریکا ست!
اما مطالعه حضور بیستساله آمریکا در افغانستان و خروج غیرمسئولانه آن، این تصور را باطل می کند؛ زیرا اگر برای واشنگتن امور فوقالذکر مهم بود در طی بیست سال گذشته بهراحتی می توانست از پس آن برآید و مردم افغانستان را در منجلابی از مشکلات رها نکند؛ اما رشد تروریزم، تولید و قاچاق مواد مخدر، فساد اداری، گسترش ناامنی، عدم توجه به زیرساختها، فقر فزاینده و… و در اخیر هم خروج غیرمسئولانه و رهاکردن مردم افغانستان با انبوه از چالش ها نشان داد که اساساً این مسائل در سیاست آمریکا جایگاهی ندارند.
به نظر می رسد مهم ترین منفعت آمریکا در افغانستان بیثباتسازی منطقه با استفاده از این جغرافیا است. بر کسی پوشیده نیست که چین، روسیه و ایران هژمونی آمریکا را به چالش کشیده اند و برای اینکه آمریکا بتواند نقش هژمونی خود را حفظ کند، تلاش می کند منطقه را بی ثبات بسازد و تهدیدهای امنیتی علیه این کشورها ایجاد بکند و این امر بهراحتی با تقویت گروه های تروریستی همچون جنبش اسلامی ازبکستان (IMU)، جنبش اسلامی ترکستان شرقی (ETIM)، جماعت انصارالله تاجیکستان (AJ)، شبکه القاعده و تحریک طالبان پاکستان (TTP) که سابقه همکاری با طالبان هم داشته اند، ممکن می نماید و البته برای اینکه طالبان را هم بتواند رام کند و در کنار هویچ چماقی هم در دست داشته باشد، تقویت داعش نیز در دستور کار اصلی کاخ سفید قرار دارد.
پیام های نشست طالبان و امریکایی ها
گرچه دیدار هیئتهای طالبان و آمریکایی ها چیزی تازه ای نیست، پیشازاین نیز چندین بار دیدارهای بین مقامات طالبان و آمریکایی ها صورت گرفته است؛ اما آنچه که این دور از مذاکرات و نشست طالبان و امریکایی ها را متمایز از گذشته می کند، هیئتی بودن، آجندای اعلامی و زمانی این گفتگوها است.
برگزاری نشست طالبان و امریکایی ها با هیئت مرکب از مقامات عالیرتبه طالبان و هیئت باصلاحیت آمریکایی در آستانه دومین سالروز بهقدرترسیدن طالبان می تواند دارای پیام های زیر باشد:
- نشست دوروزه دوحه در آستانه دومین سالروز تسلط طالبان بر کابل، آنهم پشت درهای بسته حکایت از نوعی حساب دهی و حساب گیری بین طالبان و آمریکایی ها دارد؛
- طالبان همچون مقامات حکومت پیشین خود را شریک استراتژیک آمریکا می داند و به حمایت های این کشور خوشبین است؛
- آمریکا منافع خود را در تعامل با طالبان می داند و در این تعامل جز منافع آمریکا هیچ امر دیگری جایگاهی ندارد؛
- برای طالبان هم فقط حفظ قدرت مهم است، استقلال، آزادی و حتی باورهای دینی شعاری بیش نیست؛
- از نظر طالبان آنچه که می تواند آنان را در قدرت نگه دارد، تعامل با آمریکا است و مردم افغانستان و همسایه ها در این محاسبه اولویت درجه چندم است؛
- مخالفین سیاسی طالبان هم احتمالاً جواب خود را گرفته باشند که چشم امید داشتن به حمایت آمریکا آب در هاون کوبیدن است.
پیامدهای نشست طالبان و امریکایی ها
مراوده و گفتگو بین آمریکایی ها و طالبان، گذشته از اینکه بنا به تجربه تاریخی نفس اعتماد به آمریکا اشتباه است، پیامدهای زیرا می تواند برای طالبان داشته باشد:
- مردم افغانستان بر این باورند که قربانی سیاست آمریکا شده اند؛ لذا با هرگونه تعامل و نزدیکی با آمریکا به همان میزان اعتماد عمومی مردم شکسته می شود و باعث دوری بیشازپیش مردم از حاکمیت موجود خواهد شد؛
- نیروهای نظامی طالبان که به نام دین و جهاد به صفوف طالبان پیوسته اند، تعامل و همکاری با آمریکا را در تعارض با باورهایشان می دانند و این می تواند منجر به انشعابات در صفوف طالبان گردد؛
- نارضایتی مردم و نیروهای نظامی طالبان، زمینه سوءاستفاده را برای گروه های همچون داعش فراهم می کند؛
- بدون شک تکیه طالبان بر روابط این گروه با واشنگتن می تواند تأثیر منفی بر تعامل کشورهای همسایه بهویژه روسیه، چین و ایران داشته باشد؛
- مخالفین سیاسی طالبان هم می تواند با تعریف سیاست جدید از وضعیت موجود استفاده بهینه برده و در نتیجه حکمرانی طالبان را به چالش بکشند.
تذکر و پیشنهاد به طالبان
به تجربه ثابت شده است که مهمترین عامل بقای حکومت ها پشتوانه مردمی است، بدون همکاری مردمی قوی ترین نظامها بهزانو درآمده اند.
در کنار همکاری مردمی، اعتماد نیروهای نظامی به مقامات سیاسی و حفظ یکپارچگی آنها و تعامل نیک با همسایه ها و منطقه نقش مهم دارند؛ تعامل مفرط طالبان با آمریکایی ها و اعتماد بیش از حد به این کشور، هرکدام از امور یادشده را با چالش مواجه می کند؛ یعنی هم همکاری مردمی را ضرب صفر می کند و هم منجر به بی اعتمادی نیروهای نظامی طالبان می گردد و هم در مناسبت این گروه با همسایه ها تأثیر منفی می گذارد.
بدین جهت پیشنهاد می گردد که طالبان رسیدگی به خواسته های مردم افغانستان را در اولویت قرار دهد، به حقوق بشری و شهروندی آنان احترام بگذارد و با تشکیل حکومت فراگیر، همکاری مردمی را کمایی کند و از سوی دیگر بهجای تکیه به آمریکا که به جز منافع کثیف خود به چیزی دیگری فکر نمی کند، به تعامل مثبت با کشورهای همسایه و منطقه همت گمارد تا به کمک هم بتوانند هم افغانستان و هم منطقه را به امنیت و ثبات مطلوب برسانند.
بنابراین در یک کلام می توانیم بگوییم تنها راه موفقیت طالبان اعتماد سازی داخلی و تعامل مثبت با کشورهای همسایه و منطقه است که در غیر این صورت همان تجربه ناکام گذشته تکرار خواهد شد.
جاوید یوسفی، تحلیلگر سیاسی