جستجو
Close this search box.
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

ناکامی نسخه‌های صلح آمریکایی در افغانستان

تاریخ معاصر افغانستان شاهد تحولات و بحران‌های پی‌درپی بوده است. از جنگ‌های داخلی تا مداخلات خارجی، بدین جهت این کشور همواره در جستجوی صلح پایدار بوده است. پس از وقایع 11 سپتامبر 2001 و اشغال افغانستان و دیگر متحدانش، ایالات متحده تلاش‌های متعددی (از جمله مذاکرات صلح دوحه) را برای برقراری صلح در افغانستان به‌کار گرفته است. اما نسخه‌های صلح آمریکایی به دلیل نادیده گرفتن واقعیت‌های داخلی و منافع ملی افغانستان، همواره ناکام بوده ­اند. در این نوشته، به بررسی این ناکامی صلح سفارشی (دارای منشأ و برنامه ریزی خارجی) و ضرورت تمرکز بر منافع ملی و گفتمان بین الافغانی خواهیم پرداخت.

  • ناکامی نسخه­ های صلح آمریکایی و خارجی

نسخه‌های صلح آمریکایی و یا دارای منشأ و برنامه‌ریزی خارجی معمولاً به دلایل متعددی ناکام می‌مانند. این دلایل شامل عدم درک عمیق از پیچیدگی‌های محلی، منافع متضاد بازیگران مختلف، و بی‌توجهی به منافع ملی است. همچنین، این نوع تلاش‌ها برای برقراری صلح غالباً تحت‌تأثیر فشارهای سیاسی و اقتصادی داخلی کشورهای مختلف قرار می‌گیرد. به‌علاوه، عدم مشارکت واقعی جامعه محلی و نادیده‌گرفتن تاریخ و فرهنگ‌های منطقه می‌تواند به ناکامی این نسخه‌ها منجر شود.

1. عدم شناخت عمیق از بافت اجتماعی و سیاسی افغانستان

افغانستان کشوری با تنوع قومی و فرهنگی بالا است که هر قوم و قشر اجتماعی هویت خاص خود را دارد. نسخه‌های صلح آمریکایی غالباً بر پایه تحلیل‌های سطحی و غیرواقعی شکل‌گرفته‌اند و درک عمیق از پیچیدگی‌های اجتماعی و سیاسی افغانستان نداشته‌اند. این عدم شناخت، موجب بی‌اعتمادی در میان گروه‌های مختلف و ناتوانی در دستیابی به توافقات پایدار می­شود.

2. بی‌توجهی به منافع ملی

نسخه‌های صلح آمریکایی غالباً بر مبنای منافع استراتژیک آمریکا و دیگر قدرت‌های خارجی طراحی می­شوند و نه بر مبنای منافع واقعی مردم افغانستان. این رویکرد باعث می­شود که بسیاری از مردم این کشور به دلیل نادیده‌گرفته‌شدن خواسته‌های خود، از مذاکرات صلح ناامید شوند. همچنین، این بی‌توجهی به منافع ملی، به تقویت گروه‌های مخالف و بی‌اعتمادی عمومی نسبت به فرایند صلح منجر می­شود.

3. عدم مشارکت واقعی جامعه محلی

عدم مشارکت جامعه محلی در فرایندهای صلح می‌تواند منجر به ناکامی تلاش‌ها شود. زمانی که ساکنان محلی احساس کنند که نظرات و نیازهای آن‌ها نادیده گرفته شده است، احتمال‌پذیرش توافقات به‌شدت کاهش می‌یابد. مشارکت واقعی می‌تواند حس مالکیت و مسئولیت را در میان افراد محلی تقویت کند و به ایجاد ثبات کمک کند.

4. نادیده‌گرفتن تاریخ و فرهنگ‌های منطقه

تاریخ و فرهنگ‌های خاص هر منطقه نقش کلیدی در درک مسائل و چالش‌ها دارند. نادیده‌گرفتن این عوامل می‌تواند به بروز سوء تفاهمات و تنش‌ها منجر شود. درک عمیق از تاریخ و فرهنگی که در آن در حال مذاکره هستیم، برای ایجاد راهکارهای پایدار و مؤثر ضروری است. اگر طرح‌های صلح بدون توجه به این جنبه‌ها طراحی شوند، به‌احتمال زیاد با مقاومت و عدم همکاری روبه‌رو خواهند شد.

نسخه‌های صلح آمریکایی
نسخه‌های صلح آمریکایی به دلیل عدم توجه به پیچیدگی های اجتماعی، فرهنگی و مذهبی ناکام می مانند
  • ضرورت تأکید بر منافع ملی مردم افغانستان

ضرورت تأکید بر منافع ملی در فرایندهای صلح به این دلیل است که منافع ملی می‌توانند به‌عنوان مبنای مشترک برای توافقات و همکاری‌ها عمل کنند. در مذاکرات صلح، شناخت و توجه به منافع ملی هر طرف می‌تواند به ایجاد اعتماد و درک متقابل کمک کند و از بروز تنش‌های جدید جلوگیری کند. همچنین، تأکید بر منافع ملی می‌تواند حمایت عمومی از فرایند صلح را افزایش دهد و به تقویت هویت ملی و انسجام اجتماعی در میان گروه های درگیر کمک کند که این خود به پایداری و موفقیت توافقات منجر خواهد شد؛ لذا برای به‌نتیجه‌رسیدن برنامه ­های صلح در افغانستان ضرورت به توجه کافی به موارد ذیل است:

1. شکل‌گیری گفتمان ملی

برای دستیابی به صلح پایدار، ضروری است که یک گفتمان ملی مبتنی بر منافع مشترک و نیازهای واقعی مردم افغانستان شکل گیرد. این گفتمان باید شامل مشارکت همه اقشار جامعه باشد و به‌ویژه بر حقایق تاریخی و فرهنگی افغانستان توجه کند. مشارکت همه‌جانبه گروه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در این گفتمان، می‌تواند به ایجاد اعتماد و پذیرش میان طرفین کمک کند.

2. کاهش وابستگی به قدرت‌های خارجی

رهبران سیاسی افغانستان باید به‌جای اتکای به قدرت‌های خارجی، به توانایی‌ها و ظرفیت‌های داخلی خود توجه کنند. این امر نه‌تنها به تقویت اعتمادبه‌نفس در میان مردم کمک می‌کند، بلکه می‌تواند به کاهش دخالت‌های خارجی و ایجاد ثبات در کشور منجر شود. تمرکز بر تقویت نهادهای داخلی و مشارکت فعالانه جامعه مدنی افغانستان و گروه ­های مردمی نیز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

  • گفتمان صلح بین‌الافغانی

گفتمان صلح بین‌الافغانی به دلیل تنوع فرهنگی و سیاسی افغانستان و طولانی‌مدت بودن بحران سیاسی و جنگ در این کشور شرط اساسی برای رسیدن به صلح پایدار است. این گفتمان می‌تواند به ایجاد تفاهم و اعتماد میان جریان­های مختلف سیاسی کمک کند و زمینه را برای توافقات پایدار فراهم آورد. تنها از مجرای گفتمان صلح بین‌الافغانی است که می­توان به تحقق عدالت اجتماعی و پایداری صلح و ثبات سیاسی امیدوار بود؛ لذا لازم است که هم طالبان و هم جریان‌های سیاسی مخالف این گروه به موارد ذیل بیندیشند:

1. ضرورت برقراری دیالوگ

گفتمان صلح بین‌الافغانی باید بر پایه دیالوگ‌های واقعی و سازنده میان تمام طرف‌ها باشد. این دیالوگ‌ها باید شامل همه اقشار جامعه، از جمله زنان، جوانان و اقلیت‌ها باشند تا تمامی صدای جامعه شنیده شود. مشارکت فعال گروه‌های مختلف در این فرایند، می‌تواند به افزایش احساس تعلق و مسئولیت‌پذیری در میان مردم منجر شود.

2. تضمین حقوق بشر و عدالت اجتماعی

در فرایند صلح، توجه به حقوق بشر و عدالت اجتماعی از اهمیت بالایی برخوردار است. تضمین حقوق زنان و اقلیت‌ها، ایجاد فرصت‌های برابر و فراهم‌کردن بسترهای آموزشی و اقتصادی، می‌تواند به ایجاد یک جامعه عادلانه و پایدار کمک کند. این رویکرد نه‌تنها به کاهش نارضایتی‌های اجتماعی منجر خواهد شد، بلکه به تقویت همبستگی و انسجام اجتماعی کمک خواهد کرد.

نسخه‌های صلح آمریکایی
نسخه‌های صلح آمریکایی همواره ناکام هستند، گفتگوهای بین الافغانی نیاز است

و کلام آخر اینکه:

ناکامی نسخه‌های صلح آمریکایی در افغانستان زنگ خطری برای رهبران سیاسی این کشور است که باید به منافع ملی و گفتمان صلح بین‌الافغانی توجه بیشتری داشته باشند. تنها از طریق کاهش دخالت‌های خارجی و ایجاد یک گفتمان داخلی قوی می‌توان به صلحی پایدار و واقعی در افغانستان دست‌یافت. رهبران باید به این نکته توجه کنند که صلح واقعی تنها با اتکا به مردم و توجه به نیازها و خواسته‌های آنان امکان‌پذیر است. تحقق این اهداف، نیازمند اراده و عزم ملی قوی و همبستگی تمامی اقشار جامعه است.

جاوید یوسفی

لینک کوتاه:​ https://tahlilroz.com/?p=6952

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *