انفجار قندهار؛ جدال روایتها
انفجار ۲۱ حمل۱۴۰۴ در شهر قندهار، بیش از یک رویداد امنیتی بود؛ آینهای بود که بار دیگر شکافهای عمیق فضای رسانهای افغانستان را عیان کرد. صدای مهیب انفجار هنوز در گوشها نپیچیده بود که موجی از روایتهای متضاد، از انفجار مهمات کهنه تا حمله پهپادی و حتی شایعه کشته شدن رهبر طالبان، افکار عمومی را به تسخیر خود درآورد.
در سرزمینی که حقیقت اغلب قربانی شایعه و پروپاگاندا میشود، تبیین این رویداد یک ضرورت است. بدون تحلیل دقیق این ماجرا و ریشههای آن، خطر گرفتار شدن در دام روایتهای ساختگی و بازیهای سیاسی منطقهای بیش از پیش ما را تهدید میکند. این مقاله، با نگاهی موشکافانه، به بررسی تناقضهای رسانهای و نقش کارزارهای سیاسی، بهویژه رویکرد جدید پاکستان، در این ماجرا میپردازد تا چراغی برای یافتن حقیقت در این تاریکی باشد.
انفجار قندهار و تناقضهای رسانهای: شایعهسازی در غیاب شفافیت
انفجار قندهار، موجی از شایعات را در فضای رسانهای ایجاد کرد. مقامات طالبان، از جمله ذبیحالله مجاهد و سخنگوی فرماندهی پولیس قندهار، اعلام کردند که انفجار ناشی از مهمات کهنه در یک کانتینر در مقر پولیس بوده و تنها چند زخمی به جا گذاشته است. این روایت ساده، اما، در برابر طوفان ادعاهای دیگر به حاشیه رانده شد.
تلویزیون آمو، مستقر در خارج، مدعی شد که ۱۲ تن از اعضای ارتش آزادیبخش بلوچستان و تحریک طالبان پاکستان در یک حمله هوایی هنگام خروج از یک نشست کشته شدهاند. زاویه نیوز، رسانهای گمنام، از حمله پهپادی یا انفجار موتورسیکلت بمبگذاریشده به دفتر استخباراتی تحریک طالبان پاکستان سخن گفت. افغانستان اینترنشنال انفجار را به کمیسیون تصفیه طالبان نسبت داد، و حتی شایعاتی از سوی رزاق مامون و برخی فراریان جمهوریت در شبکههای اجتماعی درباره کشته شدن رهبر طالبان پخش شد.
این تناقضها، مانند رشتههای درهمتنیدهای هستند که به جای روشنی، تاریکی میآفرینند. در غیاب یک فضای رسانهای شفاف، هر گروه یا رسانهای میتواند روایتی باب میل خود بسازد. ادعای حمله پهپادی بدون تصویر یا سند، یا شایعه مرگ یک رهبر طالبان بدون هیچ شواهد ملموس، تنها ذهن مردم را مشوش میکند. این آشوب رسانهای، هشداری است به ما که در انتخاب منبع خبری خود دقت کنیم.
باید از خود بپرسیم: منبعی که این ادعا را مطرح میکند، چه سابقهای دارد؟ آیا شواهد محکمی ارائه شده؟ بدون این پرسشها، به راحتی بازیچه شایعهسازانی میشویم که از آب گلآلود، ماهی منافع خود را صید میکنند. رسانههایی که بدون سند از کشته شدن اعضای گروههای شبهنظامی یا حملات پیچیده سخن میگویند، اغلب بیش از حقیقتجویی، در پی جلب توجه یا پیشبرد اهدافی پنهاناند.

کارزار رسانهای پاکستان: شطرنج سیاسی در قندهار
به نظر می رسد در پس پرده این شایعات، بازی بزرگتری در جریان است و آن بازی بزرگ نیز چیزی نیست جز رویکرد جدید پاکستان در راهاندازی یک کارزار رسانهای علیه طالبان. پاکستان، که سالها به عنوان حامی طالبان شناخته میشد، اکنون به نظر میرسد در پی تغییر زمین بازی است. انتشار اخباری مانند هدف قرار گرفتن تحریک طالبان پاکستان در قندهار، که با بازتاب گسترده در رسانههای گمنام پاکستانی همراه شده، بخشی از این استراتژی است.
در این میان پرسشی که خلق می شود اینست که هدف این کارزار چیست؟ پاسخ ساده است: تضعیف مشروعیت طالبان در داخل افغانستان، ایجاد شکاف میان این گروه و دیگر بازیگران منطقهای، و شکلدهی به افکار عمومی به نفع منافع پاکستان. این رویکرد، یادآور بازیهای سیاسی گذشته است؛ در دهه ۱۹۹۰، پاکستان با حمایت از گروههای خاص، تلاش کرد نفوذ خود را در افغانستان حفظ کند، و امروز، با ابزار رسانه، همان هدف را به شکلی نوین دنبال میکند.
جالب اینجاست که رسانههای مخالف طالبان، مانند برخی شبکههای فعال در خارج، خواسته یا ناخواسته در این مسیر با پاکستان همصدا شدهاند. این همنوایی، مانند نواختن سازی واحد در ارکستری آشوبناک است که هدفش نه هماهنگی، بلکه ایجاد هرجومرج است. این کارزار، مانند باد خُنَکی است که ابتدا آرام میوزد، اما میتواند به طوفانی ویرانگر بدل شود.
اگر مردم و رسانههای مستقل نسبت به آن هوشیار نباشند، ممکن است روایتهای ساختگی پاکستان، به جای حقیقت، ذهنها را تسخیر کند. کافی است به تجربههای گذشته، مانند شایعات درباره دخالت پاکستان در انفجارهای پیشین، نگاهی بیندازیم که چگونه با تکذیبهای ظاهری، افکار عمومی منحرف شد. امروز، وظیفه ماست که این بازی را بشناسیم و نگذاریم سرزمینمان بار دیگر قربانی شطرنج سیاسی دیگران شود.
باتوجه به آنچه که توضیح داده شد، اینک می توان گفت که انفجار قندهار، بیش از یک رویداد، هشداری بود که ما را به تأمل در فضای رسانهایمان فرامیخواند. در جهانی که شایعات تندتر از باد میدوند، حقیقت گوهری است که تنها با دقت و هوشیاری به دست میآید. تناقضهای رسانهای این ماجرا، از ادعاهای بیسند تا شایعهسازیهای بیپایه، نشان داد که بدون فضای شفاف، هر رویدادی میتواند به ابزاری برای فریب بدل شود. در عین حال، کارزار رسانهای پاکستان، مانند سایهای سنگین، یادآور شد که بازیهای سیاسی منطقهای هرگز از ما دور نیستند.
ما، به عنوان مردمی که آیندهای روشنتر میجوییم، باید چون ستارهشناسان در شب تاریک، به دنبال نور حقیقت باشیم. این نور، نه در هیاهوی شایعات، بلکه در پرسشگری، دقت در انتخاب منابع، و مقاومت در برابر پروپاگاندا یافت میشود. انفجار قندهار، هرچند تلخ، میتواند درس بزرگی باشد: اگر امروز هوشیار باشیم، فردا کمتر در دام تاریکی خواهیم افتاد.

نقیب الله جمشید