اگر پای صحبت ها و اعترافات فرماندهان پیشین ایالات متحده در افغانستان بنشینید، ممکن است از خیلی چیزها گپ بزنند، اما شاید یک مورد را بتوان از سخنان تمامی آنها برداشت کرد: شکست امریکا در افغانستان! 7 اکتبر 2001 بود که نیروهای ایالات متحده عملیات هوایی را با حمله بالای نیروهای طالبان و القاعده آغاز کردند تا به گفته خود انتقام خود را از تهاجم 11 سپتمبر که به القاعده نسبت داده شده بود بگیرند. طولی نکشید که نیروهای ویژه ایالات متحده و ماموران سی.آی.ای پا به افغانستان گذاشتند تا به هدایت کمپین بمب گذاری و سازماندهی نیروهای مخالف افغان کمک کنند. در این نوشتار به خلاصه ای از این این تهاجم 20 ساله و پیامدها و اثرات بی پایان آن می پردازیم.
تاریخچۀ تهاجم نظامی امریکا به افغانستان
در 15 اکتبر سال 1999، شورای امنیت سازمان ملل با تصویب قطعنامه 1267، کمیته موسوم به تحریم های القاعده و طالبان را ایجاد کرد. قطعنامه ای که این دو گروه را به عنوان نهادهای تروریستی به هم مرتبط دانست و تحریم هایی را بر بودجه، سفر و محموله های تسلیحاتی آنها اعمال کرد. طی دهه 1990، طالبان که از خاکستر جنگ داخلی افغانستان پس از شوروی برخاسته بودند، پناهگاه القاعده را برای عملیاتی مهم و تاریخ ساز فراهم کرده بودند.
در تاریخ 9 سپتمبر 2001، احمد شاه مسعود فرمانده ائتلاف شمال، یک ائتلاف ضد طالبان، توسط عوامل القاعده ترور شد. کشته شدن مسعود، استاد جنگ های چریکی معروف به شیر پنجشیر، ضربه ای جدی به مقاومت ضد طالبان وارد کرد. کارشناسان تروریسم بر این باورند که ترور وی، حفاظت از بن لادن توسط طالبان پس از حملات 11 سپتمبر را تضمین کرد. کارشناس پیتر برگن بعداً ترور مسعود را “پیش درآمدی بر حملات به نیایورک و واشنگتن دی سی” خواند. حمله ای که سرانجام در 11 سپتمبر 2001 رخ داد و عوامل القاعده چهار طیاره مسافربری تجاری را ربودند و آنها را به مرکز تجارت جهانی در نیایورک و پنتاگون در واشنگتن دی سی کوبیدند. طیارۀ چهارم در یک مزرعه در شنکسویل، پنسیلوانیا سقوط کرد. نزدیک به سه هزار نفر در این حملات کشته شدند. اگرچه افغانستان پایگاه القاعده بود، اما هیچ یک از 19 هواپیماربا اتباع افغانستان نبودند! محمد عطا مصری، رهبری این گروه را برعهده داشت و پانزده نفر از هواپیماربایان از عربستان سعودی بودند. پس از این حمله بود که پرزیدنت بوش قطعنامه مشترکی را امضا کرد که اجازه استفاده از زور را علیه کسانی که مسئول حمله به ایالات متحده در 11 سپتمبر بودند داد. ارتش ایالات متحده، با حمایت بریتانیا، کمپین بمباران نیروهای طالبان را آغاز کرد و به طور رسمی حمله به افغانستان آغاز شد و بدنبال آن، استرالیا، کانادا، فرانسه و آلمان متعهد به حمایت در آینده شدند. اولین موج نیروهای زمینی نیز دوازده روز بعد برای مبارزه با تروریسم پا به افغانستان گذاشتند، غافل از اینکه قرار است 20 سال در این سرزمین بمانند و پس از گرفتن جان هزاران نظامی و افراد ملکی و صرف تریلیون ها دالر هزینه، در نهایت شکست امریکا در افغانستان را رقم بزنند.
تعقیب بن لادن رهبر القاعده
ایالات متحده ادعا می کرد که شواهد زیادی در اختیار دارد که نشان می دهد القاعده به رهبری اسامه بن لادن مظنون تروریست متولد عربستان، مسئول طراحی و اجرای حملات هوایی 11 سپتمبر به نیایورک و واشنگتن است. بوش گفت که اهداف اولیه ایالات متحده، ریشه کن سازی شبکه القاعده است که پایگاه های آن در رشته کوه های ممنوعه مرکزی و شمالی افغانستان وجود دارد. بوش همچنین ادعا کرد که آنها بدنبال از کار انداختن ماشین نظامی گروه طالبان استند که درگیر مبارزه مداوم علیه گروه های شورشی در افغانستان است.
پس از ردیابی بن لادن رهبر القاعده تا مجتمع مجهز غار تورا بورا در جنوب شرقی کابل، شبه نظامیان افغان درگیر نبرد شدید دو هفته ای (3 تا 17 دسامبر) با شبه نظامیان القاعده شدند. این درگیری منجر به کشته شدن چند صد نفر و فرار نهایی بن لادن شد که گمان می رود در 16 دسمبر با اسب به پاکستان رفته بود! درست یک روز قبل از دستگیری بیست نفر از نیروهای باقی ماندۀ او توسط نیروهای افغان. علیرغم وجود اطلاعاتی که به حضور بن لادن در توره بورا اشاره می کند، نیروهای امریکایی این حمله را که توسط یک گروه افغان به رهبری حضرت علی، حاجی زمان و حاجی ظاهر انجام شد هدایت نکردند. برخی از منتقدان بعدها این سوال را مطرح کردند که چرا نیروهای ایالات متحده نقش قاطع تری در درگیری نداشته اند! شاید با کشتن بن لادن در آن مقطع، می توانستند جلوی شکست امریکا در افغانستان را بگیرند.
تلفات ملکی تهاجم نظامی امریکا به افغانستان
بوش به هنگام دستور حمله به افغانستان مدعی شد: «همانطور که ما به اهداف نظامی حمله می کنیم، غذا و دارو را نیز برای مردان، زنان و کودکان افغانستانی که گرسنه و رنج کشیده اند، می آوریم. ایالات متحده امریکا دوست مردم افغانستان است.» اما کدام دوست، دوستان خود را بیگناه می کشد؟ آمار تلفات ملکی افغانستان در طول تهاجم امریکا به افغانستان چیز دیگری را نشان می دهد. بر اساس آمار اینستیتوت واتسون برای امور بین الملل و عمومی در دانشگاه براون، از سال 2001، حدود 243 هزار نفر در منطقه جنگی افغانستان/پاکستان کشته شدند که بیش از 70 هزار نفر از کشته شدگان افراد ملکی بوده اند. آیا این دستاوردی است که امریکا بدنبال آن بود؟ همین ارقام می تواند دلیلی بر اثبات شکست امریکا در افغانستان باشد! نه بوش و نه هیچکس دیگری در دولت او بهطور علنی بیان نکرد که چگونه، چه موقع و در چه شرایطی قصد دارند عملیات نظامی خود را در افغانستان به سرانجام برسانند!
کنفرانس بن، مانعی بر سر پایان تهاجم؟
پس از نبرد تورا بورا، یک دهه طول کشید تا ایالات متحده بتواند مکان بن لادن را دوباره شناسایی کند. تا آن زمان، تعداد سربازان امریکایی در افغانستان به یکصد هزار نفر رسیده بود؛ یعنی چهل برابر تعداد سربازان در دسمبر 2001. ایالات متحده ده سال قبل فرصت دیپلماتیک برای پایان جنگ را ازدست داده بود. درحالیکه بن لادن در تورا بورا در میان کوهها مخفی شده بود، مجموعهای از کارگزاران قدرت افغانستان در بن آلمان گردهم آمدند تا با دیپلماتهای ایالات متحده، آسیای میانه و اروپا درباره آینده کشور خود چانهزنی کنند. این گردهمایی به رهبری سازمان ملل متحد برگزار شد. سازمان ملل متحد از افغانها برای گفتوگو درباره توافقنامه موقت تقسیم قدرت به بن دعوت کرد. ایده این بود که به جنگ داخلی طولانیمدت افغانستان با آوردن تمام مشکلسازهای احتمالی داخلی و خارجی به میز مذاکره پایان داده شود. شاید اگر تمرکز را روی پیدا کردن بن لادن گذاشته بودند، این جنگ خیلی زودتر از اینها به پایان رسیده بود و امروز کسی از شکست امریکا در افغانستان سخن نمی گفت.
کشته شدن بن لادن، پایانی بر تهاجم امریکا به افغانستان؟
ماه می 2011 بود. لئون پانتا که یکی از نمایندگان پیشین کانگرس و رئیس کارکنان کاخ سفید بود، آنقدر در دولت خدمت کرده بود که بداند شغل و شهرت او در خطر است. او در مقام مدیر سیآیاِی در دو سال گذشته، بر تعقیب اسامه بن لادن، مهمترین تروریست جهان نظارت داشت. او بهتازگی از ریاستجمهوری برای اعزام چند نیروی عملیات ویژه به پاکستان، کشوری تفرقهانداز و دارای نیروی هستهای، بر اساس حدس سیآیاِی مبنیبراینکه فرد زاهدی که پشت دیوارهای یک مجتمع یک میلیون دالری در شهر ابوتآباد زندگی میکند، درواقع، بن لادن است، درخواست مجوز کرده بود. اگر عملیات شکست میخورد، جلوگیری از عواقب آن غیرممکن بود.
پانتا دو هلیکوپتر را ازطریق یک ویدئوی زنده که توسط پهپادهای رادارگریز درحال چرخش بر فراز ابوتآباد ارسال میشد تماشا میکرد؛ اما دوربینهای هوابرد نمیتوانستند داخل دیوارهای محوطه را ببینند. وقتی تیمی از نیروی دریایی به داخل ساختمان حمله کردند، پانتا تنها کاری که میتوانست انجام دهد این بود که گوش کند و منتظر بماند. پس از پانزده دقیقۀ طولانی، تیم با تماس رادیو پاسخ داد: آنها هدف را پیدا کرده و کشته بودند. این رئیس جاسوسها تا زمانی که نیروهای عملیات ویژه به سلامت به پایگاه خود در افغانستان بازگشتند و هویت بن لادن را تأیید کردند، در برابر اصرار برای جشن گرفتن مقاومت کرد.
بهنظر میرسید مرگ بن لادن نقطهعطفی واقعی در جنگ ستارگان در افغانستان باشد. هدف اصلی، ازبین بردن بن لادن و شبکه او بود. تا زمانی که رهبر القاعده آزاد بود، هیچ رئیسجمهوری نمیتوانست بهطور واقعبینانه به پایان دادن به عملیات نظامی ایالات متحده در افغانستان حتی فکر کند. اکنون پس از ده سال طولانی، سرانجام ایالات متحده انتقام 11 سپتمبر را گرفته بود و بهنظر میرسید فرصتی برای اتمام عملیات پیشِ رو بود. اما لفاظیهای امیدوارکننده و اطمینانبخش، حقیقت را پنهان کرد: با وجود سرمایهگذاریهای هنگفت، استراتژی جنگ اوباما درحال شکست بود. ایالات متحده و متحدانش نتوانستند برخی از مشکلات اساسی را برطرف کنند. نیروهای امنیتی افغانستان نشان چندانی از اینکه بتوانند از کشور خود محافظت کنند نداشتند. رهبران طالبان در پناهگاههای خود در پاکستان در آرامش کامل بودند و در انتظار زمانی بودند که نیروهای خارجی تصمیم به خروج از کشور بگیرند. فساد در دولت افغانستان عمیقتر شد و مردمی را که ظاهراً به آنها خدمت میکرد، بیزار و خشمگین کرد. مقامات ایالات متحده میخواستند از این کشور خارج شوند؛ اما میترسیدند که اگر این کار انجام شود، دولت افغانستان فروبپاشد. بن لادن هنگام برنامهریزی 11 سپتمبر به این سناریو امیدوار بود: فریب دادن ابرقدرتی با نام ایالات متحده به یک درگیری چریکی موفقیتناپذیری که خزانه ملی این کشور را تحلیل ببرد و نفوذ جهانیاش را کاهش دهد.
4 رئیس جمهور درگیر یک جنگ
رئیسجمهور باراک اوباما وعده داده بود که جنگ را پایان دهد و همه نیروها را به خانه بازگرداند؛ اما با نزدیک شدن به پایان دوره دوم ریاستجمهوریاش در سال 2016 نتوانست این کار را انجام دهد. امریکاییها از جنگهای بیپایان در خارج از کشور خسته شده بودند. بسیاری از مردم که ناامید و سرخورده شده بودند دیگر به آن توجهی نداشتند.
اینکه جورج دبلیو بوش، باراک اوباما، دانلد ترامپ و جو بایدن، 4 رئیس جمهور امریکا طی 20 سال درگیر یک جنگ بوده باشند، نمی تواند نشانه ای از قدرت سیاسی و نظامی ابالات متحده باشد. ناکامی هر 4 رئیس جمور ایالات متحده در پایان دادن به جنگ، نشان از شکست امریکا در افغانستان است. امریکا در طول دو دهه تلاش کرد پایههای سیاسی دولت در کابل را گسترش دهد و به دنبال ایجاد دموکراسی در کشوری برود که مملو از فساد گسترده در نهادهای اداری و نظامی خود بود. طی سالها، رهبران نظامی ایالات متحده، مشکلات را کماهمیت جلوه میدادند و تاکید میکردند که موفقیت در راه است. اما در نهایت، خروج تحقیر آمیز امریکا از افغانستان خلاف این ادعا را ثابت کرد.
هدف امریکا از تهاجم به افغانستان چه بود؟
شاید بتوان مبارزه با تروریسم و تهاجم نظامی آمریکا به افغانستان را به عنوان بهانه ای برای هدف طولانی مدت این کشور برشمرد. امریکا بدنبال تثبیت هژمونی خود بر نظام جهانی بود. دولت امریکا طی داکترینی پس از حادثه 11 سپتمبر، جهان را به دو قطب دوست و دشمن تقسیم نمود تا بدین وسیله در جهت پایه گذاری و تثبیت هژمونی کشورش گام بردارد. چایگاه ژئوپلیتیک افغانستان در منطقه و منابع طبیعی بسیار ارزشمند این کشور نیز می توانست هر دولت حریصی چون ایالات متحده را وسوسه کند. ایالات متحده برای چپاول به افغانستان آمد، نه انتقام از 11 سپتمبر و کمک به مردم افغانستان! مرور تمامی اتفاقات بیست سال تهاجم از 7 اکتبر 2001 تا لحظه خروج آخرین نیروی نظامی امریکا از افغانستان، ثابت می کند که سالها تلاش برای ملت سازی و تسلط نظامی، نتیجه ای جز شکست امریکا در افغانستان نداشت.
20 سال تهاجم و افغانستان امروز
کارشناسان بر این باورند که ایالات متحده باید می دانست که راه حل نظامی برای جنگ افغانستان وجود ندارد. ایالات متحده باید پس از تهاجم به دنبال راه حل های دیگری می بود. نتیجۀ اصرار احمقانه بر راه حل نظامی این شد که طالبان در 15 اگست بدون اینکه با هیچ مقاومتی از سوی نیروهای رئیس جمهور اشرف غنی مواجه شوند کنترل کابل را به دست گرفتند. بازگشت آنها به قدرت سوالات زیادی را در مورد حضور نظامی دو دهه ای امریکا در افغانستان ایجاد کرد. ایالات متحده پس از صرف وقت و هزینه بسیار در این کشور جنگ زده، چه دستاوردی در افغانستان داشت؟ آیا این تهاجم 20 ساله ارزشش را داشت؟ امروز مردم افغانستان چه چیزی بدست آورده اند که پیش از تهاجم نداشتند؟ رفاه؟ امنیت؟ شغل، معاش، غذا و سرپناه مناسب؟ چه چیز باعث شد که افغان ها برای سیر کردن شکم خود و خانواده شان به فروش کودکان و اعضای بدن خود روی بیاورند؟ چرا باید کشوری چون افغانستان چنین آمار بیجاشدگان داخلی و پناهجویانی داشته باشد؟
این سوالات و هزاران سوال دیگر سالها در ذهن افغان ها خواهد ماند. گناه ما چه بود که قربانی قدرت طلبی و جنگ افروزی سیاستمدارانی شدیم که از خونخواری سیر نمی شوند؟ از جان ملت مظلوم ما چه می خواستید که سالهاست آرامش را از ما گرفته اید؟ ملت ما سالها با صدای انفجار بمب از خواب بیدار شده اند. با این ملت چه کردید که آرزوی فرزندان افغانستان حق تحصیل و 3 وعده غذای مناسب است؟ این وضعیت چند سال دیگر قرار است تداوم داشته باشد؟ چرا افغانستان به این روز افتاد؟ شکست امریکا در افغانستان و این همه سوال! چه کسی قرار است به این سوالات پاسخ دهد؟