مسئله ی نفوذ کشورهای بیگانه از جمله خطوط قرمز امنیت ملی هر کشوری به شمار می رود. به خصوص در افغانستان که همواره اصلی ترین عامل بحران ها در این کشور نفوذ بیگانگان بوده است. در یک سده اخیر، افغانستان سه مورد اشغالگری را پشت سر نهاده و که هر سه مورد با راهبرد نفوذ، آن هم در سطح بالا رخ داده است، تا جایی که منجر به ظهور حکومت های دست نشانده شد.
در زمان اشغال بریتانیا، حکومت های شاهی را تجربه کردیم که یکی از خونخوارترین این شاهان چهره ای به نام عبدالرحمن خان بود که در زمان او، تاریخ افغانستان شاهد اوج ترویج شکاف های ملی و مذهبی بود. در دوره ی اشغال شوروی نیز سطح نفوذ به حدی بالا بود که نظام کمونیستی بر کشور حاکم شد و سرانجام هم دوره ی دموکراسی غربی با اشغال آمریکا ر اپشت سر نهادیم .
برای بحران های افغانستان عوامل زیادی را میتوان در نظر داشت که به جرات می توان نفوذ بیگانگان را به عنوان مادر آنها دانست. تاثیر این مسئله حتی از قوم گرایی افراطی در افغانستان نیز بالاتر است و چه بسا در برخی مواقع آتش اختلافات قومی در کشور از گور همین بیگانگان برمی خیزد.
نفوذ چگونه صورت میگیرد؟
نفوذ در یک سرزمین خیلی آرام و بی صدا از لایه های زیرین و پنهان یک جامعه مانند نهادهای دینی و مذهبی، اجتماعی و … آغاز و به تدریج به جاهای بالاتر میرسد و در پی پیشبرد اهداف کشور بیگانه در آن جامعه است. بدیهی است که راهبرد نفوذ توسط هر کشوری که صورت بگیرد صرفا به دلیل دست یابی به منافع آن کشور در سرزمین اشغال شده است. چهره ی حاتم طایی که آمریکا تلاش داشت از خود بخاطر اشغال افغانستان در جهان به نمایش بگذارد و هزینه های هنگفتی که برای حفظ حضور اشغالگرایانه اش در کشور مصرف نمود نیز بی دلیل نبود. به عبارتی “هیچ گربه ای محض رضای خدا موش نمی گیرد.”
تبعات نفوذ چیست؟
به همان میزان که اعمال نفوذ برای یک کشور در سرزمین دیگر دارای منفعت است؛ برای کشور قربانی دارای تبعات متعددی از قبیل: اختلافات قومی، مذهبی، زبانی و… است که در ادامه به بیان آن خواهم پرداخت.
اختلافات قومی:
در عرصه ی سیاست، معمولا سیاستمداران ایجاد تنش های قومی و نژادی را به عنوان یک منبع غنی برای بهره برداری های سیاسی شان می دانند. در جوامعی مانند افغانستان که تنوع قومی، مذهبی، زبانی و … به خوبی ملموس است و موقعیت بکر آن به راحتی امکان تسلط بر منطقه خاورمیانه را در اختیار قرار می دهد؛ دم دست ترین گزینه برای به دست گرفتن افسار قدرت در این کشور، دامن زدن به شکاف های قومی است.
اختلافات مذهبی:
دو گروه بزرگ شیعه و سنی حنفی در افغانستان زندگی می کنند. در کنار آن اقلیت های مذهبی دیگری مثل شیعیان اسماعیلی، سیک ها و هندوها نیز حضور دارند. از نظر قدرت طلبان در عرصه ی سیاست، چنین بستری، خوراک جنگ و منازعه و تفرقه افکنی در یک کشور است. به عبارت دیگر تعلقات مذهبی و دینی توجیه بسیار خطرناکی برای جنگ های گروهی بوده است. در افغانستان جنگ های خطرناکی با پشتوانه ی مذهبی اتفاق افتاده است. جنگ های اخیر در پاراچنار از نمونه ی بارز آن است که هزینه ی هنگفتی را روی دست پاکستان گذاشت.
اختلافات سیاسی:
از مثال های برجسته ی اختلافات سیاسی در افغانستان میتوان به احزاب سیاسی اشاره کرد. در افغانستان احزاب سیاسی بیش از اینکه حول محور برنامه و اندیشه ی واحد تشکیل شوند، برای تحقق اهداف کشور تمویل کننده ی شان ایجاد می شدند و سر منافع آن کشورها باهم وارد تنش می شدند. در دوران دموکراسی، خصومت های نمایندگان در پارلمان افغانستان نیز بخاطر تقابل مواضع آنها در راستای تحقق اهداف کشورهای حمایت کننده شان بود که وحدت و امنیت ملی کشور را به شدت لطمه می زد. در حکومت فعلی طالبان نیز تنش های داخلی سیاسی، حاکمیت ملی را زیر سوال میبرد و بی ربط به مسئله ی نفوذ نیست.

چگونه با نفوذ بیگانگان مقابله کنیم؟
وظیفه ی حکومت:
محکمترین سد در برابر نفوذ بیگانگان خود حکومت ها و میزان تعلق خاطر مردم به آن هاست. به بیان دیگر هر چه میزان نارضایتی مردم از حکومت بیشتر باشد احتمال گرایش آنها در قالب تشکلات قومی، مذهبی، زبانی، سیاسی و … به جریانات بیرونی و بیگانه نیز بیشتر میشود. اقشار ناراضی یا محروم جامعه زمانی که احساس طرد شدگی یا نادیده شدن کنند، برای تامین نیازهای مشروع خودشان دست به دامن دستگاه های خارجی میشوند و روندی را ایجاد می کنند که حتی اگر یک کشور بیگانه تمایلی هم به اعمال نفوذ در آن کشور نداشته باشد به این سمت کشانده شود.
به عنوان مثال: فعالیت های نفوذی سازمان اطلاعاتی سیای آمریکا در 20 سال گذشته تا حدی بود که براحتی و علنا در افغانستان جولان میداد. ترکیه، پاکستان و عربستان نیز در قالب کمک ها ی بشر دوستانه مالی، ارائه ی بورسیه های تحصیلی، کمک های مالی به ادارات دولتی و غیر دولتی، اعطای ویزا به شهروندان افغانستان، و کمک های نقدی مستقیم و پنهان به برخی از چهره ها و شخصیت ها در داخل افغانستان، به اعمال نفوذ در جامعه ی افغانستان پرداخته اند.
بنابراین جوی که توسط حکومت در یک سرزمین ایجاد میشود اعم از میزان آزادی، برابری، خفقان، و … تا حد زیادی تعیین کننده سطح احتمالی نفوذ ممکن برای جریانات خارجی است. در سه دوره اشغالگری افغانستان در واقع این جریانات داخلی بودند که بر اثر نارضایتی از حکومت های وقت، زمینه ی نفوذ بیگانگان را در کشور فراهم آوردند. یقینا موجودیت یک افغانستان واحد ودارای انسجام ملی که ملت در کنار دولت حافظ ارزش های ملی باشد هیچ گاه به نفع قدرت طلبان بیرونی نبوده و همواره تامین منافع خود را منوط به موجودیت تنش ها و شکاف های متعدد در این کشور می دانند.
فراهم آوردن زمینه های برخورداری شهروندان از آزادی های سیاسی و مشروع شهروندی، آزادی بیان، آزادی مذهب، امنیت، و مقابله با نفوذ خارجی، میتواند علاقه مندی، تعهد و وفاداری مردم را به حکومت افزایش دهد.
وظیفه ی مردم:
هویداست که قربانی اصلی نفوذ بیگانگان در یک کشور با استفاده از ایجاد کشمکش های قومی، زبانی، مذهبی یا هر تنش دیگری مردم هستند. در صورت برانگیخته شدن آتش اختلافات، امنیت جانی، مالی و روانی مردم به خطر میافتد و به همان اندازه که حکومتها در نقش بر آب کردن نقشه نفوذ خارجیان میتوانند موثر باشند، نقش مردم نیز در مقابله با آن قابل تامل است.
مردم افغانستان بعد از تجربه های متعدد و طولانی نزدیک به یک قرن جنگ و تشنج در کشور، به خوبی به این درک رسیده اند که چطور قربانی تفرقه افکنی های بیگانگان شده اند و کمک ها و اقدامات به ظاهر خیرخواهانه بیگانگان را آب زیر کاهی میدانند برای تحقق اهداف آنان و تا حد زیادی برای مقابله با آن احساس مسئولیت میکنند. تعامل و تعهد ملت و دولت در افغانستان به خوبی و به موثریت میتواند تله ی نفوذ بیگانگان در کشور را خنثی بسازد.

الهام قاسمی