Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

در جهانی که مرز میان ضرورت و اختیار پیوسته در هم می‌شکند، سفر یوسف وفا والی بلخ و یکی از چهره‌های نزدیک به ملا هبت‌الله آخندزاده به تاجیکستان، بیش از آن‌که یک رویداد دیپلماتیک باشد، نشانه‌ای از پذیرش تراژدی قدرت است. روزی که وفا وارد پایتخت تاجیکستان شد، دوشنبه ناگزیر در برابر واقعیتی ‌ایستاد که سال‌ها آن را انکار کرده بود: حکومت طالبان دیگر پدیده‌ای گذرا نیست، بلکه واقعیتی تثبیت‌شده بر مرزهای جنوبی آسیای مرکزی است.

در نگاه اول، این دیدار یک گفت‌وگوی امنیتی میان یک والی محلی و رئیس کمیته امنیت ملی تاجیکستان است. اما در عمق، تبلورِ تغییری در درک سیاسی منطقه است؛ تغییری که نه از روی اراده، بلکه از دل اجبار زاده می‌شود. دوشنبه اکنون می‌فهمد که جهان آرمانیِ نظم و مشروعیت که در ذهن سیاست‌مدارانِ پساشوروی ساخته شده بود، در برابر منطقِ سخت جغرافیا و تهدید، دوام ندارد.

  • تاجیکستان در برابر واقعیت جاری در افغانستان

امامعلی رحمان رئیس‌جمهور تاجیکستان، سال‌ها با زبانِ اصول و ارزش‌ها از طالبان فاصله ‌گرفته بود. چنانچه او در مجامع بین‌المللی از حقوق بشر، زنان، اقلیت‌ها و ضرورت تشکیل دولت فراگیر سخن می‌گفت؛ اما در سکوتِ مرزهای بدخشان و تخار، منطق دیگری حکم‌فرماست. منطقِ امنیت، منطقِ بقا.

از طرف دیگر؛ هنگامی که آب آمودریا منحرف می‌شود و یا جریان آب به سوی تاجیکستان کاهش می‌یابد، زبان ارزش‌ها دیگر کارایی ندارد. بلکه درگیری‌های نا منظم رخ می‌دهد و دو طرف آماده‌ی تیراندازی می‌شوند. آن لحظه، دوشنبه درمی‌یابد که در برابر یک قدرت تازه‌نفس قرار گرفته است که باید راه عاقلانه را انتخاب کند.

اما فقط آب، امنیت و مرزها نیست. بلکه مسیرهای کوهستانی تاجیکستان که حالا گذرگاه اصلی هروئین است، نیز دخالت دارد. شصت درصد تجارت مواد مخدر از افغانستان از همین مسیر عبور می‌کند. دوشنبه می‌فهمد که نمی‌تواند این مسیر را بدون هماهنگی با طالبان مهار کند. طالبان اکنون شریک ناخواسته‌ی امنیت تاجیکستان‌اند.

در کنار مسائل بالا، آتش نیز شعله می‌کشد؛ آتش داعش خراسان. حضور پراکنده‌ی این گروه در شمال افغانستان و تلاش آن برای جذب نیرو از بدخشان و ختلان، سایه‌ای سنگین بر ذهن امنیتی تاجیکستان می‌اندازد. مقامات دوشنبه می‌دانند که هیچ دیوار بلندی نمی‌تواند جلوی ایدئولوژی را بگیرد. تنها همکاری اطلاعاتی می‌تواند موج افراط‌گرایی را کنترل کند. از همین‌رو، دیدار یوسف وفا والی بلخ با رئیس امنیت ملی تاجیکستان معنای دیگری می‌یابد: نخستین تماس علنی برای ساختن «صلحِ اجباری» در مرزی که همواره ناآرام بوده است.

  • گفتگوی یوسف وفا والی بلخ با مقام‌های تاجیکستان؛ دیپلماسی اجبار

در گفت‌وگوهای دوشنبه، وفا سه محور را پیش می‌کشد: تبادل اطلاعات، کنترل مرزها، و مبارزه با قاچاق. سخنانش آرام، محاسبه‌شده و بدون تکلف است. او نه از موضع ضعف، بلکه از موقعیت یک قدرت تثبیت‌شده سخن می‌گوید. در پاسخ، رئیس کمیته امنیت ملی تاجیکستان وعده می‌دهد که هیچ گروه مخالف طالبان اجازه فعالیت در خاک کشورش را نخواهد داشت. این وعده، به‌ظاهر ساده، در حقیقت نقطه‌ی چرخش استراتژیک در سیاست تاجیکستان به شمار می‌آید.

اما دوشنبه هنوز نمی‌خواهد این تغییر را بپذیرد. چنانچه تاجیکستان هنوز طالبان را به رسمیت نمی‌شناسد و سفارت افغانستان را رسما به آنها واگذار نکرده است. هنوز احمد مسعود را در پایتخت خود نگاه می‌دارد. هرچند رهبر جبهه مقاومت، اکنون بیشتر نمادی از گذشته است تا عاملی از آینده.از طرفی با آنکه دوشنبه در ظاهر بر اصول خود پای می‌فشارد، اما در عمل مسیر دیگری را می‌پیماید.

سیاست جدید تاجیکستان چیزی میان سازش و انکار است؛ دیپلماسی‌ای از نوع خاکستری. از یک سو نمی‌خواهد مخالفان طالبان را ناامید کند و از سوی دیگر می‌داند که بدون تعامل با کابل، نمی‌تواند مرزهایش را ایمن نگاه دارد. برای حل این تناقض، کانال محلی را انتخاب می‌کند: نه وزارت خارجه، بلکه والی بلخ. تعامل از پایین، نه از بالا. این شیوه به دوشنبه اجازه می‌دهد بدون دادن مشروعیت رسمی، منافعش را تأمین کند.

  • فشار روسیه و واقع‌گرایی تاجیکستان در مورد طالبان

در پشت پرده‌ی چرخش نگاه تاجیکستان به طالبان، سایه‌ی روسیه سنگینی می‌کند. مسکو که پایگاه ۲۰۱ نظامی‌اش در خاک تاجیکستان همچنان فعال است، از ۲۰۲۴ سیاست ملایم‌تری نسبت به طالبان در پیش گرفته است. روس‌ها می‌دانند که دشمن واقعی‌شان داعش است، نه طالبان.

از نگاه کرملین، طالبان می‌تواند سدی در برابر نفوذ غرب و گسترش افراط‌گرایی باشد. در کنفرانس کشورهای مستقل مشترک‌المنافع که همزمان با سفر وفا به دوشنبه برگزار ‌شد، امامعلی رحمان ناگهان از «لزوم ثبات در افغانستان» سخن گفت؛ جمله‌ای که چند سال پیش از زبان او غیرقابل تصور بود.

فشار اقتصادی نیز عامل دیگر است. تاجیکستان کشوری است با اقتصادی شکننده، وابسته به مهاجرت کاری و صادرات برق آبی. پروژه CASA-1000، که قرار است برق تاجیکستان و قرقیزستان را از طریق افغانستان به پاکستان منتقل کند، در گروی امنیت مسیر است. طالبان اکنون کنترل مسیر را در دست دارد. بدون همکاری با کابل، هیچ سیمی به پاکستان نخواهد رسید. دوشنبه این را می‌داند و به‌همین دلیل در پشت درهای بسته، با طالبان مذاکره می‌کند.

  • یوسف وفا؛ چهره‌ای میان جنگ و سیاست

اما چرا طالبان برای چنین مأموریتی، یوسف وفا والی بلخ را برگزیده است؟ پاسخ در ترکیب پیچیده‌ی قدرت در درون این جنبش نهفته است. وفا از نزدیک‌ترین یاران رهبر طالبان است، مردی از قبیله‌ی نورزی درانی، که از دهه‌ی ۱۹۸۰ تا امروز در میدان‌های گوناگون جنگیده است. او جنگ را می‌شناسد، اما برخلاف بسیاری از فرماندهان، زبان سیاست را نیز می‌فهمد. از قندهار تا بلخ، مسیر او از میدان نبرد تا میز مذاکره امتداد یافته است.

بلخ برای طالبان فقط یک ولایت نیست؛ نقطه‌ی اتصال افغانستان با آسیای مرکزی است. بندر حیرتان، شریان اقتصادی شمال کشور، در اختیار وفا است. او می‌داند که تجارت، همان ادامه‌ی جنگ با ابزار دیگر است. در ماه‌های اخیر، بلخ به مرکزی برای گفت‌وگوهای اقتصادی طالبان با کشورهای همسایه تبدیل شده است. وفا از جایگاه خود برای باز کردن دروازه‌های تعامل استفاده می‌کند، بی‌آن‌که به رسمیت بین‌المللی نیازی داشته باشد.

در کابل، وزارت خارجه طالبان درگیر محدودیت‌های جهانی است. به غیر از روسیه دیگر هیچ کشوری هنوز طالبان را به رسمیت نشناخته است. اما در مزار شریف، وفا عملاً وزارت خارجه‌ای محلی ساخته است. او با دیپلمات‌های کشورهای مختلف مانند تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان دیدار می‌کند، قراردادهای محلی امضا می‌کند و از سیاستی سخن می‌گوید که در ظاهر محلی است، اما در عمق، بخشی از راهبرد بزرگ‌تر طالبان برای شکستن انزوای بین‌المللی است.

  • تاجیکستان؛ تعامل به‌جای انکار

سفر یوسف وفا والی بلخ به تاجیکستان نقطه‌ای در زنجیره‌ای از تعاملات منطقه‌ای طالبان است. چند روز پس از این سفر، او به ترمذ در ازبکستان می‌رود و درباره‌ی تجارت و آب گفت‌وگو می‌کند. ازبکستان مدت‌هاست که مسیر دیگری را برگزیده است؛ نه تقابل، بلکه همکاری. تاشکند طالبان را شریک عملی می‌داند، حتی اگر در سطح سیاسی سکوت کند. این کشور سفیر طالبان را پذیرفته و پروژه‌های مشترک زیرساختی را پیش می‌برد. وفا با اشاره به همین الگو، دوشنبه را تحت فشار قرار می‌دهد: اگر ازبکستان می‌تواند همکاری کند، چرا تاجیکستان نتواند؟

این منطق، ساده اما قاطع است. منطقه دیگر توان تحمل انزوا و جنگ سرد داخلی را ندارد. فشار مهاجرت، بحران آب، و گسترش ناامنی، همه کشورها را به سمت واقع‌گرایی سوق می‌دهد. افغانستانِ تحت حاکمیت طالبان، با وجود تمام محدودیت‌ها، اکنون بخشی از معادله‌ی ثبات منطقه است.

یوسف وفا والی بلخ
سفر یوسف وفا والی بلخ به تاجیکستان، یعنی تاجیک ها راه تعامل را برگزیده اند
  • نتیجه گیری

در پایان، سفر یوسف وفا والی بلخ به دوشنبه معنایی روشن دارد: واقعیت بر ایدئولوژی غلبه کرده است. تاجیکستان، کشوری که روزی از «آزادی و حقوق بشر» سخن می‌گفت، اکنون در برابر ضرورتِ امنیت سر تعظیم فرود می‌آورد. اما این تسلیم، تسلیمِ ساده‌ای نیست؛ نوعی پذیرش تراژیک است. همان‌گونه که رابرت کاپلان از تجربه‌ی عراق آموخت که هرج‌ومرج بدتر از استبداد است، تاجیکستان نیز درمی‌یابد که بی‌ثباتی مرزی بدتر از تعامل با طالبان است.

طالبان هم از این تعامل سود می‌برد، اما نه به معنای پیروزی کامل. آنان نیز در چارچوب جغرافیای سخت و اقتصاد شکننده گرفتارند. وفا با واقع‌گرایی سرد و بدون شعار می‌داند که تعامل با همسایه‌ها تنها راه بقا است، نه مسیر مشروعیت.

در نهایت، سیاست در این منطقه بیش از هر زمان دیگری رنگ و بوی تراژدی دارد: تضاد میان نظم و عدالت، میان بقا و آرمان، میان امنیت و آزادی. سفر یوسف وفا والی بلخ، صحنه‌ای از همین نمایش است. در آن، هیچ قهرمانی وجود ندارد؛ تنها بازیگرانی‌اند که میان اجبار و انتخاب سرگردان‌اند. دوشنبه می‌خواهد آرمان‌هایش را حفظ کند، اما باید با طالبان حرف بزند. طالبان می‌خواهد استقلالش را نشان دهد، اما ناچار به همکاری است. در این میان، تاریخ همچنان بی‌رحمانه ادامه دارد.

بالاخره باید در نظر داشت که در جغرافیایی که کوه‌هایش مرز می‌سازند و رودهایش سیاست، هیچ کشوری نمی‌تواند از واقعیت بگریزد. تاجیکستان در برابر طالبان، نه تسلیم شده و نه پیروز. تنها پذیرفته است که در جهانی چنین آشفته، تعامل محدود بهتر از انزوای مطلق است همان درسی که سیاست‌مداران بسیاری دیر آموختند و گاه، هرگز نیاموختند.

مسلم اخلاقی

لینک کوتاه:​ https://tahlilroz.com/?p=10076

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *