چرخش استراتژیک اسلامآباد
در سالهای اخیر، روابط پرتنش میان پاکستان و افغانستان، بهویژه پس از بازگشت طالبان به قدرت در کابل در اوت ۲۰۲۱، وارد مرحلهای پیچیده و حساس شده است. پاکستان که زمانی از حامیان اصلی طالبان افغانستان بود، با افزایش حملات تحریک طالبان پاکستان (TTP) و ناکامی سیاستهای نظامی خود در مهار این گروه، بهتدریج رویکرد خود را از فشار نظامی به سمت تعامل و گفتوگو با طالبان تغییر داده است. این چرخش استراتژیک، که ریشه در ناکارآمدی عملیات نظامی و فشارهای ژئوپلیتیکی دارد، پیامدهای عمیقی برای روابط دوجانبه، امنیت منطقهای و حتی توازن قدرت در جنوب آسیا به همراه خواهد داشت.
ناکامی سیاستهای نظامی پاکستان
پاکستان در دهههای گذشته از استراتژیهای نظامی برای مهار گروههای شبه نظامی، به ویژه تحریک طالبان پاکستان، استفاده کرده است. عملیاتهای نظامی گسترده در مناطق قبایلی خیبر پختونخوا و بلوچستان، حملات هوایی در خاک افغانستان و فشار بر مهاجران افغان به عنوان ابزاری برای تحت فشار قرار دادن کابل، از جمله این سیاستها بودهاند. با این حال، گزارشها نشان میدهند که این اقدامات نه تنها نتوانستهاند امنیت را در پاکستان بهبود بخشند، بلکه به افزایش حملات TTP منجر شدهاند. در سال ۲۰۲۴، بیش از ۴۴۰ حمله منجر به کشته شدن ۲۵۰۰ نفر شد که اسلامآباد، تحریک طالبان پاکستان (TTP) یا به اصطلاح طالبان پاکستان را مسئول آنها میداند. پاکستان، طالبان افغانستان را به پناه دادن به رهبران تحریک طالبان پاکستان متهم میکند، در حالی که دولت طالبان اصرار دارد که اسلامآباد باید مسائل امنیتی داخلی خود را در داخل کشور حل و فصل کند.
این ناکامیها، همراه با اتهامات پاکستان به طالبان افغانستان مبنی بر پناه دادن به TTP، روابط دو کشور را به تیرگی کشاند. حملات هوایی پاکستان در ولایتهای پکتیکا و خوست در مارس ۲۰۲۴، که به کشته شدن غیرنظامیان منجر شد، تنشها را به اوج رساند. طالبان این حملات را «تجاوز» خواندند و با هدف قرار دادن مواضع نظامی پاکستان در مرز، پاسخ دادند. این چرخه خشونت نشان داد که استراتژیهای نظامی نه تنها به کاهش تهدیدات منجر نشده، بلکه به بیثباتی بیشتر در روابط دوجانبه دامن زده است.
چرخش استراتژیک اسلامآباد به سوی تعامل و گفتوگو
ناکامی سیاستهای نظامی، همراه با فشارهای داخلی و بینالمللی، پاکستان را به بازنگری در رویکرد خود واداشت. اظهارات مقامات پاکستانی، از جمله اسحاق دار، وزیر امور خارجه، در ماه می ۲۰۲۵ نشاندهنده تغییر لحن اسلامآباد است. او اعلام کرد که پاکستان آماده است سطح نمایندگی دیپلماتیک خود در کابل را از کاردار به سفیر ارتقا دهد، اقدامی که بهعنوان گامی مثبت در بهبود روابط دوجانبه تلقی شد. همچنین این تصمیم را «تحولی بسیار مثبت» خواند و بر گسترش همکاریها در حوزههای مختلف تأکید کرد.

این تغییر رویکرد و چرخش استراتژیک اسلامآباد به عوامل متعددی بستگی دارد:
- میانجیگری منطقهای: چین، بهعنوان یکی از نزدیکترین متحدان پاکستان و سرمایهگذار اصلی در پروژههای زیرساختی مانند کریدور اقتصادی چین-پاکستان (CPEC)، نقشی کلیدی در تشویق اسلامآباد برای تغییر رویکرد ایفا کرده است. پکن که به دنبال گسترش نفوذ خود در منطقه و تضمین ثبات برای سرمایهگذاریهایش است، از تنشهای مرزی بین پاکستان و افغانستان به عنوان تهدیدی برای منافع خود یاد میکند. در سال ۲۰۲۴، چین چندین نشست سهجانبه با حضور مقامات پاکستانی و طالبان برگزار کرد که هدف آن کاهش تنشها و ترویج همکاریهای اقتصادی بود. بر این اساس پکن به پاکستان فشار آورد تا به جای اقدامات نظامی، از دیپلماسی برای مدیریت روابط با کابل استفاده کند. این میانجیگری نه تنها به کاهش تنشهای مرزی کمک کرده، بلکه به طالبان نیز انگیزه داد تا با نشان دادن انعطاف در مذاکرات، از حمایت اقتصادی چین بهرهمند شوند. علاوه بر چین، نقش کشورهای دیگر مانند قطر و ترکیه نیز در تسهیل گفتوگوها قابل توجه است. این کشورها با میزبانی مذاکرات غیررسمی بین مقامات پاکستانی و طالبان، به ایجاد فضایی برای اعتمادسازی کمک کردند.
- فشارهای داخلی و ضرورت کاهش تنشهای قومی: سیاستهای نظامی پاکستان در مناطق مرزی، به ویژه در خیبر پختونخوا و بلوچستان، با مقاومتهای داخلی مواجه شده است. عملیاتهای نظامی گسترده، جابجایی اجباری جمعیت و اخراج مهاجران افغان، احساس بیعدالتی را در میان جوامع پشتون و بلوچ تقویت کرده و به نارضایتیهای قومی دامن زده است. جنبش تحفظ پشتون (PTM)، که از حقوق پشتونها دفاع میکند، بارها دولت پاکستان را به حاشیهسازی این گروه قومی متهم کرده است. این نارضایتیها، همراه با افزایش حملات TTP، نشاندهنده شکست رویکرد نظامی در ایجاد ثبات است. در نتیجه، مقامات پاکستانی به این نتیجه رسیدهاند که تعامل با طالبان، بهویژه در زمینه همکاری برای مهار TTP، میتواند به کاهش تنشهای داخلی کمک کند. برای مثال، مذاکرات غیرمستقیم بین اسلامآباد و TTP با میانجیگری طالبان در سال ۲۰۲۲، هرچند به نتیجه قطعی نرسید، نشاندهنده تلاش پاکستان برای استفاده از نفوذ طالبان در مدیریت تهدیدات داخلی بود. همچنین پاکستان با اقتصاد شکننده خود، به دنبال بهبود تجارت با افغانستان است. عبدالغنی برادر، معاون نخستوزیر طالبان، در دیدار با مقامات پاکستانی در فوریه ۲۰۲۳ بر تفکیک مسائل تجاری از اختلافات سیاسی تأکید کرد.
- واقعگرایی ژئوپلیتیکی و انتظارات بینالمللی: جامعه بینالمللی، به ویژه ایالات متحده و سازمان ملل، از پاکستان انتظار دارند که نقش سازندهتری در ثبات منطقهای ایفا کند. پس از خروج آمریکا از افغانستان، واشنگتن فشارهای دیپلماتیک خود را بر پاکستان برای جلوگیری از تبدیل شدن افغانستان به پناهگاهی برای گروههای تروریستی افزایش داد. این فشارها، همراه با نیاز پاکستان به حمایت مالی از نهادهایی مانند صندوق بینالمللی پول (IMF)، اسلامآباد را به سمت اتخاذ رویکردی دیپلماتیکتر سوق داد. به عنوان مثال، گزارشهای سازمان ملل در سال ۲۰۲۴ نشان میدهند که همکاری طالبان با جامعه بینالمللی، هرچند محدود، در حال افزایش است. این امر پاکستان را تشویق کرده تا به جای تقابل، به دنبال همسویی با این روند باشد. همچنین به گفته بلال بوتو زرداری، وزیر امور خارجه پیشین پاکستان، طالبان و افغانستان یک «واقعیت» در مرزهای پاکستان هستند و نادیده گرفتن آنها میتواند به هرج ومرج منجر شود. از سوی دیگر، پاکستان به دنبال تصدی ریاست کمیته ۱۹۸۸ شورای امنیت سازمان ملل است که بر تحریمهای مرتبط با طالبان نظارت دارد.
این در حالی است که چرخش پاکستان به سوی گفتوگو با طالبان پیامدهای گستردهای دارد:
- بهبود روابط دوجانبه: ارتقای سطح روابط دیپلماتیک و افزایش همکاریهای تجاری میتواند به کاهش تنشهای مرزی، به ویژه بر سر خط دیورند، کمک کند. این امر همچنین میتواند به تسهیل تردد در گذرگاههای مرزی مانند تورخم و اسپین بولدک منجر شود.
- امنیت منطقهای: تعامل با طالبان میتواند به کاهش فعالیتهای TTP کمک کند، به ویژه اگر طالبان تحت فشار دیپلماتیک، همکاری بیشتری در محدود کردن این گروه نشان دهد. با این حال، امتناع طالبان از قطع کامل روابط با TTP همچنان چالشی جدی است.
- تغییر توازن قدرت منطقهای: این چرخش میتواند به کاهش نفوذ هند در افغانستان منجر شود، هدفی که پاکستان از ابتدا دنبال میکرد. با این حال، گسترش روابط طالبان با چین، روسیه، ایران و کشورهای خلیج فارس نشاندهنده سیاست خارجی تنوعطلب کابل است که ممکن است اهرم فشار پاکستان را کاهش دهد.
- چالشهای داخلی پاکستان: تمرکز بر گفتوگو به جای عملیات نظامی ممکن است به کاهش احساس بیعدالتی در مناطق مرزی پاکستان، به ویژه در میان پشتونها، کمک کند. به طور کلی رویکردهای مبتنی بر حکمرانی خوب و عدالت اجتماعی میتوانند به کاهش افراطگرایی کمک کنند.
پاکستان در حال بازنگری در سیاستهای خود نسبت به طالبان است، اما موفقیت این رویکرد جدید به عوامل متعددی بستگی دارد. تعامل دیپلماتیک میتواند فرصتهایی برای ثبات منطقهای فراهم کند، اما بدون توجه به چالشهای امنیتی و حقوق بشری، ممکن است نتایج معکوسی به همراه داشته باشد. تغییر رویکرد پاکستان از فشار نظامی به تعامل با طالبان، نتیجهای از ناکامی استراتژیهای گذشته و فشارهای ژئوپلیتیکی است. این چرخش، اگرچه با احتیاط انجام شود، میتواند به بهبود روابط دوجانبه، افزایش تجارت و کاهش تنشهای مرزی منجر شود.
با این حال، موفقیت این رویکرد به توانایی پاکستان در مدیریت روابط پیچیده با طالبان و مهار TTP بستگی دارد. در عین حال، سیاست خارجی متنوعتر طالبان و نفوذ بازیگرانی مانند چین و ایران، چالشهایی را برای نفوذ سنتی پاکستان در افغانستان ایجاد میکند. در این میان، منطقه در انتظار آن است که آیا این گفتوگوها میتوانند به صلح پایدار منجر شوند یا بار دیگر به چرخهای از تنش بازخواهند گشت.

فاطمه رضایی