با ختم جنگ جهانی دوم که سیطره امریکا برچیده شد، این کشور اندک اندک برای تخریب کشورها از طریقههای گوناگون استفاده کرد تا اینکه به تهیه و تربیت گروههای تروریستی رسید و از آن بهعنوان سربازان نیابتی خود استفاده نمود که تاکنون ادامه دارد.
ظهور گروه تروریستی داعش در عراق، این استراتژی واشنگتن را نمایانتر ساخت که برای رسیدن بهاهداف خود، از هیچ جنایتی علیه جهانیان دریغ نمیکند و حتا حاضر است در این راه آنانی که پیمان دوستی دارند را نیز قربانی کند. بهطور مثال اوکراین با دلخوشی حمایت امریکا به مصاف روسیه رفت، اما وقتی روسیه قدرتمند وارد عمل شد و کاخسفید دانست که نمیتواند بهاهداف استراتژیک خود دست پیدا کند، عقب کشید و اوکراین را قربانی کرد.
در افغانستان هم به همین شکل بود. حکومتهایی را بدون درنظرداشت انتخاب مردم رویکار آورد و در نهایت وقتی دید در جنگ شکست خورده، جمهوریت و حکومت همپیمان خود را قربانی کرد. در طول دو دهه حضور امریکا در افغانستان، در حالیکه سران حکومت امریکا مدام شعار میدادند که از مردم افغانستان حمایت کرده و علیه تروریسم مبارزه میکنند، ولی زیر سایه حضور امریکا و نیروهای ناتو، حدود 20 گروه تروریستی فعال شدند که بروزترین آنها وحشیان داعشی بودند.
برای افغانها و همه مظلومانی که جنایتهای گوناگون امریکا و غرب را دیدهاند، آن جنایت یک فیلم نبود. واقعیتی بود که یک امپراطوری پوشالی از غرب بههمراه متحدان خود بهمنظور مقاصد شوم خود، مردم را قربانی کردند.
از صلح میگفتند، ولی صلح را تیرباران میکردند، از حقوق بشر میگفتند، ولی حقوق بشر را زیرپا میکردند، از عدالت میگفتند، ولی عدالت را سلاخی میکردند. از آبادی و پیشرفت میگفتند، ولی ویرانی و جنگ بهبار میآوردند. از مبارزه با تروریسم میگفتند، ولی خود مادر تروریسم بودند.
وقتی این جملات را میگویم، احساسات نیست، بلکه واقعیتی است که بهعنوان یک شهروند افغانستان هر روز میدیدم و مظلومیت مردمم را بهچشم مشاهده میکردم. در زمان جمهوریت خصوصا در دوران حاکمیت اشرف غنی، حملات تروریستی بهشدت افزایش یافته بود، در حالیکه افغانستان با امریکا پیمان امنیتی امضا کرده بود و میبایست نظامیان امریکا و ناتو علیه تروریسم مبارزه کنند، ولی چنین نبود و هر روز گروههای تروریستی جان افغانهای بیگناه را میگرفتند و کسی نبود که به دادشان برسد.
تهیه کننده و کارگردان گروههای تروریستی
در واقع تهیهکننده گروههای تروریستی امریکا و غرب بود که بهمنظور تسلط بر منطقه، از این گروهها استفاده میکرد. و اما کارگردان بازیگرانی چون داعش و دیگر گروههای تروریستی، همسایه نانجیبی بود/است بهنام پاکستان که سالهاست بهساحل آرامش و لانه امن تروریسم تبدیل شده است.
پاکستان بهعنوان دوست امریکا عمل میکند و بیشتر سازمان استخباراتی این کشور در نقش اول قرار دارد که تروریستها را آموزش میدهد و سپس بر ضد منافع ملی منطقه و برای منافع امریکا آنرا به افغانستان صادر میکند.
در حدود سه سالی که طالبان در افغانستان قدرت را در اختیار گرفتهاند، نگرانیهای زیادی از جانب کشورهای مختلف جهان وجود داشته که مبادا یکبار دیگر این کشور به جولانگاه تروریسم تبدیل شود. نگرانی که طالبان بهخوبی بهآن پاسخ داده و علیه گروه تروریستی داعش مبارزات جدی کرد که نتیجه خوبی را در پی داشت.
با این حال امریکا در حالیکه در جنگ افغانستان شکست خورد، بهمنظور بهچالش کشیدن طالبان و اینکه در دام واشنگتن گیر کند، جوسازی زیادی را راهانداخت. بهتازگی یکی فرماندهان امریکایی در سنای این کشور گفته که ناتوانی یا عدم تمایل طالبان برای مهار گروههای تروریستی، آسیای مرکزی و جنوبی را بیثبات میکند و طالبان تمایل اندکی برای اعمال فشار بر تحریک طالبان پاکستان از منظر مبارزه با گروههای تروریستی ندارد.
هرچند طالبان مبارزات جدی را علیه گروه تروریستی داعش انجام داده، ولی بسنده نیست و باید تا نابودی کامل این گروه، مبارزات خود را ادامه دهند. به این معنا که طالبان هنوز هم نتوانستهاند در نابودی کامل گروههای تروریستی موفق عمل کنند.
ولی دقیقا چرا امریکا میخواهد آدرس اشتباه بدهد. چرا وقتی پاکستان لانه امن تروریسم است و گروههای تروریستی در خاک این کشور فعالیت دارند، سخنی نمیگوید و یا هم حتا تیتیپی که از آن سخن گفته میشود، در کجا لانه دارد؟
در واقع امریکا بهخوبی میداند که چه به چه است، زیرا خود امریکا تهیهکننده تروریسم در پاکستان است تا از آن بر علیه منافع منطقه استفاده کند، ولی انگشت خود را بهسمت افغانستان گرفته تا جوسازی کند و اگر ممکن شود، دخالت دیگری را بر اوضاع افغانستان داشته باشد. امریکا بهشدت جستوخیز دارد تا طالبان را بهچالش کشیده و در دام خود گرفتار نماید.
سید الیاس احمدی