چالشهای آبی پاکستان و افغانستان
در قلب آسیای جنوبی، جایی که کوههای هندوکش و هیمالیا سرچشمه رودهای خروشاناند، آب نهتنها مایه حیات، بلکه بستری برای مناقشات پیچیده میان کشورها شده است. افغانستان و پاکستان، دو همسایهای که با رشتههای مشترک تاریخی، فرهنگی و جغرافیایی به هم پیوند خوردهاند، در سالهای اخیر درگیر چالشهای عمیقی بر سر منابع آبی مشترک شدهاند. این چالشها، که ریشه در موقعیت جغرافیایی، نیازهای رو به رشد و سیاستهای ملی دارند، پیامدهایی گسترده بر امنیت منطقهای، اقتصاد و حتی ثبات اجتماعی این دو کشور داشتهاند.
وضعیت حقوقی چالشهای آبی پاکستان و افغانستان: رقص ظریف دیپلماسی بر لبه معاهدات
منابع آبی مشترک میان افغانستان و پاکستان عمدتاً به رودخانه کابل و حوضه رود سند وابسته است. رود کابل، که از کوههای هندوکش سرچشمه میگیرد و پس از عبور از ۱۱ ولایت افغانستان به رود سند در پاکستان میپیوندد، حدود ۶۰ درصد جریان سالانه آب افغانستان را تأمین میکند. این رودخانه برای زندگی ۲۵ میلیون نفر در دو سوی مرز حیاتی است و پیشبینی میشود تا سال ۲۰۵۰، این جمعیت به ۳۷ میلیون نفر برسد. با این حال، فقدان یک معاهده جامع و الزامآور میان دو کشور برای مدیریت این منابع، بستری برای تنش فراهم کرده است.
برخلاف رود هیرمند که معاهده ۱۹۷۳ میان ایران و افغانستان چارچوبی حقوقی برای تقسیم آب آن فراهم کرده، رود کابل و دیگر رودهای مشترک با پاکستان فاقد چنین توافقنامهای هستند. کنوانسیون ۱۹۹۷ سازمان ملل متحد درباره استفاده از آبراههای بینالمللی، دو اصل کلیدی «استفاده عادلانه و معقول» و «عدم ایجاد آسیب قابلتوجه» را مطرح میکند. با این حال، پاکستان، بهعنوان کشور پاییندست، مدعی حقوق تاریخی خود بر آب رود کابل است، در حالی که افغانستان، بهعنوان کشور بالادست، بر حق استفاده از منابع آبی خود برای توسعه زیرساختها تأکید دارد. این اختلاف دیدگاه، که ریشه در تفاوتهای جغرافیایی و نیازهای ملی دارد، مذاکرات دیپلماتیک را به فرایندی پیچیده و پرچالش تبدیل کرده است.
پاکستان معتقد است که پروژههای سدسازی افغانستان، مانند سد شاتوت با هزینه ۲۳۶ میلیون دلار، جریان آب به سوی این کشور را کاهش میدهد و توسعه اجتماعی-اقتصادی ایالت خیبر پختونخوا را تهدید میکند. از سوی دیگر، افغانستان استدلال میکند که زیرساختهای آبی برای تضمین ثبات داخلی و بهبود وضعیت اقتصادی این کشور ضروری است، بهویژه با توجه به اینکه تنها ۵ درصد جمعیت شهری و ۱ درصد جمعیت روستایی به آب آشامیدنی مناسب دسترسی دارند. این بنبست حقوقی، که با سوءظنهای سیاسی و تاریخی میان دو کشور تشدید شده، نیازمند دیپلماسی آبی قویتر و شفافتر است.
از بحران اقتصادی تا تنشهای امنیتی
چالشهای آبی میان پاکستان و افغانستان فراتر از یک اختلاف زیستمحیطی است؛ این مناقشه به مثابه سونامی خاموشی است که میتواند بنیانهای اقتصادی، اجتماعی و امنیتی منطقه را متزلزل کند. در پاکستان، که ۸۰ درصد از جمعیت ۲۴ شهر بزرگ آن به آب سالم دسترسی ندارند، کاهش جریان آب رود کابل میتواند بازده کشاورزی را کاهش دهد و این کشور را که اقتصادی به شدت وابسته به کشاورزی دارد، به سمت وابستگی غذایی به دیگر کشورها سوق دهد. این موضوع نه تنها اقتصاد پاکستان را تضعیف میکند، بلکه میتواند به ناآرامیهای اجتماعی در مناطق مرزی منجر شود.
از طرف دیگر
در افغانستان، دههها جنگ زیرساختهای آبی این کشور را ویران کرده است. پایتخت افغانستان، کابل، تا ۲۰۳۰ امکان دارد به نخستین شهر مدرن جهان تبدیل شود که آبرسانی در آن قطع میشود. سطح سفرههای زیرزمینی تا ۳۰ متر کاهش یافته، نیمی از چاهها خشک شده و ۸۰٪ آب زیرزمینی آلوده است. سیستم تأمین آب نیازمند سرمایهگذاری چند میلیارد دلاری است تا از فروپاشی کامل جلوگیری شود. کاهش ۶۰ درصدی بارش باران و برف در سالهای اخیر، همراه با خشکسالیهای شدید، دسترسی به آب آشامیدنی و کشاورزی را به شدت محدود کرده است. ساخت سدهایی مانند شاتوت، اگرچه برای توسعه داخلی ضروری است، اما میتواند روابط با پاکستان را به سمت تنشهای سیاسی و حتی امنیتی سوق دهد. برخی رسانههای پاکستانی این پروژهها را بهعنوان «سیاست تهاجمی کابل» با حمایت هند توصیف کردهاند، که این اتهام، لایهای از پیچیدگیهای ژئوپلیتیکی را به مسئله میافزاید.
پیامدهای این مناقشه تنها به دو کشور محدود نمیشود. کاهش جریان آب میتواند اکوسیستمهای شکننده منطقه، مانند تالابها و زیستبومهای وابسته به رود سند، را به خطر اندازد. علاوه بر این، تشدید تنشهای آبی میتواند به مهاجرتهای اجباری، افزایش رقابت بر سر منابع و حتی درگیریهای مرزی منجر شود، به ویژه در مناطقی که قبایل پشتون در دو سوی خط دیورند زندگی میکنند.
پلی از دیپلماسی بر رودهای مشترک
برای حل این چالش پیچیده، راهحلهای چندجانبهای لازم است که هم نیازهای توسعهای دو کشور را برآورده کند و هم از تنشهای بیشتر جلوگیری نماید. در ادامه، چند راهکار پیشنهادی ارائه میشود:
- تقویت دیپلماسی آبی و انعقاد معاهدات جدید: ایجاد یک چارچوب حقوقی مشترک، مشابه معاهده ۱۹۶۰ رود سند میان هند و پاکستان، میتواند به مدیریت عادلانه منابع آبی کمک کند. این معاهده باید بر اساس اصول کنوانسیون ۱۹۹۷ سازمان ملل باشد و شامل مکانیسمهایی برای نظارت مشترک و حل اختلافات باشد.
- سرمایهگذاری در زیرساختهای مشترک: همکاری در پروژههای زیرساختی، مانند سدهای ذخیرهسازی با مدیریت مشترک، میتواند منافع هر دو کشور را تأمین کند. برای مثال، ایجاد صندوق اضطراری آب و اقلیم تحت نظارت سازمان ملل، همانطور که در گزارش موسسه لاهه پیشنهاد شده، میتواند به بهبود زیرساختهای آبی و کاهش تنشها کمک کند.
- استفاده از فناوریهای نوین: بهرهگیری از سیستمهای آبیاری کارآمد، مانند آبیاری قطرهای و فناوریهای پایش جریان آب میتواند بهرهوری منابع آبی را افزایش دهد. نصب دستگاههای مدرن اندازهگیری جریان آب، همانطور که در مورد رود هیرمند پیشنهاد شده، میتواند به شفافیت در تخصیص آب کمک کند.
- همکاری منطقهای و بینالمللی: درگیر کردن بازیگران منطقهای مانند چین و هند و همچنین نهادهای بینالمللی مانند بانک جهانی، میتواند به میانجیگری و تأمین منابع مالی برای پروژههای آبی مشترک کمک کند. این همکاری میتواند از تشدید تنشهای ژئوپلیتیکی جلوگیری کند.
- آموزش و آگاهی عمومی: ارتقای آگاهی عمومی در مورد حفاظت از آب و استفاده بهینه از منابع میتواند فشار بر منابع آبی را کاهش دهد. برنامههای آموزشی در جوامع محلی، بهویژه در مناطق روستایی، میتواند به مدیریت پایدار آب کمک کند.
چالشهای آبی پاکستان و افغانستان، اگرچه پیچیده و چندلایهاند، اما غیرقابل حل نیستند. این مناقشه، که ریشه در جغرافیا، تاریخ و نیازهای رو به رشد دو ملت دارد، نیازمند نگاهی فراتر از مرزهای ملی است. دیپلماسی آبی، مبتنی بر همکاری، شفافیت و احترام به حقوق متقابل، میتواند راهی به سوی آیندهای پایدار هموار کند.
در جهانی که تغییرات اقلیمی و افزایش جمعیت، آب را به کالایی نایابتر از همیشه تبدیل کردهاند، رودهای مشترک نه تنها چالشی برای همسایگان نیستند، بلکه فرصتی برای پیوند و همکاریاند. آیا پاکستان و افغانستان میتوانند این فرصت را به پلی برای صلح و توسعه تبدیل کنند؟ پاسخ این پرسش، در دستان دیپلماتها، سیاستگذاران و مردمی است که آینده منطقه را رقم میزنند.

فاطمه رضایی