نگاهی تحلیلی به نشست سوم دوحه
نشست سوم دوحه که در 30 جون و 1 جولای به میزبانی سازمان ملل متحد با حضور نمایندگان حکومت طالبان و نمایندگان ۲۵ کشور و ۵ سازمان بینالمللی برگزار شد، واکنشهای مختلفی را برانگیخته و از زوایای مختلفی قابل تحلیل است.
موضوعات اصلی نشست سوم دوحه
مسائل اقتصادی، مبارزه با مواد مخدر و بهبود تعاملات بینالمللی با حکومت طالبان از مهمترین موضوعاتی بود که در این نشست به بحث گرفته شد.
مسائل اقتصادی: مسائل اقتصادی یکی از محورهای اصلی مورد بحث در نشست سوم دوحه بود. نمایندگان حکومت طالبان از شرکتکنندگان خواستند تا بر رفع تحریمها، لغو محدودیتهای بخش خصوصی و بازگرداندن داراییهای مسدود شده بانک مرکزی افغانستان تمرکز کنند. در این نشست، ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان، تأکید کرد که جهتگیری سیاست خارجی طالبان اقتصادی است و روابط با کشورهای منطقه از جمله آسیای میانه، چین، پاکستان و ایران را برای پروژههای اقتصادی توسعه میدهند. به عنوان نمونه، پروژه خط آهن افغان-ترانس که با همکاری کشورهای همسایه اجرا میشود، میتواند به توسعه زیرساختهای اقتصادی افغانستان کمک کند.
مبارزه با مواد مخدر: افغانستان بزرگترین تولید کننده تریاک در جهان است. تولید و قاچاق مواد مخدر در این کشور نه تنها به مشکلات داخلی همچون اعتیاد و جرایم سازمان یافته دامن زده، بلکه تأثیرات منفی گستردهای بر امنیت و سلامت جهانی نیز داشته که خود اسباب نگرانی جامعه بینالمللی فراهم کرده است. بدین جهت مسئله مواد مخدر یکی از مهمترین محورهای بحث در نشست دوحه بود. در این نشست، نمایندگان طالبان تلاش کردند تا نگرانیهای جامعه بینالمللی را رفع کنند. ذبیح الله مجاهد رئیس هیئت طالبان، تأکید داشت که حکومت این گروه کشت، پروسیس و قاچاق تریاک را ممنوع کرده است و خواستار کمک برای کشت جایگزین برای دهقانان افغانستان است. مستندی هم که در پایان نشست «از مبارزه طالبان با مواد مخدر» پخش شد، از جمله تلاشهای هیئت طالبان برای اقناع نمایندگان کشورها و سازمانهای بینالمللی در این زمینه بود. با این حال، سازمان ملل و نمایندگان کشورها نگرانیهایی درباره تاثیر واقعی این اقدامات بر کاهش تولید مواد مخدر در افغانستان دارند.
بهبود تعاملات بینالمللی با طالبان: بهبود تعامل بینالمللی با طالبان یا به تعبیر خانم دیکارلو، معاون سرمنشی سازمان ملل متحد، «مدغمسازی افغانستان با درنظر گرفتن تعهدات جهانی» هدف محوری نشست سوم دوحه بود؛ زیرا افغانستان به دلیل موقعیت جغرافیایی، منابع طبیعی و وضعیت امنیتی، همواره یکی از نقاط تمرکز تعاملات بینالمللی بوده است. با بازگشت طالبان به قدرت، چالشهای جدیدی برای جامعه بینالمللی و منطقه به وجود آمده است و تعامل با طالبان برای کاهش این چالشها و بهبود وضعیت افغانستان از اهمیت ویژهای برخوردار است. از همین جهت است که توماس نیکلاسون، نماینده ویژه اتحادیه اروپا برای افغانستان، حذف نمایندگان جامعه مدنی از نشست دوحه را برای داشتن فرصت گفتگو با طالبان ارزشمند میداند.
حقوق بشر و حقوق زنان: یکی از جنجالیترین موضوعات نشست دوحه، حقوق بشر و به ویژه حقوق زنان بود. مقامات سازمان ملل گفتند موضوع زنان و حقوق بشر در صدر همه بحثهای سازمان ملل است و نگرانیهای زنان و جامعه مدنی برای این سازمان اهمیت محوری دارد. با وجود این، موضوع حقوق بشر، به ویژه زنان و دختران، در آجندای نشست اصلی دوحه سوم نبود و به این موضوع در جلسهای جداگانه با نمایندگان جامعه مدنی افغانستان، پرداخته شد. همین موضوع سبب شد که برخی از فعالان زن، دعوت سازمان ملل را رد کردند و از اشتراک در این جلسه خودداری کردند.
واکنشها و انتقادات
نشست سوم دوحه، واکنشها و انتقادات مختلفی را به همراه داشت که در ذیل به مهمترین آن پرداخته میشود:
مشروعیتبخشی به طالبان: یکی از اصلیترین انتقادات به نشست سوم دوحه، مشروعیتبخشی به حکومت طالبان بود. برخی از فعالان حقوق بشر و نمایندگان جامعه مدنی افغان این نشست را به معنای پذیرش طالبان به عنوان حکومت قانونی افغانستان دانستند و به همین جهت برخی از شهروندان افغانستان مقیم کشورهای اروپایی با آمدن در سرکها به این نشست اعتراض کردند. در مقابل، سازمان ملل اعلام کرد که این تعامل ضروری است و به معنای مشروعیت دادن به حکومت طالبان نیست.
مواضع کشورها و سازمانهای بینالمللی: نمایندگان کشورهای مختلف نظرات و ارزیابیهای خود را از وضعیت افغانستان ارائه دادند. روسیه، چین، ایران، پاکستان، قزاقستان، ازبکستان، قرقیزستان، ترکمنستان، آمریکا و سازمان همکاریهای اسلامی از جمله کشورهایی بودند که در این نشست حضور داشتند و تأکید بر حل بحران افغانستان با یک میکانیزم اصولی (تشکیل حکومت فراگیر) داشتند.
نگاهی تحلیلی به نشست سوم دوحه: چالشها و فرصتهای پیش رو
چالشهای سیاسی و اقتصادی: افغانستان همچنان با چالشهای جدی از جمله تحریمهای بینالمللی، عدم به رسمیت شناختن حکومت طالبان و مسائل حقوق بشری مواجه است. تحقق درخواستهای طالبان برای رفع تحریمها و بازگرداندن داراییهای مسدود شده میتواند به بهبود وضعیت اقتصادی کمک کند، اما به شرطی که همراه با تعهدات مشخصی در زمینه حقوق بشر و حکومتداری باشد. پروسه دوحه فاقد این ظرفیت است و قادر به حل بنیادین مسئله افغانستان نیست. اصولاً بانی و ایده پرداز این پروسه آمریکا با شماری از کشورهای منطقه منجمله قطر، ترکیه، امارات متحده عربی، ازبکستان و تا اندازهای پاکستان است و از سازمان ملل به عنوان ابزار استفاده میشود. در واقع، آمریکاییها و متحدینش میخواهند، با استفاده از پروسه دوحه طالبان را در چارچوبی قرار دهند که بتوانند از نزدیکشدن طالبان به کشورهایی مانند چین، روسیه و ایران جلوگیری کنند. پروسه دوحه تلاشی برای خنثی کردن «کمیته تماس منطقهای» و «فارمت مسکو» است که توسط سه همسایه افغانستان (ایران، پاکستان و چین) همراه با روسیه به منظور تحکیم روابط منطقهای و حل منطقهمحور بحران افغانستان راهاندازی شده است.
فرصتهای همکاری منطقهای: تقویت همکاریهای منطقهای و سرمایهگذاری بر روابط با همسایگان میتواند بهبود وضعیت اقتصادی و امنیتی افغانستان را تسهیل کند. طالبان باید با بهرهگیری از دیپلماسی فعال و ایجاد توافقات دوجانبه و چندجانبه، به دنبال کاهش بیاعتمادیها و توسعه روابط با کشورهای همسایه باشد. این امر نه تنها به ثبات افغانستان کمک میکند، بلکه امنیت و توسعه منطقهای را نیز بهبود میبخشد. توسعه پروژههای اقتصادی منطقهای میتواند فرصتهای جدیدی برای رشد اقتصادی و بهبود معیشت مردم افغانستان ایجاد کند. همکاری با کشورهای همسایه در زمینههایی مانند تجارت، ترانزیت و انرژی میتواند به توسعه زیرساختها و افزایش اشتغال در افغانستان کمک کند.
فرصتهای گفتگوی داخلی: هرچند طالبان از جلسه دوحه راضی به نظر می رسند و شاید هم چنین وانمود می کنند؛ اما باید بپذیریم که حل بحران افغانستان تنها از طریق تعاملات بینالمللی ممکن نیست؛ بلکه نیازمند ایجاد فرصتهای گفتگوی داخلی است که همه اقشار و گروههای جامعه افغانستان را در بر بگیرد. طالبان باید به این موضوع توجه ویژهای داشته باشد. این گفتگو از چند جهت اهمیت دارد:
– همبستگی ملی: گفتگوهای داخلی میتواند به تقویت همبستگی ملی و کاهش تنشهای داخلی کمک کند. حضور تمامی اقشار و گروههای مختلف، از جمله زنان، جوانان، اقلیتهای قومی و مذهبی، میتواند به ایجاد یک توافق ملی و حمایت گسترده از هر گونه راهحل سیاسی منجر شود.
– پایداری صلح: توافقات داخلی میتواند به پایدارتر شدن صلح منجر شود. تجربه نشان داده است که صلح تحمیلی و بدون مشارکت تمامی طرفهای درگیر، دوام چندانی ندارد و ممکن است منجر به تکرار جنگ و خشونت شود.
– مشروعیتبخشی به حکومت: حضور و مشارکت گسترده اقشار مختلف در گفتگوهای داخلی میتواند به مشروعیتبخشی به حکومت کمک کند و اعتماد عمومی را افزایش دهد. این امر میتواند به کاهش نارضایتیها و مقاومتها علیه حکومت کمک کند.
و سخن آخر اینکه:
در نگاهی تحلیلی به نشست سوم دوحه باید گفت که نشست سوم دوحه به عنوان تلاشی برای تعامل بینالمللی با طالبان و بررسی مسائل مهم افغانستان، گام مهمی بود، اما آنچه که مایه ناامیدی و چه بسانگرانی است، سیاست بانیان و مدیران این پروسه است که به نحوی تقابل غرب و شرق را در دل خود جای داده است. در حالیکه جامعه بینالمللی باید با سیاست هماهنگ و حمایتی، به پیشبرد اهدافی چون رفع تحریمها، بهبود وضعیت حقوق بشر و تقویت همکاریهای منطقهای کمک کند. طالبان نیز باید به تعهدات داخلی و بینالمللی خود پایبند باشد و فرصتهای گفتگوی داخلی را برای ایجاد همبستگی ملی و پایداری صلح فراهم کند. تنها با تلاش مشترک و هماهنگ بینالمللی و همکاری داخلی (ایجاد اصلاحات اساسی در حکومتداری و توجه به حق تعیین سرنوشت مردم افغانستان) میتوان به صلح و ثبات در افغانستان دست یافت و از تکرار مجدد پروژههای سقوط جلوگیری کرد.
جاوید یوسفی