دوستی چین و طالبان در سکوت
در جهانی پرآشوب که قدرتها میان مداخله و بیاعتنایی سرگرداناند، یافتن شریکی که نه چشم طمع داشته باشد و نه دستی دراز برای تحمیل ارزشها، دشوار است. برای افغانستان، که پس از تحولات سال ۱۴۰۰ در پی بازتعریف جایگاه خود در نظم منطقهای و بینالمللی است، چنین شریکی را شاید بتوان در شرق، در سرزمینی یافت که با واژه «صبر استراتژیک» تعریف میشود: جمهوری خلق چین.
مطابق اخبار و اطلاعات منتشرشده، وزیر خارجه جمهوری خلق چین بهصورت رسمی از امیرخان متقی، سرپرست وزارت خارجه حکومت طالبان دعوت کرده است که در آینده نزدیک به پکن سفر کند. این دعوت تنها یک حرکت دیپلماتیک معمولی نیست؛ بلکه بازتابی از روابطی رو به گسترش میان دو طرف است که بر پایه احترام متقابل، منافع مشترک و پرهیز از تنش شکل گرفته است. با اینحال، این رابطه گرم و محترمانه خالی از چالش نیست. هنوز انتظاراتی هست که برآورده نشده و دغدغههایی که نیازمند رسیدگیاند.
از همین رو، این مقاله میکوشد به برخی از مهمترین مسائل و دغدغههایی بپردازد که برای هر دو طرف (چین و حکومت طالبان) در جریان این دوستی و تعامل سازنده، باید مورد توجه، مراعات و پیگیری قرار گیرد؛ تا رابطهای که امروز گرم و محترمانه است، در آینده نیز بهگونهای پایدار، ثمربخش و متوازن ادامه یابد.
تعامل بیهیاهو؛ راز گرمای روابط چین و طالبان
درک چین از افغانستان، بر خلاف بسیاری از قدرتهای غربی، نه با عینک توسعهطلبی بلکه با واقعبینی استراتژیک صورت گرفته است. پکن، نه به دنبال تغییر ساختارهای فرهنگی افغانستان است و نه قصد دارد ارزشهای خود را بر آن تحمیل کند. این پرهیز از نگاه استعلایی، در کنار اجتناب از مداخله مستقیم در امور داخلی، زمینهای برای ایجاد اعتماد میان دو طرف فراهم کرده است.
حکومت طالبان نیز، بهویژه پس از منزوی شدن در نظام بینالملل، سیاستی مبتنی بر «احترام متقابل و پرهیز از تنش» را نسبت به چین در پیش گرفته است. پکن نیز با حضور مؤثر در نشستهای سهجانبه با پاکستان و افغانستان، با تأکید بر چندجانبهگرایی و همکاریهای منطقهای، نشان داده که افغانستان برایش فقط یک بحران نیست، بلکه بخشی از طرح کلان همگرایی آسیاست.

عبور از وعدهها؛ از عینک تا واخان
در کنار این تعامل گرم، مردم افغانستان چشمانتظارند تا این روابط از سطح دیدارهای رسمی و گفتوگوهای سیاسی فراتر رفته و به نتایج ملموس اقتصادی منجر شود. مردم کشوری که سالها درگیر جنگ و بیثباتی بودهاند، حالا از دومین اقتصاد بزرگ جهان (چین) انتظار دارند که در قامت یک شریک راهبردی، حضوری پررنگتر و مؤثرتر در بازسازی و توسعه افغانستان داشته باشد.
یکی از مهمترین جلوههای این انتظار، پروژه بزرگ و حیاتی معدن مس عینک است؛ معدنی که از جمله غنیترین ذخایر مس در سطح منطقه محسوب میشود و سالهاست در فضای وعده و انتظار باقی مانده است. این پروژه، اگر بهصورت جدی و عملیاتی دنبال شود، میتواند صدها فرصت شغلی ایجاد کند، زیرساختهای محلی را دگرگون سازد و نشانهای روشن از بهرهمندی مستقیم مردم از روابط خارجی باشد. اما توقف و تأخیر مداوم در اجرای آن، برای جامعهای که چشم به توسعه و نان دارد، نهفقط مایوسکننده، که نگرانکننده است.
از دیگر انتظاراتی که افغانها از چین دارند، راهاندازی خط آهن چین _ افغانستان از طریق کریدور واخان است. این پروژه تنها یک مسیر ریلی نیست؛ بلکه شاهراهی برای پیوند افغانستان با شبکه ترانزیتی آسیا، دسترسی مستقیم به بازارهای چین، کاهش وابستگی به مسیرهای پرریسک و افزایش نقش افغانستان در معادلات ژئواکونومیک منطقه است.
رفع نگرانیهای امنیتی چین: گامی برای اعتمادسازی
چین، بهعنوان کشوری که ثبات منطقهای برایش اهمیت بالایی دارد، نگرانیهایی درباره تهدیدات امنیتی در افغانستان دارد. دو گروه اصلی که پکن را نگران کردهاند، جنبش اسلامی ترکستان شرقی و داعش شاخه خراسان هستند. هرچند طالبان در مبارزه با داعش اقدامات قاطعی انجام داده و موفقیتهایی کسب کرده است، اما نگرانیهای چین درباره جنبش اسلامی ترکستان شرقی همچنان پابرجاست. این گروه، که ارتباطاتی با برخی شبکههای افراطی در منطقه دارد، میتواند تهدیدی برای پروژههای اقتصادی چین، بهویژه در چارچوب ابتکار کمربند و جاده، باشد.
بر همین اساس، حکومت طالبان باید بهطور جدیتر وارد تعاملات امنیتی هدفمند با پکن شود. حذف فضای عملیاتی برای گروههای تندرو، اطمیناندهی رسمی به چین، و همکاری اطلاعاتی در سطح منطقهای، گامی مهم در جهت تحکیم اعتماد پکن خواهد بود، اعتمادی که میتواند به گسترش سرمایهگذاریها و مشارکتهای بزرگتری در آینده منجر شود.
پیشنهادهایی برای تعمیق پیوند کابل و پکن
روابط چین و طالبان، نمونهای کمنظیر از دیپلماسی مبتنی بر احترام متقابل، همکاری بدون تحمیل و منافع مشترک بدون وابستگی است. با این حال، برای آنکه این رابطه به بلوغ و بهرهوری کامل برسد، گامهای اساسی باید برداشته شود.
نخست، حکومت افغانستان باید با جدیت به نگرانیهای امنیتی چین، بهویژه درباره فعالیت احتمالی گروههای ترکستانی، پاسخ دهد؛ این اقدام، پایهای برای تعمیق اعتماد دوجانبه است.
دوم، پروژههای کلیدی مانند استخراج معدن مس عینک باید از بنبست خارج شوند تا مردم افغانستان نتایج ملموس همکاری با چین را در زندگی روزمره خود احساس کنند.
سوم، احداث راهآهن چین به افغانستان از طریق کریدور واخان، مطالبهای بنیادین مردم افغانستان است که بایستی مورد توجه چین واقع شود. زیرا این پروژه میتواند تحولات عظیمی در اقتصاد، جایگاه ژئوپلیتیکی و توسعه منطقهای ایجاد کند.
در نهایت، اگرچه روابط کابل و پکن تاکنون از آزمونهای دشوار سربلند بیرون آمده، تداوم این مسیر نیازمند حرکت رو به جلوی هر دو طرف است نه تنها به سوی یکدیگر، بلکه به سوی آیندهای که در آن ثبات، توسعه و احترام متقابل، بنیانهای اصلی را تشکیل میدهند. بنابراین موارد سه گانهی که در بالا پیشنهاد گردید، می بایست هرچه سریعتر جامه عمل بپوشد، تا آیندهی روابط دو کشور بهتر رقم بخورد.

حبیبه احمدی