Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

Blowback روی میز آمریکا

در دهه‌های پس از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده آمریکا با ادعای گسترش دموکراسی، مقابله با کمونیسم، و تأمین امنیت جهانی، وارد عرصه‌های مختلفی در سراسر جهان شد. سیاست‌هایی نظیر مداخله نظامی، حمایت از کودتاها، عملیات محرمانه اطلاعاتی و توزیع تسلیحات یا کمک مالی، همه با این امید که منافع آمریکا تأمین شود و نظم بین‌المللی مطابق با خواست واشنگتن شکل بگیرد.

با این حال، تحلیل‌های گسترده نشان داده‌اند که بسیاری از این مداخلات، علاوه بر نتایج کوتاه‌مدت، پیامدهای بلندمدتی به همراه داشتند که نه فقط کشورهای هدف را تحت تأثیر قرار داد، بلکه خود آمریکا و امنیت داخلی و بین‌المللی‌اش را نیز دستخوش بحران کرد. این بازگشت ناخواسته که در ادبیات سیاست خارجی به blowback  شناخته می‌شود، پوستی زشت از پروژه «پلیس جهانی» را نمایان ساخت.

در این مقاله، با تکیه بر مطالعات معتبر و تاریخ مستند، ابتدا مفهوم blowback را توضیح می‌دهیم؛ سپس نمونه‌هایی از سوابق تاریخی را بررسی می‌کنیم؛ و در نهایت با تحلیل تهدیدات احتمالی آینده، هشدار می‌دهیم که ادامه سیاست مداخله‌جویانه بدون بازنگری اساسی، می‌تواند به بازگشت‌هایی خطرناک برای آمریکا منجر شود.

  • معرفی مفهوم  blowback

مفهوم blowback ریشه در ادبیات امنیتی و استراتژیک دارد؛ به معنی «بازگشت ناخواسته» یا «پس‌زدگی» پیامدهای سیاست خارجی یک کشور است، وقتی که مداخلات (مستقیم یا مخفی) با هدف معینی انجام می‌شوند، اما در بلندمدت نتیجه‌ای معکوس یا زیان‌بار برای همان کشور ایجاد می‌کنند.

یکی از نخستین و تأثیرگذارترین تشریح‌های این مفهوم از سوی شالمرز جانسون در کتابش Blowback: The Costs and Consequences of American Empire  ارائه شده است؛ جانسون  هشدار می‌دهد که مداخلات جهانی آمریکا  تحت نام محافظت از نظم بین‌المللی یا گسترش دموکراسی  خطر بازگشت انتقام‌جویانه یا بی‌ثباتی دارد؛ زیرا سیاست‌های آمریکا اغلب بدون درک یا احترام به ساختارهای محلی، تاریخ، فرهنگ و مصالح داخلی جوامع مقصد انجام می‌شوند.

در تحلیل جانسون،blowback  نه فقط یک خطر احتمالی است، بلکه تقریباً نتیجه اجتناب‌ناپذیر «امپراتوری» است؛ چرا که وقتی یک قدرت جهانی با هزینه عظیم سیاسی، نظامی و اقتصادی در ده‌ها کشور مداخله می‌کند، نمی‌تواند همزمان بر پیامدهای بلندمدت آن کنترل داشته باشد.

بنابراین blowback مفهومی انتقادی است نسبت به تفکر «قدرت برتر جهانی» هشدار می‌دهد که سلطه‌جویان جهانی ممکن است ماشین قدرت‌شان، در بلندمدت، علیه خودشان عمل کند.

  • سوابق آمریکا در مواجه شدن با  blowback

برای درک جدی خطر blowback، نگاه به تاریخ مداخلات آمریکا اهمیت دارد. در ادامه برخی نمونه‌های برجسته با مستندات معتبر را مرور می‌کنیم.

یکی از شاخص‌ترین مثال‌ها، عملیات محرمانه Operation Cyclone است؛ پروژه‌ای توسط CIA برای تسلیح و حمایت از مجاهدین افغان در دهه ۱۹۸۰، به منظور مقابله با حضور شوروی در افغانستان. پس از خروج شوروی، آن حمایت‌ها متوقف شد و کشور به هرج‌ومرج کشیده شد. همان جوامع مسلحی که آمریکا برایشان هزینه کرده بود، در نهایت به بستر ظهور گروه‌هایی مانند القاعده تبدیل شدند.

در منطقه خاورمیانه نیز نمونه مهمی از  blowback، کودتای ۱۹۵۳ در ایران با دخالت آمریکا و MI6  انگلیس، بر ضد دولت منتخبمحمد مصدق  است؛ موضوع کتاب تحلیلی All the Shah’s Men. این کودتا دهه‌ها بعد زمینه‌ساز انقلاب ۱۹۷۹، بی‌اعتمادی گسترده به آمریکا و خصومت ساختاری میان ایران و آمریکا شد.

در تحلیل گسترده‌تر، جانسون در Blowback اشاره می‌کند که اشغال نظامی مستمر، نصب دیکتاتورها، سرکوب اعتراضات، و تحمیل سیاست‌های اقتصادی یا سیاسی به کشورهای دیگر حتی اگر با هدف جلوگیری از دشمنان فرضی آمریکا انجام شوند، هزینه‌های انسانی و سیاسی هنگفتی دارند که غالباً به مردم محلی بازمی‌گردند و واکنش منفی علیه واشنگتن ایجاد می‌کنند. مثال‌هایی مانند حضور در جاپان (اُکیناوا)، کوریا، اندونزی، و حمایت از دیکتاتورها در نقاط مختلف آسیا یا آمریکای لاتین.

همچنین، پس از پایان جنگ سرد، سیاست آمریکا تغییر نکرد؛ نیروها و پایگاه‌ها حفظ شدند، دخالت‌ها ادامه یافت، و در بسیاری موارد تمرکز بر توسعه اقتصادی همراه با سلطه سیاسی بود؛ چیزی که جانسون آن را «over-stretch» امپراتوری می‌نامد: توسعه نظامی و اقتصادی فراتر از توان نگهداریِ پایدار.

منتقدان blowback نیز وجود دارند که تأکید می‌کنند نمی‌توان همه پیامدهای منفی را مستقیماً به اقدامات آمریکا نسبت داد؛ تاریخ و مناسبات محلی پیچیده‌اند، و عامل‌های متعدد از جمله ضعف حکمرانی، اختلافات قومی و اقتصادی در بحران‌ها موثرند.

در مجموع، اما مستندات تاریخی و پژوهشی به روشنی نشان می‌دهند که سیاست‌های مداخله‌جویانه آمریکا بارها منجر به عواقبی شدند که نه فقط برای کشورهای هدف، که برای خود آمریکا از نظر امنیت، اعتبار بین‌المللی و هزینه‌های انسانی‌ـ‌اقتصادی هزینه‌زا بودند.

  • رحمان‌الله لکنوال؛ نمونه‌ای امروزی از پدیده‌ی  Blowback

ماجرای رحمان‌الله لکنوال، شهروند افغانستانی که در ایالات متحده بازداشت شد و به‌عنوان تهدید امنیتی مطرح گردید در ظاهر یک پرونده‌ی مهاجرتی-امنیتی معمولی به نظر می‌آید. اما اگر آن را در بستر بزرگ‌ترِ تاریخ مداخلات خارجی آمریکا و پیامدهای ناخواسته‌ی آن بررسی کنیم، این پرونده به یک نمونه روشن از مفهوم blowback تبدیل می‌شود.

چهره‌هایی مانند لکنوال، بازمانده‌های نسل‌هایی هستند که زندگی‌شان زیر سایه‌ی سیاست‌های چندلایه‌ی آمریکا در افغانستان شکل گرفت: جنگ‌ها، تسلیح گروه‌ها، جابه‌جایی‌های اجباری جمعیت و سپس سقوط ناگهانی نظم سیاسی پس از دو دهه حضور آمریکا. کسی که امروز در خاک آمریکا به‌عنوان «تهدید» دستگیر می‌شود، محصول مستقیم همان تاریخ پیچیده است.

برای درک این پیوند باید به شرایطی برگشت که در آن میلیون‌ها افغان، از جمله نسل لکنوال، در میان جنگ نیابتی دههٔ ۱۹۸۰ و سپس بی‌دولتی دهه‌های پسین بزرگ شدند. پژوهش‌های متعددی  از جمله تحلیل‌های «رابرت کرنان» و «کاترین هریسون» در مجلات Foreign Affairs و Journal of Conflict Studies نشان می‌دهند که پدیده افراط‌گرایی در افغانستان نه خودبه‌خود، بلکه در فضای خلأ قدرت و تسلیح گسترده گروه‌های جهادی توسط آمریکا و متحدانش شکل گرفت. این نسل که در میان خرابه‌های جنگ سرد بالیده بود، بعدها با موج بزرگ مهاجرت پس از ۲۰2۱ در مسیرهایی قرار گرفت که بسیاری به آمریکا یا اروپا رسیدند؛ مسیری که آمریکا خود زمینه‌ساز آن بود.

در همین بستر است که پرونده لکنوال به شکل یک نمونه‌ی تیزبینانه از blowback ظاهر می‌شود: کشوری که چهار دهه در افغانستان مداخله نظامی، امنیتی و اطلاعاتی داشت، اکنون با حضور افرادی در خاک خود مواجه می‌شود که از دل همان جنگ‌ها بیرون آمده‌اند. پژوهش‌های «اندرو باسویچ» و «چالمرز جانسن» درباره هزینه‌های امپراتوری نشان می‌دهد که مداخلات طولانی‌مدت باعث شکل‌گیری «موج مهاجرت امنیتی» می‌شود: افرادی که یا در معرض افراطی‌سازی قرار گرفته‌اند، یا از کانال‌های غیرنظم‌مند وارد کشورهای مداخله‌گر می‌شوند و بعداً در همان کشورها به‌عنوان خطر تعریف می‌شوند. این دقیقاً همان پدیده‌ای است که در تحلیل‌ها به‌عنوان نتیجه‌ی «خودتولیدکننده‌ی ناامنی» در سیاست خارجی آمریکا توصیف شده است.

پرونده لکنوال از زاویه دیگر نیز برای آمریکا دردناک است: دستگاه امنیتی مجبور است در برابر تهدیدی ایستادگی کند که ریشه‌هایش در تصمیم‌های استراتژیک خود آمریکا نهفته است. تحلیل‌گران امنیت داخلی آمریکا طی سال‌های اخیر هشدار داده‌اند که فروپاشی سریع نظم سیاسی افغانستان پس از خروج نیروهای آمریکایی، نسل جدیدی از پرونده‌های پرخطر را در آمریکا ایجاد خواهد کرد؛ زیرا هزاران نفر بدون غربالگری دقیق وارد این کشور شدند، یا مسیرهای عبور غیرقانونی را انتخاب کردند. گزارش‌های اندیشکده‌های Brookings و RAND نشان می‌دهند که این چرخه می‌تواند دهه‌ها ادامه یابد و هزینه‌های امنیتی آمریکا را به‌طور تساعدی افزایش دهد.

در نهایت، لکنوال نه یک پرونده مجزا، بلکه بخشی از بازتاب بزرگ‌ترِ سیاست‌های آمریکا است. وقتی یک ساختار قدرت در آن سوی جهان فرو می‌پاشد، بازگشت آن پیامدها به مرزهای آمریکا تنها مسئله‌ی زمان است. این همان استدلالی است که تحلیل‌گران «نیویورک‌تایمز» نیز بارها به آن اشاره کرده‌اند: شکست در مدیریت مرحله پس از مداخله، بزرگ‌ترین تولیدکننده blowback است. لکنوال صرفاً یکی از چهره‌های این پدیده است؛ اما نماد این حقیقت تلخ که جنگ‌ها و مداخله‌ها همیشه به خانه بازمی‌گردند، اگرچه راه بازگشت‌شان پیچیده‌تر از آن است که در لحظه تصمیم‌گیری دیده می‌شود.

  • تهدیدات آینده blowback برای آمریکا

اگر واشنگتن مسیر مداخلات گسترده، حمایت مخفی از گروه‌ها، و استفاده از روسای نیابتی را ادامه دهد، احتمال وقوع  blowback‌ های جدید و شاید مخرب‌تر وجود دارد. چند جنبه کلیدی این تهدیدات:

رادیکالی شدن گروه‌ها و افراط‌گرایی: حمایت از گروه‌هایی که برای منافع کوتاه‌مدت انتخاب شده‌اند؛ اما خاستگاه، ایدئولوژی، و وابستگی آنها ممکن است سال‌ها بعد علیه منافع آمریکا فعال شود. تجربه افغانستان نشان داده است که گروهی که روزی علیه دشمنی خارجی مسلح شد، شاید فردا علیه آمریکا یا متحدان آن عمل کند.

بی‌ثباتی منطقه‌ای و بحران‌های آوارگی: زمانی که دولت‌ها سرنگون می‌شوند یا قدرت مرکزی تضعیف می‌شود، خلا امنیتی، جنگ داخلی، و مهاجرت گسترده ایجاد می‌شود؛ پدیده‌ای که می‌تواند فاجعه انسانی برای منطقه و تهدیدی امنیتی برای آمریکا و کشورهای هم‌پیمان باشد.

تضعیف مشروعیت بین‌المللی آمریکا: هر بار که مداخله‌ آمریکا با نتایج فاجعه‌بار همراه شود، اعتبار واشنگتن در سطح جهانی کاهش می‌یابد؛ مردم و دولت‌ها اعتمادشان را از دست می‌دهند؛ این امر توان دیپلماتیک و نرم آمریکا را در بلندمدت تضعیف می‌کند.

اقتصاد سیاسی جنگ و هزینه عظیم مالی و انسانی: ادامه حضور نظامی، جاسوسی، هزینه تسلیحات و کمک‌های مخفی، همه به بار مالی و انسانی عظیمی ختم می‌شوند؛ و این بار شاید دیگر توسط مردم آمریکا هم پذیرفته نشود، به ویژه در شرایط فشار اقتصادی.

بازگشت تهدید به داخل آمریکا یا متحدانش: همان‌طور که سابقه الهام‌بخش گروه‌های تروریستی بین‌المللی را دیدیم، بهره‌برداری از خلا قدرت و ناامنی می‌تواند منجر به حملات فرامنطقه‌ای، نفوذ گروه‌های افراطی، و تهدید مستقیم امنیت داخلی آمریکا شود.

بدون تجدیدنظر بنیادین در ساختار و فلسفه سیاست خارجی، یعنی بدون بازاندیشی در هدف‌گذاری، ابزار، و توقعات بلندمدت این چرخه خطرناک blowback احتمالاً ادامه خواهد یافت.

Blowback
امریکا و احتمال Blowback های جدیدتر و حتی مخرب تر
  • جمع‌بندی

مفهوم blowback بیش از یک واژه انتقادی است؛ زنگ خطری برای آن‌که قدرت عظیم جهانی، اگر با خودبینی و بی‌توجهی به واقعیت‌های محلی همراه شود، ممکن است نه فقط دیگران را، که خود را نیز به خطر اندازد. تاریخ مداخلات آمریکا از کودتای ۱۹۵۳ در ایران تا حمایت از مجاهدین افغان، از اشغال نظامی تا دخالت‌های اقتصادی و سیاسی، نمونه‌هایی ملموس از این بازگشت ناخواسته است.

تحلیلگران مانند شالمرز جانسون با دقت نشان داده‌اند که امپراتوری آمریکا با هزینه‌های پنهان و آشکار فراوان ساخته شده است؛ هزینه‌هایی که غالباً توسط آن‌هایی پرداخت شده‌اند که هیچ صدایی در تصمیم‌گیری نداشتند: مردم کشورهای هدف، و گاهی مردم آمریکا.

اگر برای جهانی شدن صلحیابی، ارتقاء واقعی دموکراسی و امنیت پایدار تلاش می‌شود، آن‌گاه باید سیاستی متفاوت پیش گرفت: با فروتنی، احترام به حق تعیین سرنوشت مردم، اجتناب از مداخلات نظامی و محرمانه، و تأکید بر دیپلماسی و عدالت بین‌المللی. در غیر این صورت، بومرنگی که امروز برمی‌گردد شاید فردا جبران‌ناپذیر باشد.

مجتبی همت

لینک کوتاه:​ https://tahlilroz.com/?p=10415

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *