افغانستانِ پس از حاکمیت طالبان، در کنار خوبیتها، مشکلات زیادی را هم بهخود دیده که واقعیتهای عینی جامعه هستند و انکار آن دور از خرد و خردمندی سیاسی است. حکومتداری اسلامی و شریعتمدار، فاصله بین ملت و حکومت را از بین برده و با جهان بر اساس منافع ملی کشورش تعامل میکند. با این حال نزدیک به دو سال از حکمرانی طالبان بر افغانستان میگذرد، ولی چرا با آنهمه ادعا و مدعا، هنوز مشکلات این کشور حل نشده و مردم درگیر انواع بحرانها هستند؟ آیا طالبان گرفتار تفکر راسیسم شده اند؟
حقیقتگریزی طالبان و چالشِ بهنام ناامنی
در ۲۴ اسد سال ۱۴۰۰ پس از فرار محمد اشرف غنی و سقوط نظام جمهوریت، طالبان توانستند قدرت را در اختیار گرفته و بار دیگر بر افغانستان حکمرانی کنند. این گروه در همان اوایل اعلام کردند که جنگ در کشور تمام شده، داعش بهطور بیپیشینهای سرکوب گردیده و یک تهدید جدی محسوب نمیشود.
دیری نگذشت که حملات تروریستیای در جای جای افغانستان از جمله در مسجد فاطمیه قندهار، مسجدی در قندوز، مکتب عبدالرحیم شهید در غرب کابل و… از سوی گروه تروریستی داعش انجام گرفت. نزدیک به دو سال از قدرت گرفتن دوباره طالبان میگذرد، ولی بر خلاف گفتههای شان، امنیت در کشور تامین نشده و هرچند عملیاتهایی از سوی این گروه علیه داعش انجام شده، ولی تهدید داعش هنوز باقیست.
زنگ خطر داعش برای طالبان در ۲۶ آگست ۲۰۲۱ با حمله به میدان هوایی بین المللی حامد کرزی در کابل، تنها ۱۱ روز بعد از سقوط کابل به صدا در آمد که پس از آن بیش از ۲۶۰ حمله تروریستی توسط شاخه خراسان این گروه تروریستی در ولایات مختلف افغانستان و برعلیه مردم، حکومت و منافع ملی و منطقهای صورت گرفته است.
امیرخان متقی در این حالت اما در سخنرانی در مرکز مطالعات استراتژیک اسلامآباد اعلام کرد که هیچ گروه تروریستی در افغانستان حضور ندارد. چند ساعتی نگذشته بود که رسانهها اعلام کردند معاون شاخه خراسان داعش در بگرامی کابل توسط نیروهای طالبان کشته شده است.
این مورد و دهها مورد دیگر بهخوبی ثابت میسازد که گروههای تروریستی از جمله داعش در افغانستان حضور دارد و چهرههای مثل متقی از حقیقت فرار و وضعیت را طوری بیان میکند که گویی همه چیز امن و امان است و جهان باید آنها را بهرسمیت بشناسد.
راسیسم در تفکر طالبان
راسیسم یا تبعیض نژادی و قومی و… در هر ساختار و کشوری محکوم بهشکست بوده و به تعبیری زهریست که بنیههای نظامها را از بین میبرد و نابود مینماید. طالبان با رسیدن بهقدرت از وحدت ملی سخن گفتند، افغانستان را خانه مشترک همه افغانها توصیف کردند، ولی در عمل دیده میشود که حاضر نیستند قدرت را با دیگر اقوام هم تقسیم کرده و یک حکومت فراگیر شکل دهند.
انحصار قدرت، محکوم به شکست است و طالبان آنطور که گاها می گویند حکومت فراگیر تشکیل می دهند و گاها میگویند حکومت فراگیر است، خود تیشه به ریشه خود زده و زمینه شکست خود را فراهم میکنند.
جدیداً هم امیرخان متقی پس از بازگشت از پاکستان، اعلام کرد که حکومت شان فراگیر است و از همه اقوام در آن حضور دارند. در حالیکه هماکنون بالای ۹۰ درصد این حکومت را پشتونها و طالبان شکل میدهد و از حضور دیگر اقوام خبری نیست.
انتظار افغانها و جهان از طالبان
مردم افغانستان پس از قدرتگیری طالبان به این تغییرات سیاسی تن داده و به آن لبیک گفتند تا شاید در این مقطع از تاریخ، طالبان بتوانند اراده واقعی مردم را پیاده کرده و آنچنانی که وعده دادهاند، حکومت اسلامی و مردمی شکل دهند. کشورهای منطقه هم در نشستهای مختلف بارها یکی از شروط بهرسمیت شناختن طالبان را تشکیل حکومت فراگیر از سوی این گروه عنوان کردهاند. کشورهای جهان هم در نشست اخیری که در دوحه برگزار شد، به مبارزه طالبان علیه تروریسم، تشکیل حکومت فراگیر و… تاکید نمودند.
انتظارها براین است که طالبان بهجای گریز از حقیقت، واقعیت را پذیرفته و با تروریسم مبارزه جدی کنند. هرچند عملیاتهای مهمی از سوی این گروه علیه داعش انجام شده، ولی این حقیقت است که تروریسم در افغانستان وجود و حضور دارد که نابودی آن وابسته به اراده حاکمان فعلی میباشد.
در بحث دیگر راسیسم طالبانی باید از میان برداشته شود و همه اقوام در تصمیمگیریها سهم داشته باشند. افغانستان کشوری با قومهای مختلف است که هیچکدام نسبت بهدیگر برتری ندارد.
راه رسیدن به مشروعیت، دروغبافی نه، بلکه قبول واقعیت و همگام شدن با مردم و تعامل با منطقه و جهان است.
الیاس احمدی، تحلیلگر