در منطقهای که خط دیورند آن را به دو سوی مرزی تقسیم کرده، جایی که تنشهای امنیتی و سیاسی میان پاکستان و افغانستان هر روز پیچیدهتر میشود، جرگه صلح باجور بار دیگر به میدان توجه تبدیل شده است. این رویداد، که ریشه در سنتهای قومی پشتون دارد، در سال ۲۰۲۵ بهعنوان یک تلاش غیررسمی برای مدیریت بحران امنیتی در منطقه مطرح شدهاست.
با افزایش حملات مرزی تی تی پی و اتهامات متقابل میان اسلامآباد و کابل، جرگه باجور نه تنها یک نشست محلی، بلکه آزمونی برای کارایی دیپلماسی قومی در عصر کنونی است. این جرگه بهعنوان یک سازوکار غیررسمی دیپلماتیک در تلاش برای کاهش تنشها میان دولت پاکستان، طالبان افغانستان و گروه شبهنظامی تی تی پی عمل میکند.
اما سؤال اصلی این است: آیا این سازوکار سنتی میتواند در برابر چالشهای مدرن، از جمله نفوذ تی تی پی و اختلافات دیپلماتیک دوام بیاورد؟
پیشینه تاریخی جرگههای صلح در باجور: ریشهها و الگوهای گذشته
جرگهها بهعنوان یک نهاد سنتی قوممحور در میان قبایل پشتون، از جمله در مناطق مرزی پاکستان و افغانستان، قرنهاست که بهعنوان ابزاری برای حل اختلافات محلی و میانقبیلهای عمل کردهاند. این سازوکار که بر اساس اصول پشتونوالی (قوانین عرفی پشتونها) استوار است، بر اجماع، میانجیگری و احترام به بزرگان قبیله تأکید دارد. در سال ۲۰۱۶ جرگهای طولانی در منطقه سالارزی اختلافی ۳۳ ساله بین دو قبیله را حل کرد. منطقه باجور، واقع در ایالت خیبرپختونخوا پاکستان، به دلیل نزدیکی به خط دیورند و حضور فعال گروههای شبهنظامی، از دیرباز شاهد برگزاری جرگهها بوده است.
بررسی تاریخچه نشان میدهد که جرگههای صلح در باجور پیش از ظهور تی تی پی در سال ۲۰۰۷ به صورت محدود برای حل اختلافات قومی یا زمینی برگزار میشدند. با این حال، پس از تشکیل گروه شبه نظامی تحریک طالبان پاکستان توسط بیتالله محسود، این جرگهها به عنوان ابزاری برای تعامل با گروههای شبه نظامی نیز به کار گرفته شدند. اولین جرگه شناختهشده با تمرکز بر تی تی پی در سال ۲۰۰۹ برگزار شد، زمانی که دولت پاکستان پس از عملیات نظامی در وزیرستان و باجور تلاش کرد از طریق بزرگان محلی آتشبس برقرار کند. این تلاشها تا حدی موفق بود و منجر به آتشبس موقت شد، اما با نقض توافق توسط تی تی پی، درگیریها از سر گرفته شد.
در سالهای ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴ نیز جرگههایی در باجور برگزار شد که هدف آنها کاهش حملات TTP علیه نیروهای امنیتی پاکستان بود. این جرگهها معمولاً با میانجیگری طالبان افغانستان یا رهبران قبیلهای محلی انجام میشدند. نتایج این تلاشها متغیر بود: در برخی موارد، کاهش کوتاهمدت در خشونتها مشاهده شد، اما فقدان تعهد بلندمدت از سوی TTP و عدم حمایت کافی دولت پاکستان از توافقات، تأثیرات پایدار را محدود کرد.
بهعنوان مثال، در سال ۲۰۱۴، جرگهای با حضور بیش از ۱۰۰ نفر از بزرگان قومی منجر به خروج موقت TTP از مناطق مسکونی باجور شد، اما حملات مجدد نشان داد که این گروه به استراتژیهای نظامی خود پایبند مانده است. این الگوها نشاندهنده محدودیت قدرت نرم جرگهها در برابر گروههای مسلحی است که از یک ایدئولوژی متمرکز و ساختار سلسلهمراتبی برخوردارند.
برگزاری جرگه صلح باجور در سال ۲۰۲۵: جزئیات و روند
در سال ۲۰۲۵، با افزایش تنشها میان پاکستان و طالبان افغانستان بر سر فعالیتهای تی تی پی، جرگه صلح باجور بار دیگر بهعنوان یک راهحل احتمالی مطرح شد. دور اول این جرگه در تاریخ ۱۰ اسد ۱۴۰۴ در منطقه باجور آغاز شد. این بار، جرگه با هدف مشخص درخواست از تی تی پی برای ترک مناطق مسکونی یا بازگشت به افغانستان برگزار شد، که مستقیماً با فشارهای دولت پاکستان و نگرانیهای محلی از ناامنی مرتبط بود. فرآیند برگزاری این جرگه شامل جلسات چندروزه با حضور بزرگان قومی، رهبران مذهبی و نمایندگان محلی است.
در دورهای اخیر، نامهایی مانند داکتر خلیلالرحمن، که از اعضای فعال جرگه بوده، بهعنوان سخنگو برجسته شده است. این افراد معمولاً از قبایل اصلی باجور، مانند تاجک و اوتمانزایی، انتخاب میشوند و به دلیل جایگاه اجتماعی و سنتیشان، از احترام برخوردارند. این جرگه میتواند به عنوان یک تلاش برای بازتولید قدرت نرم قومی در برابر قدرت سخت نظامی پاکستان تفسیر شود.

نتایج تاکنون: موفقیت یا بنبست؟
تا این لحظه، نتایج جرگه صلح باجور چندان دلگرمکننده نبوده است. دور اول با درخواست صریح از تی تی پی برای ترک مناطق مسکونی یا بازگشت به افغانستان پایان یافت، اما این گروه به این خواستهها پاسخ قاطعی نداد. دور چهارم نیز، که چهاردهم اسد برگزار شد، بدون دستیابی به توافق پایان یافت.
تحریک طالبان پاکستان بهعنوان بازیگری مستقل، منافع خود را در حفظ حضور در مناطق مرزی میبیند، در حالی که پاکستان و جرگه به دنبال کاهش تهدیدات هستند. برگزاری جرگه صلح در منطقه باجور پاکستان که از دهم اسد برگزار شد، میتوانست نقطه عطفی در پیوند بازسازی اجتماعی، مقابله با خشونت و تلاش برای بازگرداندن اقتدار محلی باشد، اما نبود یک میانجی قوی و قابل اعتماد مانند طالبان افغانستان که نفوذ محدودی بر تی تی پی دارد، این تعامل را مختل کرد.
به گفته اسفندیار میر از مؤسسه صلح آمریکا، تحریک طالبان پاکستان از پناهگاههای افغانستان استفاده میکند و بدون فشار بر کابل، این جرگه بینتیجه خواهد ماند. البته طی یک ماه گذشته خانوادههای تی تی پی از مناطق مرزی کنر به زابل و غزنی جابه جا شدند که ممکن است نشاندهنده تلاش طالبان برای مدیریت این گروه باشد.
چالش اصلی که این جرگه با آن رو به روست: اول، نقش طالبان افغانستان بهعنوان یک متغیر کلیدی، و دوم، ناتوانی دولت پاکستان در ارائه راهحلهای پایدار. بنابراین جرگه صلح، اگرچه یک ابتکار محلی است، اما در چارچوب بازیگران منطقهای و بینالمللی معنا مییابد.
جرگه صلح باجور نمایانگر تقاطع قدرت سخت (نظامی) و قدرت نرم (قومی) است. با این حال، موفقیت آن به عوامل متعددی از جمله تعهد تی تی پی، فشار بینالمللی بر طالبان افغانستان و انعطافپذیری دولت پاکستان بستگی دارد. در سطح منطقهای، شکست این جرگه میتواند روابط پاکستان و افغانستان را بیش از پیش تیره کند و احتمال مداخلات نظامی یا تحریمهای اقتصادی را افزایش دهد. از سوی دیگر، موفقیت آن میتواند الگویی برای دیپلماسی قومی در حل منازعات دیگر، مانند تنشها در بلوچستان ارائه کند.
گفتگوهای جرگه صلح باجور، با ریشه در سنتهای قومی نمایانگر یک تلاش ناکامل اما ارزشمند برای مدیریت بحران است. تاریخچه نشان میدهد که این جرگهها در گذشته تأثیرات موقت داشتهاند، اما فقدان ساختار قانونی و تعهد طرفین، آنها را شکننده کرده است. برگزاری چهار دور بدون نتیجه مشخص، این واقعیت را تأیید میکند که بدون تغییر در دینامیک قدرت منطقهای، این سازوکار به بنبست خواهد رسید. آینده این جرگه به توانایی بازیگران در یافتن تعادل میان منافع ملی و منطقهای بستگی دارد، تعادلی که تاکنون به دست نیامده است.

شکریه احمدی