Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

سی‌پک، افغانستان، ایران 

در دل تحولات ژئوپلیتیکی قرن بیست‌و‌یکم، آن‌چه بیش از پیش خاورمیانه، آسیای مرکزی و جنوب آسیا را به یکدیگر پیوند می‌دهد، نه تنها اشتراکات فرهنگی و تاریخی، بلکه مسیرهایی است که خطوط لوله، راه‌آهن‌ها و بنادر ترسیم می‌کنند. پروژه‌های زیرساختی کلان، به‌ویژه آن‌هایی که با سرمایه‌گذاری سنگین چین در چارچوب «یک کمربند – یک راه» شکل می‌گیرند، تنها ابزار توسعه اقتصادی نیستند؛ بلکه معادلات قدرت، هژمونی منطقه‌ای و بازی بزرگ نوینی را رقم می‌زنند که قدرت‌های بزرگ و بازیگران محلی را هم‌زمان درگیر خود کرده‌اند.

در این میان پروژه سی‌پک (CPEC) به‌عنوان یکی از کلیدی‌ترین اجزای ابتکار جهانی یک کمربند، یک راه چین، در حال تغییر چهره ژئوپلیتیکی جنوب آسیا و خاورمیانه است. این کریدور اقتصادی حالا دیگر فقط یک پروژه دوجانبه میان اسلام‌آباد و پکن نیست. سی‌پک، با گره‌زدن منافع استراتژیک چین به آب‌های گرم دریای عرب از طریق بندر گوادر، به پروژه‌ای فراتر از اقتصاد بدل شده است؛ پروژه‌ای که پیامدهای ژرفی برای نظم منطقه‌ای، مناسبات قدرت و نقشه‌های تجاری کشورهایی چون ایران و افغانستان دارد.

سؤال کلیدی این است: آیا ایران و افغانستان می‌توانند از فرصت‌های ناشی از سی‌پک بهره‌برداری هوشمندانه‌ای داشته باشند یا در حاشیه بازی بزرگ باقی خواهند ماند؟ ایران با دارا بودن زیرساخت‌های بندری‌ در چابهار و افغانستان با موقعیت ژئوپلیتیکی منحصر به ‌فرد، هر دو در چهارراه تجارت شرق و غرب قرار دارند. اما در شرایطی که رقابت‌های فرامنطقه‌ای، ناامنی داخلی و بی‌ثباتی سیاسی، چتر سنگینی بر فضای تصمیم‌گیری افکنده، جایگاه این دو کشور در پازل ژئواستراتژیک سی‌پک همچنان در هاله‌ای از ابهام است.

  • پروژه سی‌پک چیست؟

کریدور اقتصادی چین–پاکستان (CPEC)، بخشی از نقشه کلان چین برای احیای جاده ابریشم نوین است که بخشی از پروژه یک کمربند یک راه (BRI) محسوب می‌شود. این کریدور اقتصادی با هدف ارتقاء اتصال تجاری، انرژی و حمل‌ونقل میان چین و پاکستان طراحی شده است. این پروژه زیرساختی که با بودجه‌ای بالغ بر ۶۰ میلیارد دالر در حال اجراست، چین را از طریق پاکستان به بندر گوادر و در نهایت به آب‌های گرم اقیانوس هند متصل می‌کند.

مسیر اصلی CPEC از منطقه کاشغر در غرب چین آغاز می‌شود و پس از عبور از خاک پاکستان، به بندر گوادر در بلوچستان پاکستان می‌رسد. اهمیت این مسیر نه تنها در تقویت پیوندهای اقتصادی چین و پاکستان، بلکه در بازتعریف معادلات منطقه‌ای از منظر ترانزیت، تجارت و امنیت نیز نهفته است. در این میان، دو کشور مهم منطقه، ایران و افغانستان، با وجود آنکه در مسیر مستقیم این پروژه قرار ندارند، اما می‌توانند از آن منتفع شوند یا در اثر غفلت، فرصت‌های راهبردی را از دست بدهند.

سی‌پک
سی‌پک با هدف ارتقاء اتصال تجاری، انرژی و حمل‌ونقل میان چین و پاکستان طراحی شده
  • منافع ایران از پروژه CPEC

1. دسترسی به بازارهای جدید: ایران با داشتن بندر چابهار به‌عنوان یک نقطه کلیدی در جنوب شرقی خود، می‌تواند مکمل بندر گوادر باشد، به‌ویژه اگر بتواند اتصال میان چابهار و CPEC را از طریق جاده‌ها و خطوط ریلی ممکن سازد. این اتصال می‌تواند دسترسی ایران به بازارهای آسیای مرکزی، چین و حتی جنوب آسیا را تسهیل کند.

2. افزایش قدرت ترانزیتی: ایران با تبدیل‌شدن به حلقه واسط میان کشورهای آسیای میانه، افغانستان، پاکستان و چین، می‌تواند جایگاه خود را به‌عنوان یک هاب منطقه‌ای ترانزیت کالا تثبیت کند. ترکیب CPEC و چابهار می‌تواند دو بال مکمل برای ترانزیت شرق به غرب و شمال به جنوب در منطقه باشد.

3. همگرایی ژئوپلیتیکی: ایران می‌تواند با اتخاذ دیپلماسی فعال، پروژه سی‌پک را به فرصتی برای همکاری چندجانبه تبدیل کند. با ورود به پروژه‌های مشترک یا پیشنهاد پروژه‌های موازی، ایران می‌تواند از انزوای اقتصادی ناشی از تحریم‌ها بکاهد و نقش مؤثرتری در معادلات منطقه‌ای ایفا کند.

با این حال، ایران با چالش‌هایی نیز روبه‌روست؛ از جمله رقابت غیرمستقیم با بندر گوادر، فشار آمریکا بر هند برای کاهش تعامل با چابهار و همچنین روابط نه‌چندان دوستانه با پاکستان که ممکن است مانع از همگرایی عملی شود.

  • منافع افغانستان از پروژه CPEC

1. اتصال به شبکه ترانزیتی منطقه: افغانستان، به‌عنوان کشوری محصور در خشکی، همواره در پی راه‌هایی برای دسترسی به آب‌های آزاد بوده است. اتصال به پروژه CPEC می‌تواند مسیر جایگزینی برای تجارت افغانستان فراهم کند و آن را به شاهراه‌های اصلی منطقه پیوند زند. مسیرهای پیشنهادی شامل اتصال از طریق گذرگاه‌های تورخم و اسپین بولدک به پاکستان و در ادامه به CPEC است.

2. جذب سرمایه‌گذاری و بازسازی: افغانستان در صورت تثبیت اوضاع امنیتی و سیاسی، می‌تواند از مزایای سرمایه‌گذاری چینی در پروژه‌های زیربنایی بهره‌مند شود. احداث جاده‌ها، خطوط ریلی و نیروگاه‌ها می‌تواند ضمن افزایش اشتغال، زیرساخت‌های اقتصادی کشور را بهبود بخشد.

3. افزایش صادرات و تجارت منطقه‌ای: CPEC می‌تواند بستری برای صادرات محصولات افغانستان – به‌ویژه منابع معدنی و کشاورزی – به بازارهای چین و آسیای جنوب شرقی باشد. این امر مشروط به فراهم شدن شرایط مناسب برای لجستیک، گمرک و توافقات دوجانبه یا چندجانبه است.

با وجود ظرفیت‌های بالا، افغانستان با چالش‌های بزرگی مانند ناامنی، نبود زیرساخت کافی، اختلافات قومی-سیاسی داخلی و بی‌اعتمادی سرمایه‌گذاران خارجی مواجه است. چین تمایل دارد در فضایی باثبات و قابل پیش‌بینی سرمایه‌گذاری کند؛ شرایطی که هنوز در افغانستان به‌طور کامل فراهم نیست.

سی‌پک
سی‌پک عامل اتصال افغانستان به شبکه ترانزیتی منطقه، عامل جذب سرمایه گذاران خارجی و عامل افزایش صادارت
  • مواضع طالبان درباره پروژه CPEC

طالبان از ابتدای تسلط بر افغانستان، چین را «مهم‌ترین شریک» خود معرفی کرده‌اند و تمایل خود را برای همکاری در پروژه‌های اقتصادی ابراز داشته‌اند. ذبیح‌الله مجاهد، سخنگوی طالبان، در سال ۲۰۲۱ اعلام کرد که این گروه به دنبال همکاری با چین در زمینه‌های اقتصادی، تجاری، زیرساختی و انرژی است. وی همچنین پروژه CPEC را مفید دانسته و ابراز امیدواری کرده است که افغانستان بتواند در بخش خود از این پروژه مشارکت داشته باشد.

وزیر تجارت سرپرست طالبان، حاجی نورالدین عزیزی، اعلام کرد که این گروه قصد دارد به ‌طور رسمی به ابتکار «یک کمربند، یک راه» چین و کریدور اقتصادی چین-پاکستان بپیوندد. وی افزود که یک تیم فنی برای مذاکرات به چین اعزام خواهد شد تا مسائل فنی مربوط به پیوستن افغانستان به این پروژه‌ها بررسی شود. اگرچه تمایل طالبان برای مشارکت در پروژه‌های اقتصادی منطقه‌ای می‌تواند فرصت‌هایی برای توسعه افغانستان فراهم کند، اما تحقق این اهداف مستلزم رفع چالش‌های امنیتی و سیاسی موجود است.

  • نقش بازیگران فرامنطقه‌ای: آمریکا، هند و روسیه

پروژه سی‌پک، به‌عنوان بخشی کلیدی از ابتکار کمربند و جاده (BRI) چین، نه ‌تنها مناسبات اقتصادی منطقه‌ای را دگرگون کرده، بلکه رقابت‌های ژئوپولیتیکی بازیگران فرامنطقه‌ای را نیز تشدید نموده است. سه کشور کلیدی در این معادله، آمریکا، هند و روسیه هستند که هرکدام به دلایلی مشخص، موضعی متفاوت نسبت به این پروژه دارند.

ایالات متحده آمریکا:

آمریکا به پروژه سی‌پک به‌ چشم ابزار نفوذ چین در منطقه می‌نگرد. واشنگتن در سال‌های اخیر بارها از رویکرد توسعه‌طلبانه پکن در قالب پروژه‌های زیرساختی انتقاد کرده و آن را “وام‌دهی استعماری” خوانده است. از نظر آمریکا، سی‌پک نه ‌تنها پاکستان را به وابستگی بیشتر به چین سوق می‌دهد، بلکه نفوذ پکن را تا مرزهای غربی ایران و حتی آسیای مرکزی گسترش می‌دهد. این نگرانی‌ها به‌ویژه زمانی تشدید شد که بخشی از پروژه سی‌پک از منطقه مورد مناقشه کشمیر می‌گذرد، زمینی که هند آن را بخشی از قلمرو خود می‌داند و مورد حمایت ضمنی آمریکا نیز قرار دارد.

در این چارچوب، افغانستان و ایران به‌عنوان دو کشور کلیدی در امتداد مسیر این کریدور، می‌توانند به میدان رقابت و تقابل منافع بدل شوند.

هند:

هند با صراحت با پروژه سی‌پک مخالفت کرده و آن را ناقض حاکمیت سرزمینی خود می‌داند. عبور این پروژه از کشمیر تحت کنترل پاکستان (گلگت-بلتستان) برای دهلی‌نو یک خط قرمز است. به همین دلیل، هند نه‌تنها در پروژه BRI شرکت نکرده، بلکه تلاش کرده با توسعه بندر چابهار در ایران و حمایت از کریدور شمال-جنوب (INSTC) آلترناتیوی برای مسیرهای پیشنهادی چین ارائه دهد. از منظر هند، حضور فعال ایران در سی‌پک ممکن است این توازن را برهم بزند و به تقویت نفوذ رقیب سنتی‌اش، یعنی پاکستان در منطقه بیانجامد.

به همین جهت، هند همواره تلاش کرده با ابزارهای دیپلماتیک و سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی، ایران را در مدار خود نگه دارد و افغانستان را نیز به ‌سمت همکاری‌های سه‌جانبه با دهلی‌نو سوق دهد.

روسیه:

روسیه رویکردی عمل‌گرایانه‌تر در قبال سی‌پک اتخاذ کرده است. از یک سو، مسکو نگران گسترش بیش‌ازحد نفوذ چین در آسیای مرکزی و حوزه نفوذ سنتی خود است، اما از سوی دیگر، با توجه به فشارهای غرب، به‌ویژه پس از جنگ اوکراین، روسیه به تعمیق روابط با چین و کشورهای منطقه روی آورده است. از منظر روسیه، اگر پروژه‌هایی چون سی‌پک بتوانند زیرساخت‌های منطقه‌ای را بهبود ببخشند و مسیرهای تجاری جدیدی فراهم آورند، می‌توانند مکمل طرح‌های ترانزیتی روسیه باشند.

در این میان، ایران و افغانستان برای روسیه در حکم دروازه‌های جنوبی به خلیج فارس و شبه‌قاره‌اند، و مشارکت فعال آنان در طرح‌های چین می‌تواند هم فرصت و هم تهدید تلقی شود. روسیه ممکن است در آینده نقش واسطه یا شریک مکمل در پروژه‌های منطقه‌ای ایفا کند، به‌ویژه در زمینه حمل‌ونقل ریلی و انرژی.

  • مقایسه جایگاه ایران و افغانستان

در تحلیل مقایسه‌ای، ایران از مزیت‌های زیرساختی، ثبات نسبی سیاسی و دسترسی به آب‌های آزاد برخوردار است؛ در حالی که افغانستان از نظر جغرافیایی نزدیک‌تر به مسیر اصلی CPEC است اما با چالش‌های بزرگ‌تری مواجه است. ایران می‌تواند نقش مکمل برای پروژه ایفا کند، در حالی که افغانستان بیشتر یک مصرف‌کننده یا گیرنده منافع بالقوه است. همچنین، رابطه ایران با چین یک رابطه دیرینه، ولی محتاطانه است؛ در حالی که افغانستان هنوز در حال تعریف روابط راهبردی جدید خود با قدرت‌های بزرگ از جمله چین است.

  • چشم‌انداز آینده: فرصت یا رقابت؟

اگر افغانستان و ایران نتوانند سیاست خارجی فعال و دیپلماسی اقتصادی هوشمندانه‌ای اتخاذ کنند، ممکن است پروژه سی‌پک به جای فرصت، به ابزاری برای افزایش فاصله آنها از توسعه منطقه‌ای بدل شود. برعکس، در صورت همکاری منطقه‌ای و تعریف پروژه‌های مکمل مانند اتصال چابهار به گوادر یا احداث خطوط ریلی میان افغانستان، پاکستان و ایران، می‌توان انتظار داشت که این دو کشور نیز از مزایای این پروژه عظیم بهره‌مند شوند.

پروژه سی‌پک بیش از آنکه یک مسیر اقتصادی صرف باشد، یک ابزار بازتعریف روابط قدرت در منطقه است. ایران با استفاده از ظرفیت‌های بندر چابهار و موقعیت ژئوپلیتیکی خود و افغانستان با بهره‌گیری از موقعیت ترانزیتی‌، می‌توانند بخشی از این بازتعریف باشند؛ البته به شرط آن‌که بازی را بشناسند، قواعدش را یاد بگیرند و با درایت حرکت کنند. آینده منطقه در گروی تعامل هوشمندانه کشورها با تحولات بزرگ اقتصادی و سیاسی است و سی‌پک یکی از همان تحولات بنیادین است.

سی‌پک
افغانستان و ایران می توانند از مزایای سی‌پک بهره مند شوند.

فاطمه رضایی

لینک کوتاه:​ https://tahlilroz.com/?p=8136

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *