مداخلات اسلامآباد
افغانستان و پاکستان در طول تاریخ معاصر همواره درگیر روابطی پیچیده، پر از فراز و فرود و سرشار از سوءظنهای متقابل بودهاند. اگرچه در ظاهر، شعار برادری و همسایگی بر روابط دو کشور سایه افکنده است، اما در بطن این روابط همواره سیاستهای دوگانه، دخالتهای آشکار و پنهان و استفاده ابزاری از شرایط افغانستان از سوی اسلامآباد جریان داشته است. امروز نیز با گذشت بیش از دو دهه از سقوط نخستین حکومت طالبان و بازگشت دوباره این گروه به قدرت، این روابط همچنان بر همان مدار تنش و بیاعتمادی میچرخد.
نشست اخیر مخالفان طالبان در اسلامآباد با عنوان «بهسوی اتحاد و اعتماد» نمونهای تازه از همان بازیهای تکراری است. اما پرسش اساسی اینجاست: پاکستان با برگزاری چنین نشستهایی چه اهدافی را دنبال میکند و این سیاستهای دوگانه چه پیامدهایی برای آینده افغانستان و منطقه به همراه خواهد داشت؟
تاریخچه مداخلات اسلامآباد؛ از حمایت تا خیانت
پاکستان از نخستین روزهای شکلگیری طالبان در دهه نود میلادی، بهمثابه حامی اصلی اینها عمل کرد. نقش اسلامآباد در این روند نه تنها به حمایت سیاسی محدود نبود، بلکه ساختار استخباراتی پاکستان (آیاسآی) مستقیماً در آموزش، تجهیز و سازماندهی طالبان نقش محوری داشت.
اسناد و گزارشهای سازمان ملل در آن زمان نشان میدهد که مراکز آموزشی در ایالتهای مرزی پاکستان، بهویژه در کویته و پیشاور، به کانون اصلی سربازگیری و آموزش طالبان تبدیل شده بود. رهبران طالبان در زمان سقوط حکومت اولشان در سال ۲۰۰۱ نیز به راحتی در خاک پاکستان پناه یافتند و حتی «شورای کویته» که رهبری سیاسی و نظامی طالبان را هدایت میکرد، در همان کشور تشکیل شد. این حمایتها سبب شد تا جنگ در افغانستان سالها ادامه یابد و تلاشها برای برقراری صلح ناکام بماند.
اما حمایت پاکستان هیچگاه به سود مردم افغانستان تمام نشد. در دو دهه گذشته، همواره ردپای سیاستهای دوگانه اسلامآباد در بمبگذاریها، حملات انتحاری و ناامنیهای گسترده در افغانستان آشکار بوده است. در سالهای پس از ۲۰۰۱، بارها دولت افغانستان اسناد و شواهدی را منتشر کرد که نشان میداد مراکز آموزشی و پناهگاههای طالبان در خاک پاکستان فعالاند. حتی جنرالان ناتو نیز در گزارشهای رسمی، پاکستان را به عنوان «پناهگاه امن تروریستان» معرفی کردند.
در عین حال، شعارهای برادری و دوستی از زبان مقامات پاکستانی هیچگاه نتوانست خاطره تلخ خونریزیها و جنگهای نیابتی را پاک کند. مردم افغانستان بارها قربانی سیاستهای دوگانه اسلامآباد شدند؛ سیاستهایی که در ظاهر رنگ همسایگی داشت، اما در عمل بذر بیاعتمادی، بحران و فاجعههای انسانی را در این سرزمین کاشت.
اسلامآباد در برابر استقلال کابل؛ از دوستی ظاهری تا خصومت آشکار
پس از بازگشت طالبان به قدرت در سال 2021، بسیاری از ناظران گمان میبردند که روابط کابل و اسلامآباد بیش از هر زمان دیگر به سمت نزدیکی و همکاری خواهد رفت. پاکستان که سالها پشتوانه اصلی طالبان به شمار میرفت، انتظار داشت حکومت جدید افغانستان مطیع و همسو با سیاستهای اسلامآباد عمل کند.
اما برخلاف این تصور، طالبان راهی متفاوت و مستقل در پیش گرفتند و حاضر نشدند به خواستههای پاکستان تن دهند. همین موضع مستقلانه کافی بود تا روابط دو کشور به سرعت از مرحله شراکت به رقابت و سپس به خصومت آشکار کشیده شود. جنگ لفظی میان مقامات دو طرف، بسته شدن گذرگاههای مرزی، و حتی بمباران برخی مناطق افغانستان توسط اردوی پاکستان، جلوههایی روشن از این تنشهای تازه بود.
نشست اخیر با عنوان «بهسوی اتحاد و اعتماد» که در اسلامآباد برگزار شد، در همین چارچوب قابل تحلیل است. هرچند در آن چهرههای برجسته و شناختهشده مخالفان طالبان حضور نداشتند، اما خودِ برگزاری چنین گردهمایی پیام آشکار و هشداردهندهای برای کابل بود. اسلامآباد با این اقدام نشان داد که در صورت ادامه سیاست مستقلانه طالبان، میتواند از ظرفیت مخالفان برای فشار و تهدید استفاده کند.
این پیام در فضای پرتنش کنونی نه تنها به بیاعتمادی تاریخی میان دو کشور دامن زد، بلکه بار دیگر این باور را تقویت کرد که پاکستان هرگز میزبان صادق صلح و ثبات در افغانستان نبوده است. به قول برخی فعالان: «اسلامآباد خانه امن دشمنان افغانستان است»؛ جملهای که عمق زخمهای دیرینه روابط دو ملت را به روشنی بازتاب میدهد.
پیامدهای خطرناک سیاستهای تازه اسلامآباد
نگاهی به تجربههای گذشته نشان میدهد که هرگاه اسلامآباد در پی فشار بر کابل بوده، راههایی را برگزیده که در ظاهر با شعار همسایگی و همکاری آراسته شده، اما در باطن پیامدهای شریرانهای در پی داشته است. یکی از این پیامدها، تشدید فضای بیاعتمادی میان ملتهاست؛ بیاعتمادیای که نه تنها ریشه در دهههای گذشته دارد، بلکه امروز با هر اقدام تازه، ژرفتر میشود.
نشست اخیر نیز در همین مسیر قرار دارد و بار دیگر این پرسش را پیش روی افغانها میگذارد که آیا پاکستان واقعاً شریک صادق ثبات است یا بازیگری که از هر ابزار ممکن برای فشار استفاده میکند. این پرسش به تنهایی کافی است تا روند گفتوگو و همزیستی در سطح منطقهای بار دیگر آسیب ببیند.
پیامد دیگر، باز شدن دریچهای تازه برای مداخلههای استخباراتی است. گردهماییهایی که به نام سیاسی یا مدنی برگزار میشوند، دیر یا زود میتوانند به پوششی برای فعالیتهای پنهان بدل شوند؛ فعالیتهایی که تجربه چهار دهه گذشته نشان داده همواره آتش جنگ را شعلهور ساختهاند. خطر بزرگی در کمین است: تداوم اینگونه نشستها میتواند زمینهساز تشکیل جبهههای تازه یا دستکم ایجاد فضای تهدید باشد؛ امری که هرچند امروز در قالب شعارها و بیانیهها پنهان است، اما فردا میتواند به واقعیت تلخ بدل گردد.
در کنار این، چهرههای سیاسی و مدنی افغانستان نیز با مخاطرهای جدی روبهرو هستند؛ زیرا هرگونه نزدیکی بیش از حد به بازیهای اسلامآباد، آنان را از مسیر مستقل و ملی دور کرده و در دامی میاندازد که خروج از آن بسیار دشوار است. این همان تجربهای است که تاریخ بارها و بارها پیش چشم افغانها گذاشته است.
افغانستان امروز در مرحلهای حساس قرار دارد؛ مرحلهای که هر حرکت نادرست میتواند بار دیگر کشور را به سوی بحرانهای جبرانناپذیر سوق دهد. تجربه تاریخی نشان داده است که اسلامآباد نه بهعنوان یک میانجی صادق، بلکه بهعنوان بازیگری پر از شیطنت و محاسبات استخباراتی در صحنه افغانستان ظاهر شده است. نشست اخیر در اسلامآباد نیز چیزی جز ادامه همان روند مداخلات و تهدیدها نیست.

عایشه ببرک خیل