وحدت ملی، راه نجات افغانستان
افغانستان، سرزمینی با تاریخی پرفرازونشیب، بارها شاهد جنگها، مداخلات خارجی و کشمکشهای داخلی بوده است. این کشور که اقوام و مذاهب گوناگونی را در دل خود جای داده، بارها از نفاق و چنددستگی آسیب دیده است. اما در همین بستر پرچالش، همیشه جرقههایی از همبستگی، انسجام و ارادهی ملی نیز وجود داشته است.
تاریخ افغانستان نشان داده است که هرگاه مردم این سرزمین متحد بودهاند، توانستهاند مسیر رشد و ثبات را بپیمایند و هر زمان که دچار تفرقه شدهاند، زمینه برای بحرانهای عمیقتر فراهم شده است. افغانستان هماکنون در بحرانی عمیق فرو رفته است و با توجه به نبود یک ساختار همهشمول، این بحران روزبهروز شدت میگیرد. ازاینرو، باید برای حل بحران کنونی چارهای سنجیده شود و ملت و دولت مسئولیت خود را در قبال آینده کشور ایفا کنند.
وحدت ملی؛ نیاز بنیادین برای عبور از بحرانها
افغانستان، کشوری با تنوع قومی و مذهبی است. پشتون، تاجیک، هزاره، ازبک و سایر اقوام در کنار شیعه و سنی، ترکیب جمعیتی این کشور را شکل دادهاند. با این حال، سیاستهای قومیمحور، تعصبات مذهبی و نفوذ قدرتهای خارجی همواره باعث گسست اجتماعی شده است. بهطور مثال، تجربه جنگهای داخلی دهه ۷۰ خورشیدی و تداوم رقابتهای قومی، نشان داد که فقدان وحدت ملی نهتنها باعث بیثباتی میشود، بلکه راه را برای مداخلات خارجی نیز باز میکند. پس از خروج نیروهای خارجی، اکنون فرصت مناسبی فراهم شده است که افغانها بدون دخالتهای بیرونی، آیندهی خود را بر اساس وفاق ملی بنا کنند.
در حال حاضر، مشکلات عدیدهای مانند فقر، بیکاری، نبود نظام آموزشی کارآمد، فقدان امنیت پایدار و سیاستهای انحصارگرایانه در کشور حاکم است. تجربهی تاریخی کشورهایی مانند لبنان و عراق نشان داده است که اگر یک نظام سیاسی، همگرایی را جایگزین انحصار کند، میتواند از بحرانهای داخلی عبور نماید. در افغانستان نیز تنها از مسیر وحدت ملی میتوان به این چالشها پاسخ داد.
مسئولیت حکومت و مردم در تحقق وحدت ملی
وحدت ملی نهتنها یک مفهوم آرمانی، بلکه ضرورتی عملی برای بقا و پیشرفت افغانستان است. حکومت طالبان بهعنوان ادارهکنندهی کنونی کشور، باید از رویکرد انحصاری فاصله گرفته و زمینه را برای مشارکت گستردهی همه اقوام، مذاهب و نخبگان سیاسی فراهم سازد. برخی اقدامات ضروری که در این راستا طالبان باید انجام دهند، عبارتند از:
- تشکیل یک دولت همهشمول که در آن اقوام و گروههای مختلف نقش داشته باشند.
- پذیرش و تأمین حقوق برابر برای اقلیتهای مذهبی و قومی، بهویژه شیعیان، تا احساس تبعیض و بیعدالتی کاهش یابد.
- تغییر در سیاستهای داخلی و استفاده از ظرفیتهای ملی، بهجای تمرکز صرف بر یک جناح خاص.
- پرهیز از سخنان و اقدامات تفرقهبرانگیز که موجب دامنزدن به اختلافات داخلی میشود.
از سوی دیگر، مردم نیز نقش کلیدی در تحکیم وحدت ملی دارند. زیرا وحدت ملی نهتنها به تصمیمهای حکومت، بلکه به رفتار و باورهای مردم نیز بستگی دارد. مشارکت در فعالیتهای مشترک اقتصادی، تعامل بینمذهبی و تقویت همدلی اجتماعی، میتواند پایههای این وحدت را مستحکم کند. در بسیاری از کشورها، حتی با وجود تنوع مذهبی و قومی، مردم توانستهاند با تکیه بر منافع مشترک، دولتهای خود را به سمت سیاستهای همگرایانه سوق دهند. نمونههای موفق این رویکرد در کشورهایی مانند اندونزیا و مالزیا دیده میشود که علیرغم تنوع مذهبی و قومی، وحدت خود را حفظ کردهاند و از آن بهعنوان عاملی برای توسعهی پایدار استفاده نمودهاند.
بنابراین، در نهایت میتوان نتیجه گرفت که وحدت ملی تنها یک شعار نیست، بلکه مهمترین راه عبور افغانستان از بحرانهای کنونی به شمار میرود. برای دستیابی به این وحدت و حل بحران موجود، نهتنها مردم افغانستان باید نقش خود را ایفا کنند، بلکه طالبان نیز مسئولیت بزرگی بر عهده دارند. اگر حکومت طالبان سیاستهای انحصارگرایانه را کنار بگذارد و زمینهی مشارکت واقعی همه اقوام و مذاهب را فراهم سازد، این کشور میتواند از وضعیت بیثبات کنونی خارج شود.
در غیر این صورت، تجربهی تاریخی نشان داده است که ادامهی مسیر تفرقه و انحصار، افغانستان را بار دیگر به چرخهی بحران و آشوب خواهد کشاند. ازاینرو، مردم باید مسئولیتهای شهروندی خود را بهدرستی انجام دهند و طالبان نیز برای نجات، توسعه و پیشرفت افغانستان، با ایجاد یک ساختار همهشمول در جهت تأمین وحدت ملی گام بردارند تا کشور برای همیشه از بحران رهایی یابد.

نجیبه غلامی