روایت هولناک جنایات نیروهای ویژه بریتانیا در افغانستان
در ابتدای قرن بیست و یکم مفاهیم حقوق بشر، عدالت و دفاع از غیرنظامیان، ظاهرا به ستونهای اصلی سیاست خارجی کشورهای غربی بدل شد، اما با گذشت بیش از دو دهه بررسی واقعیتهای رخ داده در میدانهای جنگ، نیمهی تاریک این سیاستها را به دنیا نشان میدهد. تازهترین گزارش تحقیقی شبکه جهانی بیبیسی، پرده از یکی از هولناکترین فصلهای سیاه جنگ افغانستان برداشته است؛ فصلی که در آن نظامیان انگلیسی، زیر نام مبارزه با تروریزم، مرتکب جنایاتی شدهاند که نهتنها با اصول انسانی در تضاد است، بلکه مشروعیت هرگونه حضور نظامی خارجی را زیر سؤال میبرد.
بر اساس یافتههای این گزارش، اعضای پیشین نیروهای ویژه ارتش بریتانیا، موسوم به اسآیاس (SAS)، اعتراف کردهاند که کشتار غیرنظامیان افغان و بازداشتشدگان، نه بهعنوان استثناء، بلکه بهمثابه یک روند سیستماتیک و بعضاً اعتیادگونه در جریان بوده است. این افشاگریها از جنایات نیروهای ویژه بریتانیا در افغانستان، صرفاً گوشهای از فاجعهای است که سالها از چشم رسانهها و نهادهای بینالمللی پنهان نگه داشته شده بود.
این گزارش نه تنها نقض گسترده قوانین بینالمللی جنگ را مستند میسازد، بلکه چهره واقعی حضور بریتانیا در افغانستان را فراتر از شعارهای حقوق بشری نمایان میسازد. با توجه به گستره زمانی این شهادتها و عدم واکنش شفاف نهادهای رسمی بریتانیا، این پرسش جدی مطرح میشود که چه تعداد از جنایات مشابه هنوز در سایه سکوت باقی ماندهاند؟ بررسی ابعاد این جنایات، تضاد بنیادین میان ادعاهای غرب درباره دموکراسی و حقوق بشر با واقعیتهای میدانی جنگ افغانستان را برای ما به تصویر میکشد.
تصویری واضح از تاریکی پنهانشده
برنامه تحقیقی “پانوراما” از شبکه جهانی بیبیسی، پس از ده سال تحقیق و گفتوگو با بیش از ۳۰ تن از اعضای پیشین نیروهای ویژه بریتانیا، تصویری واضح از عملیاتهای محرمانه و غیرانسانی ارتش بریتانیا در افغانستان ارائه داده است. این گزارش شامل شهادتهایی است که برای نخستین بار از زبان سربازانی بیان میشود که مستقیم در این مأموریتها حضور داشتند و به دلیل شکستن سکوت نانوشته، تنها به شرط ناشناسماندن حاضر به گفتوگو شدند.
شهادتها حاکی از آن است که نیروهای ویژه بریتانیا، بهویژه اعضای یگان اسآیاس، بارها بازداشتشدگان غیرمسلح را بدون دلیل قانونی و بدون تهدید مستقیم، به قتل رساندهاند. این کشتارها تنها به عملیاتهای شبانه محدود نمیشد؛ بلکه شامل اعدام کودکان، ساختگی جلوهدادن صحنه جرم با گذاشتن تپانچه کنار اجساد و پاکسازی آثار جنایت نیز بود. بسیاری از این اعمال نه تنها نقض آشکار قوانین بینالمللی جنگ بودند، بلکه به مرور به رویهای مرسوم در عملیاتهای نیروهای بریتانیایی بدل شده بودند.
یکی از نکات کلیدی و هشداردهنده این شهادتها، اشاره به پدیدهای است که میتوان آن را «عادت به کشتن» نامید. سربازان پیشین گفتهاند که برخی از همقطارانشان چنان به قتل بازداشتشدگان و غیرنظامیان خو گرفته بودند که گویی با یک نوع اعتیاد روانی مواجه بودند. این اعترافات نشان میدهد که در فضای بسته و خشونتزده جنگ افغانستان، برخی از نیروهای نظامی بریتانیا دچار اختلالات روانی شده بودند که در نبود نظارت مؤثر، به فجایع انسانی انجامیده است.
پدیده «اعتیاد به کشتن» که در ادبیات جنگی کمتر بدان پرداخته شده، جلوهای تکاندهنده از زوال اخلاقی در یگانهای نخبه غربی است که قرار بود طبق استانداردهای حقوق بشری و نظم بینالملل عمل کنند. آنچه این مسئله را خطرناکتر میکند، ساختار گروهی و بسته نیروهای ویژه است که عملاً فضایی برای افشاگری و نظارت مستقل باقی نمیگذارد. در واقع فقدان نظارت پارلمانی بر نیروهای ویژه بریتانیا، امکان سرپوش گذاشتن بر جنایات آنان را تسهیل کرده است. اسناد محرمانه ارتش بریتانیا که در سال 2020 افشا شد، نشاندهنده تلاشهای سیستماتیک برای پنهانکاری درباره قتل غیرنظامیان است. این اسناد، که بخشی از پرونده دادگاهی در پی تحقیقات بیبیسی و ساندی تایمز بود، از «سیاست کشتن عمدی» افراد غیرمسلح خبر میداد.
سابقه تاریک ناتو در افغانستان: انگلیس تنها نیست
در بررسی جنایات جنگی در افغانستان، نباید نقش دیگر اعضای ناتو، بهویژه آمریکا، فرانسه، استرالیا و آلمان را نادیده گرفت. در موارد متعدد، سربازان این کشورها نیز متهم به رفتارهای غیرانسانی، قتل غیرنظامیان، شکنجه و تجاوز شدهاند. از جمله پرونده مشهور “جنایات ارتش استرالیا” که بر اساس تحقیقات مستقل، بیش از ۳۹ غیرنظامی افغان به دست سربازان استرالیایی کشته شدند. آمریکا نیز در جریان عملیاتهای هوایی و زمینی، بارها مرتکب قتل عام و حمله به اهداف غیرنظامی شده است.
ژنرال داگلاس لوت، سفیر سابق آمریکا در ناتو، در گفتوگو با بیبیسی اظهار داشت که شکایات رئیسجمهور وقت افغانستان، حامد کرزی، درباره یورشهای شبانه و تلفات غیرنظامیان چنان مداوم بود که هیچ فرمانده نظامی یا دیپلمات غربی نمیتوانست از آن بیاطلاع باشد. گزارشهای مشابه درباره نیروهای آمریکایی، از جمله عفو دو نظامی متهم به جنایات جنگی توسط دونالد ترامپ، نشاندهنده گستردگی این معضل در میان نیروهای ناتو است. سازمان عفو بینالملل این وضعیت را «سطح هشداردهندهای از معافیت از مجازات» توصیف کرده است.
جنایات ثبتشده، تنها نوک کوه یخی است که در زیر سطح رسانهها پنهان مانده است. بسیاری از این فجایع هرگز گزارش نشدهاند یا در سایه سانسور گم شدهاند. این حقیقت تلخ، ماهیت واقعی عملیات ناتو در افغانستان را از پروژه “امنیت و بازسازی” به یک مداخله پرهزینه و مرگبار تبدیل کرده است.

فریب افکار عمومی با نقاب حقوق بشر
یکی از محورهای اصلی نقد به غرب، تضاد عمیق میان شعارها و عملکرد آن در صحنه جنگ است. کشورهایی چون بریتانیا و آمریکا که خود را پیشگامان دفاع از حقوق بشر و آزادی معرفی میکنند، در عمل درگیر سیاستهایی شدهاند که نهتنها مغایر با ارزشهای اعلامیشان است، بلکه در مواردی یادآور دوران استعمار و جنایتهای جنگ جهانی هستند.
نقش رسانهها، بهویژه رسانههای غربی، در پوشاندن چهره واقعی جنگ نیز نباید نادیده گرفته شود. تنها وقتی بیبیسی با تأخیر بسیار، گزارشهای مستند درباره این جنایات را منتشر کرد، بار دیگر توجه جهانی به موضوع جلب شد. با این حال، پوششهای گزینشی رسانهای، مانع از شکلگیری یک روایت جامع و واقعی از رنجهای مردم افغانستان در طول دو دهه جنگ شده است. غرب، به ویژه بریتانیا و ایالات متحده، سالهاست که خود را پرچمدار حقوق بشر معرفی میکند.
با این حال، افشاگریهای اخیر نشاندهنده تناقضی آشکار میان شعارهای حقوق بشری و عملکرد این کشورها در میدان جنگ است. حضور نظامی ناتو در افغانستان تحت عنوان «مبارزه با تروریسم» و «برقراری دموکراسی» توجیه شد، اما گزارشهایی مانند آنچه بیبیسی منتشر کرده، این ادعاها را به سخره میگیرد. کشتار غیرنظامیان، اعدام بازداشتشدگان، و پنهانکاری سیستماتیک نه تنها نقض قوانین بینالمللی جنگ است، بلکه نشاندهنده سوءاستفاده از قدرت برای فریب افکار عمومی جهانی است.
اظهارات بن والاس، وزیر دفاع پیشین بریتانیا، که در سال 2019 اتهامات مطرحشده توسط بیبیسی را «در مجموع دقیق» خوانده بود، نشان میدهد که مقامات ارشد از این جنایات آگاه بودند. با این حال، عدم پیگیری قضایی و تعطیلی واحد تحقیقاتی جنایات جنگی در وزارت دفاع بریتانیا، گواه تلاش برای لاپوشانی این تخلفات است. این در حالی است که ایالات متحده نیز با عفو سربازان متهم به جنایات جنگی، به فرهنگ معافیت از مجازات دامن زده است. این دوگانگی، اعتماد جهانی به گفتمان حقوق بشری غرب را به شدت مخدوش کرده است.
آیندهای مبهم برای عدالت
گزارش بیبیسی تنها گوشهای از جنایات جنگی نیروهای ناتو در افغانستان را آشکار کرده است. شواهد نشان میدهد که صدها، اگر نگوییم هزاران، مورد مشابه از نقض حقوق بشر، از جمله قتل غیرنظامیان در یورشهای شبانه، همچنان سربسته باقی مانده است. به گفته ریچارد بنت، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر افغانستان، «پاسخگویی و تحقق عدالت برای قربانیان» ضروری است. با این حال، فقدان تحقیقات جامع و مستقل، بهویژه پس از تعطیلی واحد تحقیقاتی وزارت دفاع بریتانیا، این احتمال را تقویت میکند که بسیاری از این جنایات هرگز افشا نشود.
با وجود آغاز تحقیقات عمومی در بریتانیا، نگرانیهای جدی درباره نتیجه این روند وجود دارد. از یکسو، مدت بررسی تنها محدود به سه سال است، در حالی که شهادتها از بازهای بیش از یک دهه سخن میگویند. از سوی دیگر، وزارت دفاع بریتانیا صراحتاً اعلام کرده که درباره اتهامات احتمالی، اظهار نظری نخواهد کرد. علاوه بر این جنرال سر گوین جنکینز، که در زمان ارتکاب این جنایات فرماندهی نیروهای ویژه را بر عهده داشت، متهم به عدم گزارش شواهد مربوط به جنایات جنگی شده است. با این حال، او اخیراً به عنوان رئیس نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا منصوب شده است.
تجربههای پیشین از رسیدگی به جنایات جنگی در افغانستان، چه از سوی نهادهای بینالمللی و چه کشورهای عضو ناتو، نشان داده که عدالت برای قربانیان افغان غالباً قربانی ملاحظات سیاسی و دیپلماتیک میشود. این روند، نه تنها رنج قربانیان را دوچندان میکند، بلکه خطر تکرار فجایع مشابه را در آینده افزایش میدهد. افشاگریهای جدید درباره جنایات جنگی انگلیس در افغانستان، باید بهمثابه زنگ خطری برای وجدان جهانی تلقی شود.
آنچه امروز از زبان سربازان سابق شنیدیم، تنها بخشی از واقعیتی است که مردم افغانستان طی دو دهه با گوشت و پوست خود تجربه کردهاند. اگرچه نظامیان غربی با ادعای برقراری امنیت و مبارزه با ترور به افغانستان آمدند، اما حاصل حضور آنان، هزاران کشته، زخمی، بیخانمان و روانپریش در میان مردم افغانستان بوده است.
ضروری است که افکار عمومی جهان، به ویژه در خود کشورهای غربی، از شعارهای توخالی فاصله گرفته و با واقعیتهای تلخ جنگ مواجه شود. تحقق عدالت برای قربانیان افغان، نه تنها یک وظیفه انسانی، بلکه پیششرط صلح پایدار و جلوگیری از تکرار فجایع مشابه در دیگر نقاط جهان است. اکنون زمان آن فرارسیده که نقاب از چهره مدعیان حقوق بشر برداشته شود و حقیقت، هرچند تلخ، بیان گردد.

فاطمه رضایی