جستجو
Close this search box.
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

ترور خلیل‌الرحمن حقانی، وزیر امور مهاجرین حکومت طالبان و یکی از چهره‌های برجسته شبکه حقانی، در حمله‌ای انتحاری در کابل، تحولی مهم در تحولات امنیتی افغانستان محسوب می‌شود. این حادثه که برای نخستین بار در درون یک وزارتخانه طالبان رخ داد، سؤالات متعددی را در مورد عاملان و پیامدهای این ترور بر ساختار حکومت طالبان و ثبات منطقه‌ای مطرح کرده است. در این مقاله تلاش می‌شود با بررسی فرضیه‌های مطرح شده، به تحلیل ابعاد مختلف این رویداد پرداخته شود.

  • فرضیه اول درباره ترور خلیل‌الرحمن حقانی: بزرگ‌نمایی اختلافات درونی طالبان توسط مخالفان

مخالفان طالبان، رسانه‌های مغرض و دشمنان افغانستان تلاش دارند تا با بزرگ‌نمایی اختلافات درونی طالبان، وحدت این گروه را زیر سؤال ببرند. این جریان‌ها با انتشار شایعات و تحلیل‌های نادرست، قصد دارند طالبان را به‌عنوان یک گروه متفرق و دچار تنش‌های داخلی معرفی کنند. هدف اصلی این اقدامات، تضعیف حکومت طالبان و فراهم کردن زمینه‌ای برای بی‌ثباتی بیشتر در افغانستان است.

چنین روایت‌هایی از سوی رسانه‌های مخالف به‌گونه‌ای طراحی می‌شوند که مخاطبان داخلی و بین‌المللی را نسبت به توانایی طالبان در حفظ نظم و امنیت، دچار تردید کنند. این در حالی است که شواهد کافی برای اثبات این نظریه وجود ندارد. زیرا رهبران طالبان طی سه سال گذشته توانسته‌اند اختلافات داخلی را مدیریت کرده و از تبدیل آن به بحرانی جدی جلوگیری کنند. این موفقیت نشان می‌دهد که هرگونه تحلیل بر مبنای اختلافات درونی طالبان، حداقل در حال حاضر غیر قابل پذیرش است.

  • فرضیه دوم: اتهام به ارتش پاکستان

رسانه المرصاد، با مواضع آشکار ضد پاکستانی، این ترور را به ارتش پاکستان نسبت داده است. این ادعا در حالی مطرح می‌شود که شبکه حقانی از نزدیک‌ترین متحدان پاکستان در میان طالبان محسوب می‌شود و روابطی استراتژیک و تاریخی با این کشور دارد. شبکه حقانی به‌عنوان بخشی از طالبان، نقشی کلیدی در سیاست‌های منطقه‌ای پاکستان ایفا می‌کند و این کشور از این گروه برای حفظ نفوذ خود در افغانستان بهره می‌برد. چنین ارتباطات عمیقی، احتمال دست داشتن پاکستان در هدف قرار دادن متحد اصلی‌اش را به‌شدت کاهش می‌دهد.

علاوه بر این، پاکستان از پیامدهای خطرناک اقدام علیه شبکه حقانی آگاه است. طالبان، به‌ویژه شبکه حقانی، توانایی‌های نظامی و امنیتی بالایی دارد و در صورت اقدام تحریک‌آمیز، می‌تواند واکنش‌های شدیدی نشان دهد. این شامل استفاده از نیروهای انتحاری و ایجاد بی‌ثباتی در مناطق مرزی پاکستان می‌شود. از سوی دیگر، پاکستان با چالش‌های داخلی و خارجی متعددی مواجه است و در این شرایط، انگیزه‌ای برای ایجاد تنش با طالبان ندارد. بنابراین، این فرضیه بیشتر به خصومت رسانه المرصاد با پاکستان بازمی‌گردد تا شواهدی مستدل و معتبر.

خلیل‌الرحمن حقانی
رسانه المرصاد ترور خلیل‌الرحمن حقانی را به ارتش پاکستان نسبت داده بود!
  • فرضیه سوم: نقش داعش خراسان

محتمل‌ترین فرضیه درباره ترور خلیل‌الرحمن حقانی، نقش داعش خراسان در این حادثه بود. این گروه در سال‌های اخیر توانایی خود را در انجام عملیات‌های پیچیده و هدفمند به اثبات رسانده است. نمونه‌های بارز این توانایی شامل ترور داود مزمل، والی طالبان در بلخ، و حملات متعدد به تجمعات شیعیان در مناطق مختلف افغانستان است. این حملات نشان می‌دهند که داعش خراسان به‌طور مداوم تلاش می‌کند با هدف قرار دادن شخصیت‌های برجسته و مقامات ارشد طالبان، نفوذ و اعتبار این گروه را تضعیف کند و خود را به‌عنوان یک بازیگر اصلی در صحنه افغانستان معرفی نماید.

نحوه عملکرد داعش خراسان در این‌گونه حملات، مبتنی بر جمع‌آوری اطلاعات دقیق، برنامه‌ریزی پیچیده و اجرای بی‌نقص است. این گروه با بهره‌گیری از شبکه‌های اطلاعاتی و عملیاتی گسترده، اهداف خود را با دقت انتخاب می‌کند تا تأثیر حداکثری بر وضعیت امنیتی و روانی افغانستان داشته باشد. در این مورد خاص، ترور خلیل‌الرحمن حقانی نیز با الگوهای رایج در حملات داعش، از جمله انتخاب هدفی با اهمیت سیاسی و نظامی بالا و اجرای حمله‌ای دقیق و ناگهانی، همخوانی دارد.

یکی از اهداف اصلی داعش خراسان در چنین حملاتی، ایجاد بی‌ثباتی در افغانستان و تضعیف طالبان به‌عنوان حاکمیت اصلی این کشور است. این گروه با بهره‌گیری از عملیات‌های تروریستی، تلاش می‌کند تا طالبان را به‌عنوان یک حکومت ناتوان در تأمین امنیت معرفی کند و مشروعیت داخلی و بین‌المللی این گروه را زیر سؤال ببرد. رقابت ایدئولوژیک میان داعش و طالبان نیز یکی دیگر از دلایلی است که باعث می‌شود داعش خراسان چنین حملاتی را برنامه‌ریزی کند.

در نهایت؛ می‌توان نتیجه گرفت که بر اساس شواهد موجود و تحلیل‌های ارائه‌شده، به‌طور قطع ترور خلیل‌الرحمن حقانی توسط گروه داعش خراسان انجام شده و این حمله در راستای استراتژی‌های شناخته‌شده داعش، به‌ویژه هدف قرار دادن رهبران برجسته طالبان برای تضعیف اقتدار این گروه و ایجاد بی‌ثباتی گسترده در افغانستان، طراحی و اجرا شده است که پذیرش مسئولیت این ترور از سوی داعش، این فرضیه را تایید کرد. از طرف دیگر، انتخاب حقانی به‌عنوان یکی از شخصیت‌های برجسته طالبان، نشان‌دهنده تلاش داعش برای انتقال پیام قدرت و تهدید مستقیم به طالبان و همچنین نشان دادن حضور فعال و تهدیدآمیز خود در صحنه سیاسی و امنیتی منطقه است.

برای مقابله مؤثر با داعش، طالبان نیازمند تقویت ساختارهای امنیتی و اطلاعاتی خود است. این گروه باید تلاش کند تا شبکه‌های نفوذ و پشتیبانی داعش در افغانستان را شناسایی و منهدم کند. همچنین، با اتخاذ رویکردی شفاف و ارائه اطلاعات دقیق به مردم و جامعه بین‌المللی، می‌تواند از سوءاستفاده دشمنان داخلی و خارجی از این حادثه جلوگیری کند. در عین حال، حفظ اتحاد درونی و اجتناب از درگیری‌های داخلی، کلید مقابله موفق با تهدیدات داعش و حفظ ثبات در افغانستان خواهد بود.

خلیل‌الرحمن حقانی
ترور خلیل‌الرحمن حقانی توسط داعش نشان داد که تهدید این گروه تروریستی در افغانستان همچنان باقیست و باید برای رفع آن کاری کرد.

ناجیه علی حسینی

لینک کوتاه:​ https://tahlilroz.com/?p=7246

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *