جنگ تعرفهای ترامپ
در دنیای شگفتانگیز سیاستگذاریهای دونالد ترامپ، اغلب مرز میان واقعیت و طنز محو میشود. از دیوار مرزی با مکزیک گرفته تا جنگ تجاری با چین. رئیسجمهور جنجالی ایالات متحده بارها نشان داده که سیاست برایش نه صرفاً ابزار مدیریت، بلکه صحنهای برای نمایش قدرت و اراده است؛ هرچند این نمایش گاهی تا اعماق یخزده قطب جنوب هم کشیده شود. در روزهای اخیر، کاخ سفید لیستی از کشورها و قلمروهایی که مشمول تعرفههای جدید تجاری ایالات متحده خواهند شد، منتشر کرد. در این لیست بلندوبالا، نام جزایر خالی از سکنهای همچون “جزیره هرد” و “جزایر مکدونالد” -واقع در نزدیکی قطب جنوب- نیز به چشم میخورد که شامل تعرفههای 20 درصدی شدهاند.
جزیره هرد و جزایر مکدونالد (قلمروهایی متعلق به استرالیا)، اگرچه نه جمعیتی دارند، نه اقتصاد فعالی و نه حتی زیرساخت صادراتی، اما حالا طبق فهرست منتشرشده، باید تعرفههای آمریکا را رعایت کنند. شاید اگر پنگوئنها روزی بخواهند کالا به آمریکا صادر کنند، مجبور باشند مالیات هم بدهند.
وقتی جهان نمیداند بخندد یا گریه کند
قرار دادن این جزایر در فهرست کشورهای هدفِ تعرفههای تجاری آمریکا، حتی در میان تحلیلگران محافظهکار نیز موجی از حیرت و خنده به همراه داشت. جزایری که هیچ سکنهای ندارند، تنها از طریق قایق قابل دسترسیاند و پوشیده از یخ و زیستگاه گونههایی مانند پنگوئنها هستند، حالا بهعنوان رقبای تجاری تهدیدآمیز قلمداد میشوند. کاربران شبکههای اجتماعی، با هشتگهایی چون #TrumpVsPenguins و #TariffOnIce به طنز، سیاست ترامپ را مورد نقد قرار دادند. حتی برخی ویدیوهای طنز با عنوان «اعلام وضعیت اضطراری در قطب جنوب» و «پنگوئنها در صف مذاکره با آمریکا» بهسرعت در پلتفرمهایی مانند تیکتاک و یوتیوب وایرال شد.
منتقدان، این اقدام را نه تنها نماد اغراق و بیدقتی در سیاستگذاری میدانند، بلکه آن را فرصتی برای باز کردن جبههای طنزآلود علیه ترامپ تلقی کردهاند. در شبکههای اجتماعی، پوسترهایی با عنوان «جنگ ترامپ با پنگوئنها» دست به دست میشود. برخی کاربران در قالب طنز نوشتهاند:« پنگوئنها باید گاز اشکآور وارداتی خود را با تعرفه ۲۰ درصدی تحویل دهند».
ویدیوهای ساختگیای منتشر شده که در آن ترامپ خطاب به پنگوئنها هشدار میدهد:« اگر صادرات شنهای یخزدهتان را متوقف نکنید، تعرفهها را دو برابر میکنم». یک کاربر توییتر نوشت:« پنگوئنها تا حالا خاموش بودند، حالا باید یک بیانیه مشترک بدهند و از سازمان ملل بخواهند علیه سیاستهای ترامپ واکنش نشان دهد».
پشتپرده جنگ تعرفهای ترامپ
اما پشت این تصمیم عجیب، نگاهی جدیتر و پیچیدهتر به اقتصاد نهفته است. دونالد ترامپ از آغاز دور دوم ریاستجمهوری خود در سال ۲۰۲۵، تلاش کرده تا با اعمال سیاستهای تعرفهای سختگیرانه، چند هدف را همزمان دنبال کند:
1. کاهش کسری تجاری آمریکا: یکی از ادعاهای دیرینه ترامپ این بوده که کشورهایی مانند چین و حتی متحدان آمریکا در اروپا از تجارت ناعادلانه سود میبرند. با افزایش تعرفهها، او سعی دارد واردات را کاهش داده و تولید داخلی را تحریک کند.
2. افزایش درآمد دولت: در سایه بدهی ملی فزاینده و فشار برای تأمین هزینههای داخلی، دولت ترامپ به دنبال منابع تازهای برای درآمدزایی است. تعرفهها در ظاهر راهی برای فشار بر دیگران، اما در عمل ابزاری برای پر کردن بخشی از خلأ مالی هستند.
3. فشار بر متحدان و رقبای اقتصادی: ترامپ از ابزار تعرفه برای بازتعریف روابط تجاری استفاده میکند. او میکوشد تا کشورهای دیگر، بهویژه اتحادیه اروپا، ژاپن و حتی کانادا را وادار به امتیازدهی بیشتر در توافقهای تجاری کند.
4. نمایش اقتدار در نظم جهانی چندقطبی: با ظهور قدرتهایی همچون چین، هند و حتی گروههای اقتصادی منطقهای جدید، آمریکا دیگر تنها ابرقدرت بلامنازع نیست. ترامپ با نمایش یک سیاست تجاری تهاجمی، میکوشد تصویر رهبری آمریکا را احیا کند، حتی اگر به قیمت رنجاندن متحدان دیرینهاش تمام شود.

پیامد
در واقع، فراتر از شوخی، این اقدام نماد ضعف در سیاستگذاری دقیق و مبتنی بر اطلاعات است. وارد کردن مناطق غیرمسکونی و خالی از هرگونه فعالیت اقتصادی در فهرست کشورهای هدف، نهتنها نشانهای از آشفتگی اداری است، بلکه موجب بیاعتباری یک سیاستگذاری مهم در سطح جهانی میشود. طنز ماجرا وقتی عمیقتر میشود که ببینیم جنگ تجاری ترامپ، متحدان آمریکا را نیز در تیررس قرار داده است. کشورهای اروپایی، کانادا، مکزیک و کره جنوبی بارها نسبت به سیاستهای تعرفهای واشنگتن اعتراض کردهاند. این فشارها نه تنها اعتبار آمریکا را در صحنه جهانی تضعیف کرده، بلکه زمینهساز تشکیل ائتلافهای اقتصادی جدید در شرق آسیا و اوراسیا شده است.
با این حال، پیامدهای این سیاست بسیار بحثبرانگیز است. برخی نتایج احتمالی عبارتاند از:
- انزوای اقتصادی آمریکا: بسیاری از کشورها در حال گسترش روابط تجاری خود با چین، روسیه و سایر قدرتهای نوظهور هستند. وضع تعرفههای گسترده میتواند آمریکا را از زنجیره تأمین جهانی جدا کند.
- تشدید جنگهای تجاری: در مقابل تعرفههای آمریکا، کشورها نیز ممکن است دست به اقدام تلافیجویانه بزنند. این امر به افزایش قیمت کالاها، تورم جهانی و کاهش رشد اقتصادی دامن خواهد زد.
- بیثباتی در بازار جهانی: افزایش ناگهانی تعرفهها، پیشبینیناپذیر بودن سیاست اقتصادی آمریکا را نشان میدهد؛ موضوعی که سرمایهگذاران و بازارهای بینالمللی را نگران کرده است.
جنگ تعرفهای یا سیاست نمایشی؟
سیاست تعرفهای ترامپ، چه از منظر اقتصادی و چه از منظر نمادین، بیشتر به یک تئاتر سیاسی شباهت دارد تا یک استراتژی دقیق. اینکه رئیسجمهور آمریکا در بحبوحه بحرانهای اقلیمی، بدهی داخلی و چالشهای ژئوپولیتیکی، تمرکزش را روی اعمال تعرفه به جزایر خالی از سکنه بگذارد، بیش از آنکه نشان از سیاستگذاری هوشمندانه باشد، پژواکی از یک سیاستورزی نمایشی و مصلحتجویانه است.
در نگاه اول، این سیاست عجیب ممکن است بیشتر به شوخی شبیه باشد تا سیاست اقتصادی، اما در بطن آن یک استراتژی کلان قابل تشخیص است: اعمال فشار حداکثری بر تمام کشورها برای تنظیم مجدد توازن اقتصادی جهانی به نفع آمریکا. ترامپ در همین چارچوب، تعرفههای وارداتی سنگینی بر کالاهای چینی وضع کرده و به صراحت گفته است که تعرفهی چین را به ۱۲۵ درصد خواهد رساند، در حالی که به دیگر کشورها مهلت ۹۰ روزه داده تا با واشنگتن مذاکره کنند.
ناظران میگویند این سیاستها نه تنها اقتصاد جهانی را بیثبات میکند، بلکه در درازمدت میتواند علیه خود آمریکا نیز عمل کند. برخی تحلیلگران معتقدند که ترامپ معمولاً با تهدید شدید آغاز میکند اما در مراحل بعدی عقبنشینی میکند، چیزی که باعث بیاعتبار شدن او در محافل بینالمللی شده است.
برای درک بهتر چرایی این اقدامات، باید به شخصیت دونالد ترامپ بازگردیم. او در خانوادهای بزرگ شد که پدرش فرد ترامپ، بازرگانی سختگیر بود و به فرزندش آموخت که دنیا جای رقابت بیرحمانه است؛ یا برندهای یا بازنده.
این نوع نگاه باعث شده تا ترامپ، دنیای سیاست را نیز مانند دنیای تجارت ببیند: جایی برای چانهزنی، تهدید، و گرفتن امتیاز. در نتیجه، سیاستهایی نظیر جنگ تعرفهای، مذاکره با ایران، تهدید کشورهای متحد آمریکا و رفتارهای یکجانبه در نهادهای بینالمللی، برخاسته از همین ذهنیت فردی اوست.
او پیش از هر چیز، یک تاجر است؛ مردی با ذهنیتی مبتنی بر سود و زیان، چانهزنی، قدرتنمایی و رقابت بدون مرز. روانشناسان سیاسی معتقدند شخصیت ترامپ ترکیبی از خودشیفتگی، میل به تسلط، ناسیونالیسم اقتصادی و نگاه بالا به پایین به دیگر کشورهاست.
در اینباره، پروفسر «جورج لیکاف» در تحلیلی گفته است:« ترامپ سیاست خارجی را مثل یک معامله املاک میبیند. برای او، کشورها مشتری یا رقیباند، و آمریکا همیشه باید برنده باشد.»
سیاست خارجی ترامپ در دوران دوم ریاستجمهوریاش، بیش از آنکه بر پایه محاسبه باشد، مبتنی بر غرور، نمایش و روحیه معاملهگری است. اگرچه ممکن است برخی سیاستهای او در کوتاهمدت به منافع آمریکا خدمت کند، اما در بلندمدت به اعتبار و جایگاه آمریکا در نظام جهانی آسیب میزند.
راحله بیات