دشمنی پاکستان با افغانستان، نه از خصومتهای دینی یا قومی، بلکه از ترسی عمیقتر برمیخیزد؛ ترس از نابودی هویتی که بر ناامنی و وابستگی بنا شده است. پاکستان در هفتاد سال گذشته کوشیده است با کنترل افغانستان برای خود احساس ثبات ایجاد کند، اما این سیاست نهتنها به آرامش نینجامید، بلکه ناامنی را در مرزهایش گستردهتر کرد.
ناامنی در پاکستان نتیجه مستقیم سیاستهای اردوی این کشور است. سیاستهایی که برای کنترل همسایگان و گسترش نفوذ طراحی شده بود، اکنون به تهدیدی برای امنیت داخلی آن کشور تبدیل شده است. در شرایطی که قدرتهای جهانی در منطقه نفوذ دارند، شناخت ریشههای این بحران میتواند به یافتن راهی برای ایجاد صلح کمک کند.
پرسش اصلی این است که چرا پاکستان، با وجود سالها تلاش برای مهار افغانستان از طریق گروههای مسلح، اکنون خود قربانی همان سیاستها شده است؟ این مقاله تلاش میکند با بررسی تاریخی و سیاسی این مسئله، نشان دهد چگونه ارتش پاکستان با سیاستهای نادرست خود، ناامنی را در منطقه گسترش داد و اکنون با پیامدهای آن روبهرو شده است.
ریشههای ناامنی در پاکستان؛ نقش اردو و چرخه خودساخته تروریسم
ناامنی در پاکستان پدیدهای تصادفی نیست. این ناامنی نتیجه سالها سیاستگذاری نادرست و استفاده ابزاری از گروههای تندرو است. در سال ۲۰۲۵، آمارهای بینالمللی نشان دادند که حملات «تحریک طالبان پاکستان» (TTP) از مرز ۶۰۰ مورد در سال گذشته فراتر رفته است. این حملات جان دهها غیرنظامی و بیش از ۱۹۰ نیروی امنیتی پاکستان را گرفته است. این موج خشونت تازه نیست؛ ریشه آن در سیاستهای اردوی پاکستان نهفته است، نهادی که از ابتدای شکلگیری کشور، قدرت اصلی در تصمیمگیریهای امنیتی و سیاسی بوده است.
اردوی پاکستان همواره تلاش کرده با بیثبات نگهداشتن محیط پیرامون خود، بهویژه افغانستان، نوعی «عمق استراتژیک» در برابر هند ایجاد کند. این سیاست به معنای آن بود که به جای تقویت ثبات داخلی، از بیثباتی همسایگان به عنوان سپر دفاعی استفاده شود. در دهه ۱۹۸۰، همزمان با جنگ شوروی در افغانستان، اردو و سازمان اطلاعات نظامی (ISI) هزاران جنگجو را با کمک مالی آمریکا و عربستان آموزش دادند و مسلح کردند. هدف آشکار، مقابله با نفوذ شوروی بود، اما هدف پنهان، نفوذ بلندمدت در کابل و کنترل آینده سیاسی افغانستان محسوب میشد.
پس از خروج شوروی از افغانستان، پاکستان بهجای پایان دادن به این رویکرد، آن را گسترش داد. در جریان جنگهای داخلی دهه ۱۹۹۰، سازمان اطلاعات پاکستان از گروههایی مانند حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار پشتیبانی کرد. این حمایتها افغانستان را درگیر ویرانی گسترده کرد، اما دامنه ناامنی به داخل پاکستان نیز گسترش یافت.
در جبهه دیگر، سیاست مشابهی در کشمیر دنبال شد. اردوی پاکستان برای تحت فشار قرار دادن هند، از گروههایی چون لشکر طیبه و جیش محمد حمایت کرد. این گروهها در حمله به پارلمان هند در سال ۲۰۰۱ و انفجارهای بمبئی در سال ۲۰۰۸ نقش داشتند. با این حال، استفاده از این گروهها بهجای تضعیف دشمن، چهره اسلامآباد را در سطح جهانی بهعنوان پشتیبان تروریسم مخدوش کرد و بار دیگر ناامنی را به داخل مرزهای پاکستان بازگرداند.
در بلوچستان نیز الگوی مشابهی تکرار شد. اردوی پاکستان برای مهار جنبشهای ملیگرای بلوچ، به همکاری پنهان با گروههای افراطی روی آورد. حضور شاخه خراسان داعش (ISKP) در مناطق مستونگ و خوزدار نتیجه همین سیاستهای چندوجهی است. گزارشهای متعدد نشان دادهاند که برخی از عناصر افراطی، با حمایت ضمنی نهادهای امنیتی، در سرکوب مخالفان داخلی به کار گرفته شدهاند. این روند باعث شده پاکستان نه تنها نتواند از تهدید تروریسم رهایی یابد، بلکه خود به یکی از مراکز اصلی رشد آن در جنوب آسیا تبدیل شود.
امروز پاکستان با پیامد سیاستهایی روبهرو است که خود آن را بنیان گذاشت. گروه تحریک طالبان پاکستان از دل همان اندیشهای برخاسته که روزی برای کنترل افغانستان پرورده شد. اکنون همین گروه، اردو و نهادهای امنیتی پاکستان را هدف قرار میدهد. داعش خراسان نیز، که از مناطق مرزی میان افغانستان و پاکستان نیرو میگیرد، به تهدیدی دوگانه برای هر دو کشور تبدیل شده است.
بنابراین ریشه ناامنی در پاکستان نه در بیرون از مرزها، بلکه در درون ساختار تصمیمگیری نظامی و سیاسی آن کشور قرار دارد. سیاست استفاده از گروههای تندرو بهعنوان ابزار نفوذ، شاید در کوتاهمدت سودآور به نظر میرسید، اما در درازمدت چهرهای ناامن از پاکستان ساخت. کشوری که میتوانست با همسایگان خود روابطی بر پایه اعتماد ایجاد کند، امروز با تهدیدی روبهرو است که خود آن را پرورش داده است.
سخنان سهیل شاهین؛ رد مسئولیت و اعلام استقلال
در جریان مذاکرات ناکام کابل و اسلامآباد در اکتوبر ۲۰۲۵، سهیل شاهین، نماینده طالبان در قطر، صریحا اعلام کرد که افغانستان مسئول تأمین امنیت پاکستان نیست و دولت پاکستان باید امنیت خود را خودش تامین کند. او تأکید کرد که امنیت افغانستان بر عهده طالبان است و هیچ کشوری حق ندارد امنیت داخلی افغانستان را به خطر اندازد.
این سخنان، نه تنها رد درخواستهای یکجانبه اسلامآباد بود، بلکه بیانیهای روشن درباره اصل عدم مداخله ارائه کرد، اصلی که پاکستان سالها آن را نقض کرده و می کند. اهمیت این موضع، نشاندهنده تغییر جدی در سیاست و ایدئولوژی طالبان است. پیشتر، طالبان افغان و تحریک طالبان پاکستان (TTP) ایدئولوژی مشترک داشتند، اما اکنون کابل صریحاً TTP را یک «مسئله داخلی پاکستان» میداند.
شاهین با تأکید بر مسئولیت دولتها، مرزهای وظایف را مشخص کرد. این در حالی است که پاکستان با بمبارانهای مکرر، مرزها را نقض کرده و ده ها غیرنظامی را کشته است. موضع شاهین به وضوح نشان داد که طالبان، که زمانی ابزار نفوذ پاکستان محسوب میشد، اکنون بر حاکمیت و استقلال خود اصرار دارند.
موضع شاهین با استقبال گسترده کاربران افغان در شبکههای اجتماعی مواجه شد و پُستهای شاهین در ایکس (توئیتر سابق) بیش از هزاران بار تعامل دریافت کرد. کاربران افغانستان آن را نمادی از «اعلام استقلال» کابل پس از دههها سلطه خارجی توصیف کردند و نشان دادند که طالبان اکنون تصمیمگیرنده نهایی در مسائل امنیتی و سیاسی خود استند.
راز دشمنی پاکستان با افغانستان؛ تلاش برای خوشخدمتی به واشنگتن
ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان، علناً دلیل تشدید دشمنی پاکستان با افغانستان را افشا کرد. او اعلام کرده که اسلامآباد با ایجاد ناآرامی و بحران در خاک افغانستان، به بهانه گروههایی مانند TTP و ISKP، امنیت کشور را مختل میکند تا به قدرتهای خارجی خوشخدمتی کند. مجاهد حملات هوایی، بنبست مذاکرات و تهدیدهای پیدرپی پاکستان را نشانههای بیثباتسازی عمدی خواند و افزود که نقض حریم هوایی و بمباران مناطق مرزی بخشی از این سیاست است.
سخنان مجاهد بر اساس شواهد تاریخی و سیاستهای گذشته پاکستان بیان شده است. این کشور پیشتر در سال ۱۹۹۶ از طالبان حمایت کرده بود و اکنون با حملات هوایی نیروهای طالبان را هدف گرفت، نقش دوگانهای ایفا میکند. مجاهد تأکید کرد که ادامه آتشبس در چنین شرایطی دشوار است، زیرا طرف مقابل استقلال تصمیمگیری ندارد و سیاستهای آمریکا و غرب را دنبال میکند.
مسیر امنیت پایدار پاکستان؛ نابودی تروریسم و پذیرش مسئولیت
امنیت پایدار پاکستان تنها زمانی ممکن میشود که این کشور با گروههای تروریستی فعال در خاک خود مقابله کند و پایگاههای داعش خراسان (ISKP) را نابود سازد. گزارشهای سال ۲۰۲۵ نشان میدهد که ISKP در بلوچستان، بهویژه در مستونگ و خوزدار، و همچنین در مناطق قبیلهای حضور دارد و از این مناطق حملاتی علیه کابل و دیگر اهداف انجام میدهد.
چنانچه بسیاری از افراد داعش که گرفتارشده، اعتراف کردهاند که آموزشهای خود را در کویته پاکستان دریافت کردهاند. طالبان در این مدت، ۲۵ مخفیگاه ISKP را کشف و ۶۷۰ نفر از اعضای آن را بازداشت کردهاند، اما پاکستان بهطور رسمی وجود این پایگاهها و تهدیدات آن را انکار میکند. حمایت ضمنی نهادهای امنیتی پاکستان، مانند ISI، باعث شده است که این پایگاهها تهدیدی جدی برای امنیت هر دو کشور باقی بمانند. نابودی این پایگاهها میتواند زمینه تامین امنیت را در منطقه فراهم و اعتماد میان دو کشور را بازگرداند.

نتیجهگیری
طبق آنچه که گفت شد، ناامنی در پاکستان ارتباطی به افغانستان ندارد و نتیجه سیاستهای داخلی این کشور است. اردوی پاکستان با پرورش گروههایی تروریستی، اکنون با حملات TTP و تهدیدات مرزی روبهرو شده است. آتشبس موقت اکتوبر ۲۰۲۵ همچنان در مخاطره است، زیرا اسلامآباد مسئولیت اقدامات خود را تاکنون نپذیرفته است.
از این رو برای بازگرداندن امنیت و ثبات، پاکستان باید نقش اردو در سیاست خارجی را کاهش دهد، پایگاههای داعش را نابود سازد و بر پایه احترام متقابل با کابل مذاکره کند. تنها با پذیرش مسئولیت و اقدامات عملی میتوان زمینه صلح پایدار و اعتماد منطقهای را فراهم کرد و از گسترش ناامنی جلوگیری نمود.
عایشه ببرک خیل











