حذف واژه «سرپرست» توسط طالبان
بازگشت طالبان به قدرت در سال ۲۰۲۱ و نامگذاری اولیه خود بهعنوان «حکومت سرپرست» یکی از نقاط عطف سیاسی و گفتمانی در تاریخ معاصر افغانستان بود. این عنوان، که بهظاهر مفهومی موقت و انتقالی را منتقل میکرد، بهمرور زمان بهعنوان بخشی از استراتژی گفتمانی طالبان برای مشروعیتبخشی به حاکمیت خود تبدیل شد. اما دستور اخیر هبتالله آخوندزاده، رهبر طالبان، برای حذف واژه «سرپرست» از ادبیات رسمی این گروه، پرسشهای عمیقی را درباره ماهیت قدرت، هویت سیاسی و استراتژیهای گفتمانی این گروه مطرح میکند.
واژه «سرپرست» بهعنوان یک واژه پوششی
محمدرضا شعبانعلی در مقاله «استحاله کلمات» مفهوم «واژگان پوششی» را بهعنوان ابزاری سیاسی معرفی میکند که برای پنهان کردن نیات واقعی یک گروه یا سیاستگذار به کار میرود. در مورد طالبان، استفاده از واژه «سرپرست» در عنوان «حکومت سرپرست» را میتوان نمونهای کلاسیک از این استراتژی دانست. این واژه، که در تعریف حقوقی به حکومتی موقت با وظایف محدود اشاره دارد، در بستر سیاسی افغانستان پس از سقوط دولت اشرف غنی، کارکردی چندلایه داشت.
از منظر زبانشناسی، واژه «سرپرست» بهعنوان یک «دال» (signifier) در نظریه زبانشناسی سوسوری، معنای خاصی را منتقل میکند: موقتی بودن، انتقال قدرت و بیطرفی نسبی. طالبان با انتخاب این واژه، تلاش کردند خود را بهعنوان نیرویی معرفی کنند که صرفاً برای پر کردن خلأ قدرت و مدیریت مرحله انتقالی به صحنه آمدهاند. این انتخاب، بهویژه در برابر جامعه بینالمللی و افکار عمومی داخلی، به طالبان اجازه داد تا از فشارهای فوری برای تشکیل یک دولت دائمی و پاسخگویی به معیارهای بینالمللی (مانند حقوق بشر و مشارکت سیاسی) اجتناب کنند.
از منظر جامعهشناسی سیاسی، این واژه به طالبان کمک کرد تا در برابر تنشهای داخلی و خارجی، نوعی مشروعیت موقتی کسب کنند. در داخل، این عنوان به گروههای قومی و سیاسی مخالف این پیام را میداد که طالبان هنوز در حال تثبیت قدرت هستند و امکان گفتوگو یا مشارکت وجود دارد. در خارج، این واژه به جامعه بینالمللی این سیگنال را ارسال میکرد که طالبان آماده مذاکره و تعامل برای تشکیل یک دولت فراگیر هستند، حتی اگر این ادعا در عمل چندان صادق نبود.

حذف واژه «سرپرست»: تثبیت قدرت یا بازسازی هویت
دستور هبتالله آخوندزاده برای حذف واژه «سرپرست» از ادبیات رسمی طالبان، نقطه عطفی در استراتژی گفتمانی این گروه است. این تصمیم را میتوان از چند منظر تحلیل کرد. از منظر زبانشناسی سیاسی، حذف واژه «سرپرست» نشاندهنده تلاش طالبان برای بازسازی «دال مرکزی» (central signifier) هویت سیاسی خود است. در نظریه گفتمان لاکلاو و موفه، قدرت سیاسی از طریق تثبیت معانی در یک گفتمان خاص شکل میگیرد. واژه «سرپرست» در سالهای اولیه به طالبان اجازه داد تا از ابهام گفتمانی به نفع خود بهره ببرند، اما با گذشت چهار سال و تثبیت نسبی قدرت، این واژه دیگر کارکرد خود را از دست داده است.
حذف «سرپرست» به معنای گذار از یک گفتمان انتقالی به یک گفتمان تثبیتشده است. طالبان با این اقدام، خود را بهعنوان یک «حکومت دائمی» معرفی میکنند که دیگر نیازی به توجیه موقتی بودن خود ندارد. این تغییر، از منظر زبانشناختی، تلاشی برای بازتعریف هویت سیاسی طالبان از یک نیروی «موقت» به یک دولت «مشروع» و «پایدار» است.
از منظر جامعهشناسی، این تصمیم را میتوان بهعنوان نشانهای از اعتمادبهنفس فزاینده طالبان در تثبیت قدرت خود تفسیر کرد. میشل فوکو در تحلیلهای خود درباره قدرت، تأکید میکند که گفتمانها ابزارهایی برای اعمال و نمایش قدرت هستند. حذف واژه «سرپرست» نشاندهنده آن است که طالبان دیگر خود را در موقعیت دفاعی یا انتقالی نمیبینند. آنها با این اقدام، به جامعه داخلی و بینالمللی اعلام میکنند که حاکمیت آنها دیگر یک وضعیت موقت نیست، بلکه واقعیتی پایدار است که باید پذیرفته شود.
این نمایش اقتدار همچنین پیامی به مخالفان داخلی دارد: طالبان دیگر به دنبال مشروعیتبخشی از طریق مذاکره یا سازش نیستند. این تصمیم میتواند نشانهای از کاهش تمایل طالبان به تشکیل یک دولت فراگیر باشد، چیزی که در سالهای اولیه بهعنوان بخشی از گفتمان «سرپرست» مطرح میشد.

حمید محمدی