افغانستان در یکی از حساسترین مقاطع تاریخی خود قرار دارد؛ کشوری که پس از دههها درگیری و بیثباتی، همچنان در جستجوی راهحلهایی برای صلح و ثبات پایدار است. در این میان، سوالاتی کلیدی مطرح میشوند: آیا تشکیل گفتگوهای بین الافغانی ضرورتی اجتنابناپذیر است؟ وضعیت کنونی این کشور چه پیامدهایی برای چنین گفتوگوهایی دارد؟
و طالبان بهعنوان قدرت حاکم و مخالفان آنها چه نقشی در تسهیل یا مانعتراشی این فرآیند ایفا میکنند؟ این مقاله در تلاش است تا با تحلیل دقیق این مسائل، به اهمیت و پیامدهای احتمالی گفتگوهای بین الافغانی بپردازد و زمینههای لازم برای تحقق آن را بررسی کند.
آیا گفتگوهای بین الافغانی ضرورت دارد؟
گفتوگوهای بینالافغانی در شرایط کنونی افغانستان ضرورتی انکارناپذیر است. این کشور با چالشهایی نظیر فقدان اجماع سیاسی، انزوای بینالمللی، بحران اقتصادی و تهدیدات امنیتی ناشی از گروههای تروریستی مانند داعش مواجه است. تجربه تاریخی افغانستان نشان داده است که تداوم منازعات داخلی و عدم شمولیت اقوام و جناحهای سیاسی مختلف در ساختار حکومت، به بیثباتی و تکرار بحرانها منجر شده است. در چنین شرایطی، گفتگوهای بین الافغانی بهعنوان راهی برای کاهش شکافها و تقویت همگرایی ملی، از اهمیت حیاتی برخوردار است.
از سوی دیگر، انحصارگرایی طالبان در قدرت و عدم پذیرش تنوع سیاسی و اجتماعی کشور، خطر فروپاشی ساختارهای سیاسی و امنیتی را افزایش میدهد. بدون گفتوگو، نیروهای مخالف داخلی و برخی گروههای قومی و سیاسی، نهتنها احساس محرومیت میکنند، بلکه ممکن است به گزینههای مسلحانه روی آورند که این مسئله بحران را عمیقتر خواهد کرد. بنابراین، ضرورت گفتگوهای بین الافغانی نهتنها در ایجاد اجماع ملی، بلکه در جلوگیری از فروپاشی اجتماعی و سیاسی نهفته است.
افزون بر موارد بالا، اگر گفتگوهای بین الافغانی بهطور مؤثر و با رعایت اصولی همچون شمولیت و شفافیت برگزار شوند، میتوانند پیامدهای مثبتی مانند ثبات سیاسی و امنیتی، تقویت همبستگی ملی، پذیرش بینالمللی، پیشرفت اقتصادی و دیگر مزایایی کافی را برای افغانستان به همراه داشته باشند. بنابراین، گفتوگوهای بینالافغانی راهی برای گذار از بحرانهای کنونی بهسوی صلح، ثبات و پیشرفت است. این فرآیند هرچند دشوار است، اما در صورت مدیریت صحیح، میتواند آیندهای روشنتر برای افغانستان به ارمغان بیاورد.
وضیعت کنونی افغانستان و الزامات و زمینههای گفتگوهای بین الافغانی
از زمان تسلط طالبان در اگست ۲۰۲۱، افغانستان تحت حکومتی قرار دارد که با مدلهای سیاسی متعارف فاصله دارد. طالبان ساختار حکومتی خود را بر اساس تفسیر خاصی از شریعت اسلامی بنا نهادهاند و مشارکت سایر گروهها، اقوام، و نخبگان سیاسی در قدرت را به حاشیه راندهاند. این رویکرد، نهتنها مشروعیت داخلی حکومت را زیر سوال برده، بلکه موجب انزوای بینالمللی نیز شده است.
اگرچه طالبان توانستهاند تا حدودی امنیت نسبی را در کشور برقرار کنند، اما تهدید گروه داعش و دیگر گروههای تروریستی همچنان جدی است. حملات داعش در شهرهای بزرگ و علیه اقلیتها بهویژه شیعیان، نشاندهنده ناتوانی طالبان در مهار کامل تهدیدات امنیتی است. این در حالی است که اقتصاد افغانستان دچار فروپاشی شده است و بسیاری از خانوادهها به دلیل فقر شدید، مجبور به مهاجرت یا روی آوردن به کارهای غیرقانونی شدهاند. بر اساس گزارشهای سازمان ملل، بیش از نیمی از جمعیت افغانستان با ناامنی غذایی مواجه هستند و شرایط معیشتی روزبهروز وخیمتر میشود.
از سوی دیگر طالبان، محدودیتهای شدیدی بر حقوق زنان و دختران اعمال نموده است. ممنوعیت تحصیل و کار برای زنان در بسیاری از حوزهها، اعتراضات گسترده داخلی و انتقادات شدید بینالمللی را برانگیخته است. همچنین، اقلیتهای قومی و مذهبی نیز با تبعیض و خشونت مواجهاند، که این وضعیت به شکافهای اجتماعی دامن میزند و احساس محرومیت و نارضایتی عمومی را تقویت میکند.
در کل می توان گفت که وضعیت کنونی افغانستان، ترکیبی از بحرانهای سیاسی، امنیتی، اقتصادی و اجتماعی است که جامعه را به سمت ناامیدی سوق داده است. در غیاب یک راهحل جامع و فراگیر، این بحرانها میتواند به بیثباتی بیشتر منجر شود و حتی پیامدهای آن به فراتر از مرزهای افغانستان گسترش یابد.
در چنین وضعیتی، گفتگوهای بین الافغانی بهعنوان راهکاری ضروری برای کاهش تنشها و دستیابی به صلح مطرح میشود. اما موفقیت این گفتوگوها مستلزم تحقق الزامات کلیدی مانند اعتمادسازی میان طرفین، ارائه تضمینهای سیاسی از سوی طالبان، تعریف چارچوب حقوقی شفاف، مشارکت اقوام و گروههای سیاسی در فرآیند گفتوگو و حمایت کشورهای منطقه و جامعه بینالمللی است. تنها با رعایت این زمینهها میتوان به راهحلی پایدار برای بحران افغانستان دست یافت.
نقش و تأثیر طالبان در تشکیل و به نتیجه رسیدن گفتگوهای بین الافغانی
طالبان در حال حاضر قدرت سیاسی و نظامی غالب در افغانستان استند و به همین دلیل، نقش اصلی در هرگونه تلاش برای گفتگوهای بین الافغانی را ایفا میکنند. این گروه با کنترل تمامی ساختارهای حکومتی، مدیریت اقتصاد و تأمین امنیت، موقعیتی بیرقیب در کشور دارد. اما رویکرد طالبان نسبت به تشکیل یک نظام حکومتی فراگیر، تأثیر مستقیم بر امکانپذیری گفتوگوهای بینالافغانی دارد.
یکی از اصلیترین چالشها در مسیر گفتوگوهای بینالافغانی، رویکرد طالبان به شمولیت است. این گروه تاکنون از ایجاد یک حکومت فراگیر که نماینده تمامی اقوام، گروههای سیاسی و اجتماعی باشد، خودداری کرده است. اگر طالبان به تعهد شفاف برای پذیرش تنوع سیاسی و اجتماعی افغانستان نرسند، گفتگوهای بین الافغانی صرفاً به یک نمایش سیاسی بینتیجه تبدیل خواهد شد.
بنابراین طالبان، بهعنوان قدرت حاکم و اصلیترین بازیگر سیاسی و نظامی افغانستان، نقش تعیینکنندهای در تشکیل و به نتیجه رسیدن گفتگوهای بین الافغانی دارند. به همین دلیل؛ موفقیت این فرآیند به میزان انعطافپذیری، پذیرش تنوع و تعهد طالبان به شمولیت بستگی دارد. در صورت تغییر رویکرد طالبان از انحصارگرایی به همکاری و تعامل، گفتگوهای بین الافغانی میتواند گامی مؤثر بهسوی صلح و ثبات پایدار باشد.
موضع شخصیتهای سیاسی افغانستان و تاثیر مخالفان طالبان بر فرایند گفتگوهای بین الافغانی
شخصیتهایی مانند حامد کرزی و عبدالله عبدالله از جمله چهرههای سیاسی استند که موضعی میانهرو اتخاذ کردهاند. این افراد با تأکید بر ضرورت گفتگوهای بین الافغانی، طالبان را به تعامل و مشارکت با سایر گروهها دعوت کردهاند. آنها معتقدند که تنها از طریق ایجاد یک نظام سیاسی فراگیر و احترام به حقوق همه اقوام و گروهها، میتوان بحرانهای کنونی افغانستان را حل کرد.
این چهرهها از تجربه گذشته خود برای میانجیگری میان طرفین استفاده کرده و تلاش میکنند بهعنوان پلی میان طالبان و سایر گروههای سیاسی عمل کنند. رویکرد آنها میتواند زمینه را برای کاهش تنشها و آغاز گفتوگوهای معنادار فراهم کند، اما موفقیت این تلاشها به همکاری طالبان بستگی دارد.
این در حالی است که شخصیتهایی رادیکالی مانند احمد مسعود و امرالله صالح موضعی سختگیرانه علیه طالبان دارند. آنها طالبان را بهعنوان حکومتی نامشروع میدانند و بهجای گفتوگو، بر مقاومت سیاسی و نظامی تأکید دارند. احمد مسعود، بهعنوان رهبر جبهه مقاومت ملی، خواستار حمایت بینالمللی برای مقابله با طالبان شده و بارها تأکید کرده که بدون پذیرش حقوق اساسی مردم، هرگونه گفتوگو با طالبان بیفایده خواهد بود. این موضع، هرچند انعکاسی از نارضایتی گسترده بخشی از جامعه است، اما ممکن است باعث پیچیدهتر شدن شرایط و افزایش خشونتها شود.
بسیاری از شخصیتهای سیاسی که پس از تسلط طالبان به خارج از کشور مهاجرت کردهاند، در تلاشاند تا با جلب حمایت جامعه بینالمللی، طالبان را تحت فشار قرار دهند. این افراد معتقدند که گفتگوهای بین الافغانی تنها زمانی میتواند موفق باشد که جامعه جهانی بر طالبان فشار بیاورد تا به حقوق اساسی مردم و تشکیل یک حکومت فراگیر تن دهد.
در مجموع به رغم اینکه طالبان در حال حاضر حاکمان بلامنازع افغانستان اند و نقش تعیین کننده در ایجاد و به ثمر رسیدن گفتگوهای بین الافغانی دارند، اما مواضع شخصیتهای سیاسی افغانستان و فعالیتهای مخالفان طالبان نیز در ایجاد زمینههای گفتگوهای بین الافغانی بی تاثیر نیستند. هرچند اختلافات میان مخالفان و شدت مواضع رادیکال برخی از آنها میتواند چالشهایی ایجاد کند، اما فشارهای نظامی، سیاسی و دیپلماتیک این گروهها میتواند طالبان را به پذیرش گفتوگو وادار کرده و زمینهای برای حرکت بهسوی یک راهحل فراگیر و پایدار فراهم کند.
در نتیجه می توان گفت که تشکیل گفتگوهای بین الافغانی یک ضرورت اجتنابناپذیر برای حل بحرانهای پیچیده افغانستان است. وضعیت کنونی کشور تحت حاکمیت طالبان با چالشهای شدید سیاسی، امنیتی و اقتصادی روبهرو است که نیاز به راهحلهای مسالمتآمیز و جامع را برجسته میکند. طالبان بهعنوان قدرت حاکم، نقش کلیدی در شکلگیری این گفتوگوها دارند.
اما موفقیت این فرآیند به میزان پذیرش شمولیت و مشارکت سایر گروههای سیاسی، اقوام و جامعه مدنی بستگی دارد. مخالفان طالبان نیز با تأکید بر لزوم حقوق بشر، آزادیها و حکومت فراگیر، میتوانند از طریق فشار نظامی و دیپلماتیک، طالبان را به پذیرش مذاکرات وادار کنند. اگر این طرفین به همکاری و توافق دست یابند، گفتگوهای بین الافغانی میتواند به برقراری صلح، ثبات و بهبود شرایط زندگی مردم افغانستان منجر شود.
عایشه ببرک خیل