فدرالیسم افغانستان را نجات می دهد یا تداوم نظام متمرکز؟ افغانستان در طول تاریخ انواع نظام های سیاسی را تجربه کرده است. آخرین نوع نظام سیاسی که نظام ریاستی و متمرکز بود و در آن به آراء مردم مراجعه گردید و قانون اساسی رئیس جمهور را اختیارات تام داده بود، در سال 2004 میلادی تعیین و برای افغانستان تجویز گردید. نظام سیاسی متمرکز، طی دو دهه ی گذشته به شدت ناکام بود و به میزان قابل توجه نارضایتی های اقشار مختلف مردم را بر انگیخت. با فروپاشی جمهوریت در اگست 2021، امارت اسلامی توسط طالبان در کشور مسلط گردید و اینک افغانستان دارای نظامِ امارت اسلامی است که در آن رهبر(ملاهبت الله آخند زاده) و نخست وزیر (ملا محمد حسن آخند)، می باشند.
با آنکه در سیستم سیاسی متمرکز برای تعیین شخص اول کشور به آراء مردم مراجعه میگردید، اما به دلیل فسادهای گسترده و همچنان تقلب های بیشماری که در انتخاباتها صورت گرفت، مردم افغانستان به شدت از نظام سیاسی قبلی، ناراضی بودند و سیاسیون و افراد با نفوذ مرتبا به مسئله ای فدرالی کردن نظام سیاسی دامن می زدند و آن را مطرح می نمودند. اما با فروپاشی نظام جمهوریت و روی کار آمدن امارت اسلامی، بیش از یک سال بحث تغییر نظام و رفتن به سوی یک نظام فدرالی کاملا مسکوت بود. تا اینکه در این اواخر حزب «عدالت و آزادی» شعار تغییر سیستم سیاسی و رفتن به سوی یک نظام فدرالی را مطرح کردند.
مخالفان و موافقان فدرالیسم
به صورت عموم دو نوع نظام فدرالی میباشد. یکی نظام فدرالی قومی و دیگری نظام فدرالی ملی است که در نوع حکومت فدرال قومی به اساس تشخیص اقوام خاص و در نوع حکومت فدرال ملی به اساس ایالتهای جغرافیایی جوابگو به منافع حکومت مرکزی تعریف شده اند.
در حال حاضر در افغانستان نظام فدارالیسم اکثرا از سوی اقوام غیر پشتون که در طول تاریخ سیاسی این کشور از بدنه ای اصلی قدرت به دور بودند مطرح می گردد. آنان با استناد به تاریخ سیاسی گذشته ای کشور می گویند نظامهای متمرکز هرچند به ظاهر دموکراتیک بوده و جهت گیری قومی و سمتی داشته اند، اما از رسیدن به اهداف و منافع ملی بازمانده اند؛ لذا برای رسیدن به یک نظام مردمی و ملی که بتواند منافع تمام اتباع کشور را تأمین کند و همه ای اقوام این سرزمین خود را در آینه آن ببینند، نظام فدرالی را پیشنهاد میکنند؛ زیرا در این نظام است که حکومتهای محلی از قدرت تصمیم گیری بیشتری برخوردار اند و مردم نیز در انتخاب مسئولین امور نقش پررنگ تری دارند که خود به خود کار آمدی و موثریت نظام را از یک سو و همکاری مردم را با حکومت از سوی دیگر تضمین می کند.
اما مخالفین فدرالیسم و نظام فدرالی که عمدتا از قوم پشتون هستند بیش از اینکه به تحلیل واقعی از نظام فدرالی بپردازند و این نظام را در مقایسه با نظام متمرکز از حیث کارایی و مفیدیت مورد بحث قرار دهند، به اقتدار تاریخی قومی اندیشیده و نظام فدرالی را در تضاد با منافع قومی و اقتدار تاریخی قوم پشتون ارزیابی میکنند؛ از اینرو است که معمولا تفسیر وارونه و غیرواقعی از نظام فدرالی ارائه می کنند و آن را بدون در نظر گرفتن واقعیتهای علمی و عملی مساوی با نظام ملوک الطوایفی مساوی قلمداد می کنند. تفسیر نظام فدرالی به ملوک الطوائفی ضمن اینکه بیانگر تفسیر نادرست از این نظام است، بیانگر این حس درونی است که نظام فدرالی سلطه و اقتدار قوم خاص را از بین برده و دیگر اقوام هم شریک و سهیم در قدرت گردند که این موضوع برای آنان غیر قابل پذیرش است.
نظام فدرالی آری یا نه؟
فارغ از تفسیر موافقان و مخالفان از فدرالیسم و نظام فدرالی، به نظر میرسد نظام فدرالی بیشتر با وضعیت افغانستان سازگار است؛ زیرا اولا چنانکه در استدلال موافقان نظام فدرالی نیز اشاره شده است، تاریخ سیاسی افغانستان گواه ناکامی نظام متمرکز در این کشور است؛ زیرا نظام متمرکز از شاهی مطلقه، شاهی مشروطه، جمهوری، دموکراتیک، جمهوری اسلامی گرفته تا حکومت اسلامی و امارت اسلامی ناکام بوده است و نتوانسته است منافع ملی را آنگونه که شایسته ای هر ملت متمدن است تامین کند.
دوما تاریخ سیاسی کشورهایی مثل آمریکا، آلمان، هندوستان، پاکستان و … که دارای تنوع قومی و فرهنگی هستند نشان می دهد که در چنین کشورهای نظام فدرالی جوابگو بوده است؛ لذا انتظار این است که در افغانستان نیز که متشکل از اقوام و فرهنگ های مختلف است نظام فدرالی بتواند منجر به ثبات و تأمین منافع ملی گردد.
سوم اینکه مقایسه نظام متمرکز و نظام فدرالی در نحوه حکمرانی حکومت گران و نقش مردم در انتخاب مسئولین امور نشاندهنده ای مزیت نظام فدرالی نسبت به نظام متمرکز است؛ زیرا در نظام فدرالی است که مسئولین محلی به طور مستقیم توسط مردم انتخاب و تحت نظارت نهادهای محلی به اداره امور میپردازند که این موضوع به علاوه صلاحیتهای بیشتری که دارند خود به خود منجر به کارایی بیشتر نظام می گردد. نکات مذکور توجیه گر کارآمدی نظام فدرالی در افغانستان است.