استقلال طالبان و بازی خطرناک پاکستان
روابط میان پاکستان و افغانستان به طور فزایندهای متشنج شده است. به نظر میرسد که پاکستان با استفاده از روشهای گوناگون در تلاش است تا حکومت طالبان را تحت فشار قرار دهد. اگرچه مسئلهی تحریک طالبان پاکستان (TTP) به عنوان عامل اصلی اختلاف مطرح میشود، اما به نظر میرسد دلیل اساسی و بنیادین وضعیت کنونی، از دست رفتن عمق استراتژیک مورد نظر پاکستان در افغانستان است.
زیرا پاکستان از زمان جهاد افغانستان علیه شوروی، این کشور را به عنوان عمق استراتژیک خود تعریف کرده و طی دهههای گذشته با نفوذ در تحولات داخلی آن، منافعش را تأمین میکرد. اما با قدرتگیری طالبان، معادلات تغییر یافت. طالبان با رویکردی مستقل در سیاستگذاریهای منطقهای و جهانی وارد عمل شدند، چیزی که برای اسلامآباد گران تمام شد.
در واکنش، پاکستان با اعمال فشارهای مرزی، اخراج مهاجران افغان و تلاش برای منزوی ساختن طالبان در سطح بینالمللی، میکوشد کابل را به تمکین وادارد. این سیاست دوگانه نهتنها تنشها را افزایش داده، بلکه ثبات منطقه را نیز به خطر انداخته است. در این مقاله، تلاش میشود این بازی خطرناک و سیاستهای متناقض پاکستان در قبال افغانستان بهطور دقیق بررسی و تحلیل شود.
تلاش پاکستان برای احیای عمق استراتژیک در افغانستان
در گذشته، اسلامآباد به رغم آنکه برخی از مقامات طالبان را بازداشت و به نهادهای استخباراتی و کشورهای خارجی تحویل داده بود، اما نزدیک به دو دهه تلاش کرد تا طالبان را به قدرت برساند. چنانچه پاکستان نقش کلیدی در بقای طالبان و سقوط حکومت جمهوری ایفا کرد. ولی پس از آنکه طالبان قدرت را در کابل به دست گرفتند، معادلات به گونهای پیش نرفت که اسلامآباد انتظار داشت.
چنانچه برخلاف تصور پاکستان، طالبان حاضر نشدند در تمام امور مطابق خواستههای این کشور عمل کنند و سیاست خارجی مستقلی را در پیش گرفتند. این مسئله اسلامآباد را با یک واقعیت تلخ مواجه ساخت: بازیای که خود آغاز کرده بود، حالا در مسیر متفاوتی جریان دارد و کنترل آن از دستش خارج شده است. از اینرو همانطور که گفته شد، پاکستان که همیشه به افغانستان به عنوان یک عمق استراتژیک مینگریست، حالا احساس میکند که در این بازی بازنده شده است.
به همین دلیل، در تلاش است تا با اعمال فشارهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی، طالبان را وادار به تمکین کند. چنانچه در این راستا، اخراج گستردهی مهاجران افغان، محدودیتهای شدید مرزی، افزایش حملات هوایی در امتداد مرزها و حتی تهدیدهای غیرمستقیم به تغییر نظام در کابل، همگی بخشی از این راهبرد هستند.
اسلامآباد میخواهد به طالبان این پیام را برساند که اگر مطابق خواستههای آن رفتار نکنند، هزینهی سنگینی خواهند پرداخت. این استراتژی، همان سیاستی است که پاکستان در دو دههی گذشته با موفقیت اجرا کرد و از طریق طالبان، حکومت جمهوری را در افغانستان سرنگون ساخت. اما حالا که طالبان برخلاف انتظارش عمل میکنند، این کشور در صدد است تا بار دیگر کابل را با تهدیدهای جدید تحت فشار بگذارد.

استقلال سیاسی طالبان و زیاده خواهی پاکستان
حکومت طالبان تا اکنون تلاش کرده است تا سیاست خارجی مستقلی را در پیش گیرد و از هرگونه وابستگی آشکار به قدرتهای منطقهای و بینالمللی خودداری کند. این رویکرد بر اصل «بیطرفی» و ایجاد تعادل در روابط خارجی استوار است و طالبان سعی دارند تا افغانستان را بهعنوان یک بازیگر مستقل در معادلات منطقهای مطرح سازند. آنان بر این باورند که سیاست خارجی متوازن میتواند زمینه را برای جذب سرمایهگذاریهای خارجی و تبدیل افغانستان به یک مرکز ترانزیت مهم در منطقه فراهم کند.
در همین حال، این سیاست مستقل طالبان باعث شده است که روابط میان کابل و اسلامآباد پیچیدهتر و اختلافات میان دو طرف عمیقتر شود. در حالی که طالبان به دنبال تقویت جایگاه افغانستان بهعنوان کشوری مستقل هستند، پاکستان همواره تلاش کرده است تا این کشور را در محدوده نفوذ استراتژیک خود حفظ کند.
اما برخلاف این انتظار، حکومت طالبان نشان داده است که قصد ندارد به ابزار سیاستهای منطقهای پاکستان بدل شود و تلاش دارد تا استقلال سیاسی خود را حفظ کند، با این حال، میزان موفقیت این سیاست در درازمدت بستگی به تحولات آینده، چگونگی مدیریت تنشهای منطقهای و میزان انعطافپذیری طالبان در تعامل با بازیگران مختلف خواهد داشت.
پیامدهای بازی خطرناک پاکستان برای افغانستان و منطقه
با توجه به تحولات اخیر در افغانستان، هرگونه تزلزل در حکومت این کشور نهتنها پیامدهای داخلی فاجعهباری خواهد داشت، بلکه تأثیرات گستردهای بر امنیت و ثبات منطقه خواهد گذاشت. تجربهی تاریخی نشان داده است که سقوط دولتها در افغانستان اغلب با جنگ داخلی، افزایش خشونت و تشدید بحران انسانی همراه بوده است.
نمونهی آشکار این وضعیت را میتوان در حوادث پس از سقوط دولت نجیبالله مشاهده کرد، جایی که کشور به ورطهی درگیریهای داخلی و رقابتهای خونین میان گروههای مختلف کشانده شد. در چنین شرایطی، خطر موج جدیدی از بیثباتی، مهاجرتهای گسترده و رشد گروههای افراطی بیش از پیش جدی خواهد بود.
در این میان، سیاستهای پاکستان نسبت به افغانستان میتواند در تعیین سرنوشت منطقه نقش بسزایی ایفا کند. اسلامآباد که همواره در امور افغانستان مداخله داشته، باید درک کند که تضعیف دولت حاکم و یا هرگونه تلاش برای بیثباتسازی این کشور، میتواند بهسرعت دامن خود پاکستان را نیز بگیرد.
ناامنی در افغانستان بهطور اجتنابناپذیری به آن سوی مرزها سرایت خواهد کرد و زمینه را برای افزایش حملات گروههای تندرو در خاک پاکستان نیز فراهم میسازد. از سوی دیگر، تشدید بیثباتی در افغانستان بهمعنای موج تازهای از مهاجران خواهد بود که میتواند پاکستان و سایر کشورهای همسایه را تحت فشارهای اجتماعی و اقتصادی شدیدی قرار دهد.
بر این اساس، پاکستان و سایر بازیگران منطقهای باید نسبت به این «بازی خطرناک» هوشیار باشند و سیاستهای خود را با نگاهی واقعبینانهتر و مسئولانهتر تنظیم کنند. در شرایطی که افغانستان در مسیر بازتعریف نقش خود در منطقه قرار دارد، همکاری منطقهای و تعامل مثبت با حکومت این کشور، نهتنها به سود ثبات افغانستان، بلکه به نفع تمامی کشورهای منطقه خواهد بود. ادامهی سیاستهای مبتنی بر فشار و تقابل، نهتنها دستاوردی برای پاکستان نخواهد داشت، بلکه میتواند منطقه را درگیر بحرانی تازه و پیچیدهتر سازد.

نجیبه غلامی