نظام بینالمللی حقوق بشر همواره مدعی حمایت از زنان در بحرانهای جنگی بوده است، اما بررسی واکنشهای بینالمللی نسبت به زنان فلسطینی و زنان اوکراینی نشان میدهد که این حمایتها با معیاری دوگانه سنجیده میشود. در حالی که زنان اوکراینی، به محض آغاز جنگ در کشورشان، به صدر اولویتهای سازمانهای بینالمللی، رسانههای غربی و نهادهای حقوق بشری راه یافتند، زنان فلسطینی هشتاد سال است که در میان آوار، محاصره و خشونتهای سیستماتیک رها شدهاند، بیآنکه جهان برایشان اشک بریزد.
این مقاله، ضمن بررسی حقوق بینالملل و تعهدات آن در قبال حمایت از زنان در جنگ، سیاستهای متناقض و رویکردهای تبعیضآمیز نظام بینالملل را در قبال این دو گروه مقایسه و تحلیل میکند.
وقتی انسانیت تابع جغرافیا میشود
«جنگ چهره زنانه ندارد»، اما واکنش جهانی به جنگها نشان داده است که چهره زنانه جنگ، بسته به موقعیت جغرافیایی قربانیان، یا به پناهگاهی از همدردی و حمایت تبدیل میشود، یا در هیاهوی سیاستگذاریهای جهانی گم میشود. زنان فلسطینی، دهههاست که میان گلولهها و آوار، هویت مادری، دختری و انسانی خود را حفظ کردهاند، اما برای نظام بینالملل، رنجشان نه تیتر اول رسانهها شده و نه سیاستهای حقوق بشری را تغییر داده است.
در مقابل، زنان اوکراینی، به محض آغاز جنگ، چهره نخستین قربانیان جنگ در جهان شدند، مورد حمایت دیپلماتیک و بشردوستانه قرار گرفتند و حتی در نظامهای پناهندگی اولویت یافتند. این تناقض، تنها یک سؤال را برجسته میکند: چرا انسانیت در نظام بینالملل تابع رنگ پوست، جغرافیا و هویت قومی است؟
حقوق بینالملل و حمایت از زنان در جنگ
حقوق بینالملل، بهویژه اسناد مربوط به حقوق بشر و حقوق بشردوستانه، حمایت از زنان در شرایط جنگی را یک تعهد غیرقابل انکار میداند. کنوانسیونهای ژنو، قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل، و اسناد مربوط به حقوق زنان در چارچوب سازمان ملل متحد، همگی بر لزوم حمایت از زنان در جنگ تأکید دارند. اما اجرای این تعهدات، همانطور که تجربه فلسطین و اوکراین نشان داده است، تابع ملاحظات سیاسی و استراتژیک است.
بر روی کاغذ، سازمان ملل متحد و نهادهای بینالمللی موظف به واکنش برابر به نقض حقوق زنان در هر نقطه از جهان هستند، اما در عمل زنان فلسطینی برای هشتاد سال در محاصره، جنگ و خشونتهای سازمانیافته زیستهاند، بدون آنکه این نهادها برایشان سازوکاری جدی بیندیشند.
قربانیانی که جهان برایشان گریست و قربانیان فراموش شده
تحلیل سیاستهای بینالمللی در قبال جنگ اوکراین و فلسطین، نشان میدهد که قربانیان جنگ بسته به هویتشان، جایگاه متفاوتی در محافل حقوق بشری دارند. از نخستین روزهای حمله روسیه به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲، جامعه جهانی به سرعت واکنش نشان داد. پناهندگان اوکراینی در اروپا با آغوش باز پذیرفته شدند، سازمانهای بینالمللی فوراً اعلام همبستگی کردند، و رهبران غربی با زبانی تند تجاوز به خاک اوکراین را محکوم نمودند. تصاویر زنان و کودکان اوکراینی که در سرما پناه میجستند، تبدیل به نماد رنج در جهان غرب شد.
سازمان ملل، اتحادیه اروپا، و بسیاری از سازمانهای بینالمللی بهسرعت برای حمایت از زنان اوکراینی قطعنامه تصویب کردند، برنامههای پناهندگی ویژه راهاندازی کردند و حتی در سیاستهای مهاجرتی تبعیض مثبت به نفع آنان اعمال شد.
نهادهایی همچون سازمان ملل، اتحادیه اروپا، و سازمانهای حقوق بشری به صراحت از «حقوق زنان اوکراینی» سخن گفتند. از افزایش خشونتهای جنسی در جنگ گرفته تا نقض حقوق بشر، همه در صدر اخبار قرار گرفت. میلیاردها دالر کمک بشردوستانه برای حمایت از زنان و کودکان اوکراینی اختصاص داده شد و موج همدردی جهانی نشان داد که این جنگ برای نظام بینالملل اهمیت ویژهای دارد.
در فلسطین داستان طور دیگری رقم میخورد. زنان همچنان در کمپهای پناهندگی، در خیابانهای بمبارانشده غزه، و در دادگاههای نظامی اسرائیل مورد بیتوجهی جهانی قرار میگیرند. سازمانهای بینالمللی تنها به صدور بیانیههایی بیاثر بسنده کردهاند، گویی فلسطین نقطهای فراموششده در نقشه حقوق بشر جهان است. آنها نه تنها قربانی بمبارانهای مداوم اسرائیل هستند، بلکه از محرومیتهای سیستماتیک، محدودیتهای اقتصادی، و آوارگی اجباری نیز رنج میبرند.
صدها زن فلسطینی در بمبارانهای اخیر جان خود را از دست دادهاند، هزاران نفر داغدار فرزندان خود شدهاند، و بسیاری از آنها از دسترسی به مراقبتهای بهداشتی و حقوق اولیه انسانی محروم ماندهاند.

مقایسه کمکهای بینالمللی به زنان و کودکان در غزه و اوکراین
این در حالی است که مقایسه میزان کمکها، نتیجه شرمآوری را به ما نشان میدهد. بر اساس دادههای مؤسسه اقتصادی کیل آلمان، از سال ۲۰۲۲ تا پایان ۲۰۲۴، آمریکا مجموعاً ۱۱۴٫۲ میلیارد یورو کمک مالی، بشردوستانه و نظامی به اوکراین ارائه داده است. اتحادیه اروپا و کشورهای عضو آن نیز در مجموع حدود ۱۳۳٫۴ میلیارد یورو کمک مالی، نظامی و بشردوستانه به اوکراین ارائه کردهاند.
این در حالی است که در طول سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۲۰، سازمانهای زیرمجموعه سازمان ملل متحد مجموعا فقط ۴٫۵ میلیارد دلار به نوار غزه کمک کردهاند.
این دوگانگی را چگونه میتوان توضیح داد؟ آیا رنج یک زن فلسطینی با رنج یک زن اوکراینی تفاوت دارد؟
زنان فلسطینی قربانی عدالت گزینشی
شاید عدالت گزینشی که در این چند سال شاهد آن بودیم، در این موارد ریشه داشته باشد:
اروپامحوری و تبعیض نژادی:
واکنش جهانی به بحران اوکراین نشان داد که سیاستهای بینالمللی هنوز عمیقاً تحت تأثیر نژاد و قومیت هستند. زنان اوکراینی «شبیه ما» توصیف شدند، در حالی که زنان فلسطینی، گویی فرزندان جنگی بیپایاناند که به سرنوشتشان عادت کردهاند.
نفوذ لابیهای سیاسی:
مسأله فلسطین، به واسطه حضور پررنگ لابیهای سیاسی در غرب، به مسئلهای پیچیده و پرتنش تبدیل شده است. هیچ کشوری حاضر نیست هزینه سیاسی حمایت واقعی از فلسطینیان را بپردازد، در حالی که حمایت از اوکراین، به دلیل رقابتهای ژئوپلیتیک با روسیه، با آغوش باز پذیرفته شد.
استانداردهای دوگانه رسانهای:
زنان اوکراینی در رسانههای غربی بهعنوان مادران و دخترانی بیپناه به تصویر کشیده شدند که نیاز به نجات دارند. اما زنان فلسطینی، بهرغم تمام خشونتی که تجربه میکنند، یا از روایتهای رسانهای حذف شدند، یا تنها در چارچوب اخبار امنیتی و سیاسی مطرح شدند، نه بهعنوان قربانیانی که سزاوار همدلیاند.
نتیجهگیری: آیا حقوق بشر، بدون تبعیض، ممکن است؟
حقوق بینالملل، اگر قرار باشد معنای واقعی خود را حفظ کند، باید معیارهای دوگانه و تبعیضآمیز خود را کنار بگذارد. فلسطین و اوکراین دو بحران انسانیاند، اما تنها یکی از آنها در مرکز توجه نظام بینالملل قرار گرفته است. تا زمانی که حقوق زنان بر اساس جغرافیا و هویت قومیشان سنجیده شود، ادعای جهانی عدالت چیزی جز سرابی نخواهد بود.
زنان فلسطینی حق دارند دیده شوند، همانگونه که زنان اوکراینی دیده شدند. اما آیا جهان، پس از هشتاد سال، حاضر است که چشمهای خود را باز کند؟

احمد مسلمی