پایگاه بگرام
در روز پنجشنبه، دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، در کنفرانس مطبوعاتی مشترک با کییر استارمر، نخستوزیر بریتانیا، اعلام کرد که «در تلاش هستیم پایگاه هوایی بگرام را پس بگیریم؛ آنها (طالبان) چیزهایی از ما میخواهند. ما آن پایگاه را میخواهیم.» این ادعا، اگرچه ممکن است در عرصه سیاست داخلی ایالات متحده سببِ محبوبیت پوپولیستی شود، اما از نظر واقعیتهای میدانی، حقوق بینالملل، منطق ژئوپولیتیکی و ملاحظات امنیتی و عمرانی، به نظر میرسد که بازگشت آمریکا و استفاده مجدد از پایگاه بگرام نوعی ورود به گردابی است که پایان آن با تردید شدید روبهرو است.
اهمیت پایگاه هوایی بگرام
پایگاه بگرام Bagram Air Base یا Bagram Airfield در ولایت پروان، حدود ۱۱ کیلومتر جنوب شرقی چاریکار واقع است که شمال کابل را به سایر بخشهای افغانستان و آسیای میانه متصل میکند.
در طول بیست سال جنگ پس از حملات ۱۱ سپتامبر، پایگاه بگرام بزرگترین و یکی از مهمترین مراکز لجستیکی، عملیات هوایی، استواریت و فرماندهی و کنترل نیروهای آمریکایی و ناتو بود.
امکاناتی نظیر باندهای بلند، آشیانه هواپیما، مراکز پزشکی پیشرفته، انبارها و تسهیلات بسیار بزرگ لجستیکی این پایگاه را به نقطه اتکایی بیبدیل برای عملیات نظامی، ارسال کمکها، انتقال نیرو و عملیات نظارتی تبدیل کرده بود.
یکی از ویژگیهای مهم پایگاه بگرام نزدیکی نسبی آن به کابل و همچنین مسیرها و گذرگاههایی استراتژیک به شمال افغانستان و آسیای مرکزی است. کنترل این پایگاه به معنای دسترسی مستقیم به مراکز جمعیتی، راههای مواصلاتی کلیدی، و امکان عملیات سریع هوایی و لجستیکی است.
موقعیت ژئوپولتیکی
پایگاه بگرام نه تنها برای کنترل درونکشوری افغانستان اهمیت دارد، بلکه در منطقۀ وسیعتر جنوب و مرکزی آسیا و رقابت قدرتهای بزرگ کاربرد دارد:
نزدیکی به چین
ترامپ به این نکته اشاره کرده است که پایگاه بگرام تقریباً «یک ساعت فاصله» تا مناطقی است که چین ادعا میشود تولید سلاح هستهای دارد، به ویژه منطقه سینکیانگ یا ولایتهای غربی چین که جز نگرانیهای ایدئولوژیک و امنیتی واشینگتن هستند.
این استدلال اگرچه مبهم است؛ چرا که چین کارگاههای هستهای تولید سلاحهای استراتژیک را عمدتاً در مناطقی دورتر دارد و نظارت صرف هوایی یا پهبادی از افغانستان دارای چالشهای فنی و سیاسی فراوان است اما در تبلیغات سیاسی قدرت دارد.
رقابت با قدرتهای منطقهای و فرا منطقهای
چین، روسیه، ایران، پاکستان و حتی قدرتهای آسیای مرکزی، هر کدام منافع شخصی و نگرانیهای امنیتی خود را نسبت به افغانستان دارند. حضور نظامی مستقیم آمریکا، به ویژه در یک پایگاهی مثل بگرام، سیگنالی قوی خواهد بود به رقبا که واشینگتن قصد دارد نفوذ استراتژیک خود را در منطقه افزایش دهد. این میتواند موجب تشدید تنشها در مرزها، رقابت تسلیحاتی، فشار دیپلماتیک و واکنش نظامی مخفی یا آشکار شود.
نبود پایگاه هوایی مشابه دیگر همچون بگرام در آسیای میانه
در آسیای میانه و پیرامون افغانستان، ایالات متحده و ناتو پایگاههایی داشتهاند یا دارند، اما هیچکدام به اندازه و موقعیت پایگاه بگرام از نظر عملیاتی قابل قیاس نیستند.
بگرام دارای دو باند طولانی (که قادر بودند هواپیماهای بزرگ ترابری و جنگنده سنگین را جابهجا کنند) و امکانات بزرگ لجستیکی است.
همچنین نزدیکی آن به کابل و تسلط بر چندین مسیر کلیدی زمینی و هوایی منطقه، آن را منحصربهفرد کرده بود.
سایر پایگاهها یا فرودگاههایی که آمریکا یا متحدانش داشتهاند در منطقه آسیای مرکزی یا همسایگی افغانستان، معمولاً کوچکتر بودهاند، بیشتر کاربرد نظارتی یا انتقال نیرو جهت ماموریتهای خاص یا موقت را داشتهاند، نه به عنوان یک مرکز دائمی بزرگ عملیات هوایی، لجستیکی، بازداشت، فرماندهی و کنترل.
به طور خلاصه، وقتی ترامپ یا هر مقام دیگری ادعا میکنند «هیچ پایگاهی مثل بگرام نیست»، از نظر مقیاس و امکانات قابل توجه، اغلب درست است.
علتهای ناممکن بودن واگذاری بگرام به آمریکا
با وجود اهمیت و جذابیت استراتژیک پایگاه بگرام، چند مانع جدی وجود دارد که بازگرداندن آن به کنترل یا استفاده مستقیم آمریکا را عملاً ناممکن میکند:
۱. حاکمیت و مشروعیت طالبان
از ۱۵ اگست ۲۰۲۱ که حکومت جمهوری اسلامی افغانستان سقوط کرد و طالبان قدرت را به دست گرفتند، طالبان کنترل کامل مناطق عمده کشور، از جمله بگرام را در اختیار دارد.
حاکمیت ملی یکی از اصول بنیادی حقوق بینالملل است و هر حضور نظامی خارجی بدون اجازه دولت یا حکومت مستقر، خلاف قوانین بینالمللی و حقوق بینالمللِ عرفی و معاهداتی خواهد بود.
۲. عدم شناسایی بینالمللی طالبان و نگرانیهای مشروعیت
طالبان هنوز در سطح بینالمللی به طور گسترده شناخته نشدهاند و درخواستها برای ایجاد دولت فراگیر، تضمین حقوق بشر به ویژه حقوق زنان و دختران، و قطع رابطه با گروههای تروریستی همچنان شروط عمده برای هر نوع تعامل دیپلماتیک رسمی است.
اگر بخواهند اجازهای برای حضور نظامی آمریکا بدهند، طالبان باید مفاد سنگینی را بپذیرند که احتمالاً با ایدئولوژی داخلی آنها سازگار نیست.
۳. توافق دوحه و بدبینی طالبان به بازگشت آمریکا
بنا بر ادعای مقامات طالبان و ایالات متحده، در توافق دوحه هیچگونه بندی مبنی بر حضور نظامی دائمی آمریکا در افغانستان گنجانده نشده است. از نگاه طالبان، بازگشت مجدد آمریکا به پایگاه بگرام نقض صریح این توافق خواهد بود و نشانهای از بدعهدی واشینگتن تلقی میشود. چنین اقدامی طالبان را به این باور میرساند که ایالات متحده به تعهدات خود پایبند نیست؛ از همین رو احتمال سازش یا همکاری آنان با آمریکا در آینده بسیار بعید خواهد بود.
۴. هزینه امنیتی و پنهان بودن تهدیدها
حضور نظامی خارجی در افغانستان همواره هدف حملات، انفجارات، حملات انفرادی، نفوذ جاسوسی و اقدامات مخالفانش بوده است. حفاظت از پایگاهی مانند بگرام مستلزم سرمایهگذاری عظیم در نیروهای حفاظتی، سامانههای امنیتی، دفاع هوایی، زیرساخت لجستیکی و نیز حمایت اطلاعاتی (استخباراتی) است. همه اینها هزینه بالا دارد و ریسک است.
۵ – مخالفتهای منطقهای و همسایگان
بازگشت آمریکا به پایگاه بگرام نهتنها با مخالفت طالبان مواجه است، بلکه کشورهای همسایه افغانستان و قدرتهای منطقهای نیز بهشدت نسبت به هرگونه حضور نظامی مستقیم آمریکا در این کشور حساساند. این مخالفتها به دلایل مختلفی از جمله نگرانیهای امنیتی، ژئوپولتیکی و تاریخی شکل گرفته است.
پاکستان
پاکستان همواره بهعنوان یکی از بازیگران کلیدی در تحولات افغانستان شناخته میشود. اسلامآباد نگران است که بازگشت نظامی آمریکا در پایگاه بگرام موجب افزایش فشار بر گروههای همسو با پاکستان و نیز تقویت نفوذ رقبای منطقهای (مانند هند) در افغانستان شود. از نگاه پاکستان، حضور نظامی آمریکا میتواند توازن قدرت در منطقه را به نفع رقبای سنتی تغییر دهد و نفوذ پاکستان را کاهش دهد.
چین
چین نگرانیهای امنیتی و ژئوپولتیکی خود را دارد. پایگاه بگرام بهدلیل نزدیکی به مرزهای شمال افغانستان و مسیرهای بالقوه به آسیای میانه، میتواند به یک نقطه نظارتی و اطلاعاتی برای واشینگتن تبدیل شود. چین این حضور را تهدیدی برای پروژههای اقتصادی و امنیتی خود، بهویژه در منطقه سینکیانگ و کمربند اقتصادی راه ابریشم، میبیند. از سویی ترامپ علنا در صحبتهای خود اشاره به مراکز تولید سلاح هسته ای چین کرده است و این از دیگر نگرانی های اصلی چین به حساب میاید.
روسیه
روسیه نگرانی مشابهی دارد، زیرا بازگشت آمریکا به پایگاه بگرام میتواند نفوذ مسکو در آسیای مرکزی و مسیرهای انتقال انرژی را به خطر اندازد. کرملین بهویژه از هرگونه فعالیت نظامی غرب در مرزهای جنوبی کشورهای آسیای مرکزی حساس است زیرا ممکن است الهامبخش حضور ناتو و عملیات اطلاعاتی علیه نفوذ روسیه شود.
ایران
ایران نگران افزایش نفوذ نظامی آمریکا در غرب و شمال افغانستان است. بازگشت آمریکا به پایگاه بگرام میتواند موجب افزایش فشار بر گروههای مخالف ایران و نیز تقویت نفوذ رقبای منطقهای در نزدیکی مرزهای غربی ایران شود. این نگرانیها بهویژه در زمینه امنیت مرزی و فعالیتهای گروههای مسلح در مناطق مرزی مشترک با افغانستان تشدید میشود.
کشورهای آسیای مرکزی
کشورهای آسیای مرکزی بهشدت نگران افزایش بیثباتی مرزی و احتمال نفوذ گروههای شورشی از خاک افغانستان هستند. آنها نسبت به حضور نظامی آمریکا در افغانستان حساساند، زیرا ممکن است به افزایش تنش بین قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای منجر شود و امنیت داخلیشان را تهدید کند.
۶. هزینه سیاسی داخلی برای آمریکا
در میان مردم آمریکا، حمایت از جنگهای طولانیمدت خارجی به ویژه آنها که هزینه مالی و غیرمالی سنگینی داشتهاند کاهش یافته است. همچنین، نگرانیها درباره اینکه آیا اهداف مشخص، قابل دستیابی و همراستا با منافع ملی هستند، بالا رفته است.
مخالفتهای مردم آمریکا با بازگشت به افغانستان
همانطور که نظرسنجیهای اخیر نشان دادهاند، مردم آمریکا به دلایل مختلف شمردهاند که مداخله نظامی مجدد در افغانستان مطلوب نیست:
طبق نظرسنجی Pew Research در آگست ۲۰۲۲، حدود ۶۹ درصد بزرگسالان آمریکایی گفتند که ایالات متحده در رسیدن به اهداف خود در افغانستان شکست خورده است و تنها حدود ۲۷ درصد معتقد بودند موفق شده است.
نظرسنجی AP/NORC در سال ۲۰۲1 نشان داد که ۶۲٪ از مردم آمریکا فکر میکردند جنگ افغانستان ارزش جنگیدن نداشت.
در یک نظرسنجی از Military Times در سپتامبر ۲۰۲۳، دو سوم آمریکاییها (هر دو طرف دموکرات و جمهوریخواه) گفتند جنگ افغانستان ارزش تحمل هزینهها را نداشت.
این دادهها نشان میدهند که حمایت عمومی برای بازگشت به شرایط پیشین – یعنی حضور نظامی فعال، هزینه بالا، و مسئولیت سنگین – وجود ندارد یا حداقل بسیار محدود است.

آینده منطقه در صورت بازگشت آمریکا به بگرام
اگر فرض کنیم به هر نحو آمریکا بتواند کنترل پایگاه بگرام را دوباره به دست آورد، چند مسیر محتمل وجود دارد اما همه آنها همراه با ریسک و معضلاند:
افزایش بیثباتی داخلی در افغانستان
طالبان ممکن است این اقدام را خصمانه تلقی کنند یا شروطی بگذارند که عملاً کنترل داخلی یا نظارت را برای آنها دشوار کند. مقاومت عمومی یا شورشهای محلی میتواند تشدید شود.
تنشهای منطقهای بیشتر و واکنش قدرتهای بزرگ
چین، روسیه، ایران به ویژه نگران نفوذ نظامی ایالات متحده در منطقه هستند. بازپسگیری پایگاه بگرام یک سیگنال مستقیم از قصد واشینگتن برای بازگشت به منازعه ژئوپولیتیکی است. این میتواند به رقابت متقابل در مرزها، فعالیت اطلاعاتی و ضدعمل افزایش یافته، و احتمالاً تهدیدات متقابل باشد.
هزینههای سنگین مالی و انسانی
ساختن مجدد توانایی لجستیکی، اطلاعاتی و امنیتی برای پشتیبانی از پایگاه، گسترش نیروی محافظ، تأمین زیرساختها، حملات امنیتی، تلفات انسانی، و هدررفت ضایعات – همه اینها تجربه سالهای گذشته را تداعی خواهد کرد.
مسائل حقوق بینالملل و مشروعیت سیاسی
اگر آمریکا بخواهد بدون یک توافق شفاف با حکومت طالبان حضور داشته باشد، این اقدام میتواند به عنوان نقض حاکمیت افغانستان تلقی شود، با واکنش منفی حقوقی و دیپلماتیک از سوی جامعه بینالمللی، سازمانهای حقوق بشری، حتی متحدان. اگر هم توافق باشد، شروط طالبان میتواند محدودیتهای شدیدی در عملکرد آزاد آمریکا ایجاد کند.
نتیجه محتمل: حضور پرقید و شرط و نیمفعال
به جای بازگشت کامل و آزاد، احتمال زیاد آن است که آمریکا به دنبال نوعی توافق «پشتیبانی از راه دور» (over-the-horizon operations) یا مشارکت اطلاعاتی و نظارتی باشد. استفاده از پهپادها، ایستگاههای شنود، همکاری با پاکستان یا کشورهای آسیای مرکزی، کمک مالی به نیروهای محلی، حضور مستقیم نظامی بزرگ درون افغانستان با کنترل کامل به احتمال زیاد امکانپذیر نیست.
نتیجهگیری: بازگشت، به گرداب
با توجه به آنچه گفته شد، خواست ترامپ برای بازپسگیری پایگاه بگرام چندان عجیب نیست: بگرام نماد استراتژیک دوران گذشته است، نشانهای از توانایی قدرت آمریکا و نقطه کانونی نفوذ در آسیای میانه و فراتر. اما واقعیتها به گونهایاند که آنچه او میخواهد، تقریباً غیرممکن به نظر میرسد نه فقط به خاطر مقاومت طالبان، بلکه به دلیل خستگی عمومی آمریکاییها از هزینههای مکرر مداخلات خارجی، فشارهای منطقهای، دشواریهای فنی، و نبود دید دقیق از اهداف قابل دستیابی و منافع ملموس.
در نهایت، اگر آمریکا دوباره بخواهد حضوری جدی در افغانستان داشته باشد، محتملتر است که این حضور محدود، با تمرکز بر عملیات نظارتی، شراکت منطقهای، و فشار دیپلماتیک باشد تا اینکه کنترل یک پایگاه بزرگ با مسئولیت مستقیم را از نو به دست گیرد. بازگشت به بگرام اگر هم ممکن شود، مطمئناً ورود به گردابی خواهد بود؛ گردابی پر از تهدیدات، تعهدات سنگین، و بدون تضمین پایان موفقیتآمیز.

مجتبی همت