استقلال فلسطین
در حالی که جهان در جستجوی راهحلی پایدار برای بحران اسرائیل–فلسطین است، ایالات متحده همچنان در برابر تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی مقاومت میکند. این سیاست، که در دوران ریاستجمهوری دونالد ترامپ به اوج خود رسید، نه تنها با منافع استراتژیک آمریکا در منطقه در تضاد است، بلکه با فشارهای داخلی و بینالمللی نیز مواجه است.
در سپتامبر ۲۰۲۵، دولت ترامپ طرحی ۲۰ مادهای برای پایان دادن به جنگ غزه ارائه کرد که شامل آتشبس فوری، آزادی گروگانها، و تشکیل یک «هیئت صلح» بینالمللی با ریاست ترامپ میشد. این طرح بهطور ضمنی مسیری برای تشکیل دولت فلسطینی در آینده ترسیم میکند، اما هیچگونه تعهدی به رسمیتشناسی آن از سوی آمریکا ندارد. در عوض، طرح به یک «حکومت موقت» فلسطینی تحت نظارت بینالمللی تأکید دارد که از سوی منتقدان بهعنوان نوعی «اشغال نرم» یا تقسیم رسمی فلسطین تلقی میشود. این رویکرد با مخالفتهای گستردهای از سوی رهبران فلسطینی، گروههای حقوق بشری، و برخی کشورهای عربی مواجه شده است.
اما چه عواملی وجود دارد که آمریکا مانع تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی میشود و نمیتوان چشم اندازی از آینده چنین دولتی را با دست درازی های آمریکا متصور شد؟
حفظ منافع استراتژیک اسرائیل
اسرائیل بهعنوان متحد اصلی آمریکا در خاورمیانه، نقش کلیدی در سیاستهای واشنگتن ایفا میکند. تشکیل دولت مستقل فلسطین میتواند توازن قدرت را بهزیان اسرائیل تغییر دهد و تهدیدی برای امنیت این کشور محسوب شود. از این رو، آمریکا همواره از هرگونه اقدامی که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم به تشکیل دولت فلسطین منجر شود، جلوگیری کرده است.
این رویکرد بهویژه در دوران ترامپ تقویت شد. ترامپ با ارائه طرحهایی مانند «معامله قرن»، تلاش کرد تا راهحلهایی برای بحران اسرائیل–فلسطین ارائه دهد که در آن، تشکیل دولت مستقل فلسطین بهطور کامل به رسمیت شناخته نمیشود. این طرحها با مخالفتهای گستردهای مواجه شدهاند، اما آمریکا همچنان به دنبال پیشبرد آنهاست.
نفوذ لابیهای صهیونیستی
لابیهای صهیونیستی در ایالات متحده، بهویژه کمیته روابط عمومی آمریکا–اسرائیل (AIPAC)، نقش برجستهای در شکلدهی به سیاستهای خارجی آمریکا ایفا میکنند. این گروهها با استفاده از منابع مالی، روابط گسترده با اعضای کنگره و دولت، و تأثیرگذاری بر افکار عمومی، تلاش میکنند سیاستهای آمریکا را به نفع اسرائیل هدایت کنند. این نفوذ بهویژه در زمینههایی مانند حمایت از اسرائیل در مجامع بینالمللی و جلوگیری از بهرسمیتشناسی دولت فلسطین مشهود است.
یکی از ابزارهای مؤثر این لابیها، استفاده از حق وتوی ایالات متحده در شورای امنیت سازمان ملل است. از سال ۱۹۷۲ تا ۲۰۲۳، آمریکا حداقل ۴۴ قطعنامه در محکومیت اقدامات اسرائیل علیه فلسطینیان را وتو کرده است. این اقدامها نشاندهنده تأثیر عمیق لابیهای صهیونیستی بر تصمیمگیریهای آمریکا در زمینه سیاستهای خاورمیانه است.
در سطح داخلی، AIPAC با تأسیس گروههای حامی اسرائیل در کنگره، مانند “دوستان کنگره برای اسرائیل”، و حمایت از نامزدهای انتخاباتی که سیاستهای حامی اسرائیل را پیش میبرند، نفوذ خود را تقویت میکند. این گروهها با ارائه کمکهای مالی و سازماندهی کمپینهای تبلیغاتی، تلاش میکنند نمایندگان کنگره را به اتخاذ تصمیماتی که منافع اسرائیل را تأمین میکند، ترغیب کنند.
این نفوذ گسترده لابیهای صهیونیستی در سیاستهای آمریکا، بهویژه در زمینه بحران اسرائیل–فلسطین، موجب شده است که ایالات متحده همواره از هرگونه اقدامی که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم به تشکیل دولت مستقل فلسطینی منجر شود، جلوگیری کند. این سیاستها نه تنها با منافع استراتژیک آمریکا در منطقه در تضاد است، بلکه با فشارهای داخلی و بینالمللی نیز مواجه است.
نگرانی از قدرتگیری گروههای مقاومت
نگرانی ایالات متحده از قدرتگیری گروههای مقاومت فلسطینی، بهویژه حماس، در صورت تشکیل دولت مستقل فلسطینی، یکی از دلایل اصلی مخالفت واشنگتن با بهرسمیتشناسی فوری دولت فلسطین است. حماس که از سوی آمریکا بهعنوان یک سازمان تروریستی شناخته میشود، از سال ۲۰۰۷ کنترل نوار غزه را در دست دارد و در سال ۲۰۲۳ نیز با حملات گستردهای به اسرائیل، بیش از ۱۲۰۰ نفر را کشته و حدود ۲۵۰ نفر را به گروگان گرفته است .
دولت ترامپ بهویژه در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل در سپتامبر ۲۰۲۵، بهرسمیتشناسی دولت فلسطین را «پاداشی برای حماس» دانست و آن را اقدامی نادرست در مسیر صلح قلمداد کرد. او تأکید کرد که چنین اقدامی میتواند به تقویت گروههای تروریستی و افزایش بیثباتی در منطقه منجر شود.
در همین راستا، ترامپ در طرح صلح ۲۰ مادهای خود، خواستار انتقال قدرت در غزه از حماس به یک دولت تکنوکرات غیرنظامی تحت نظارت بینالمللی شد. این طرح شامل آتشبس فوری، آزادی گروگانها، و تشکیل یک «هیئت صلح» بینالمللی با ریاست ترامپ میشد. در صورت عدم پذیرش این طرح توسط حماس، آمریکا آمادگی داشت تا در نواحی غزه که تحت کنترل حماس نیست، نظارت بینالمللی را اعمال کند.

حفظ کنترل ژئوپلیتیکی
نگرانی آمریکا از استقلال فلسطین و تشکیل دولت مستقل فلسطین بهویژه در شرایط کنونی، بهدلیل تأثیرات ژئوپلیتیکی و امنیتی آن بر منافع این کشور در خاورمیانه است. وضعیت کنونی به آمریکا این امکان را میدهد که از بحران اسرائیل–فلسطین بهعنوان ابزاری برای نفوذ در کشورهای عربی و فروش سلاح استفاده کند. تشکیل دولت مستقل فلسطین میتواند این ابزار را تضعیف کند و منافع آمریکا را در منطقه به خطر اندازد.
علاوه بر این، آمریکا با استفاده از بحران اسرائیل–فلسطین، میتواند روابط خود را با کشورهای عربی تقویت کرده و از آنها در برابر تهدیدات ساختگی منطقهای مانند ایران بهرهبرداری کند. این استراتژی به آمریکا این امکان را میدهد که نفوذ خود را در خاورمیانه حفظ کند. در همین راستا، ترامپ در سخنانی اعلام کرد که بهرسمیتشناسی دولت فلسطین، «پاداشی برای حماس» خواهد بود. این اظهارنظر نشاندهنده نگرانی آمریکا از تقویت گروههای مقاومت در صورت بهرسمیتشناسی دولت فلسطین است.
ترس از استقلال فلسطین و شکلگیری محور جدید ضدآمریکایی
تشکیل دولت مستقل فلسطین میتواند نه تنها محور سیاسی جدیدی علیه آمریکا ایجاد کند، بلکه باعث بازتعریف شبکههای ائتلافی منطقهای شود. کشورهای عربی که تاکنون به دلایل اقتصادی و امنیتی با واشنگتن همکاری کردهاند، ممکن است در صورت بهرسمیتشناسی فلسطین، روابط خود با ایران، ترکیه یا حتی گروههای مقاومت منطقهای را بهبود بخشند تا نفوذ واشنگتن را متوازن کنند. این تغییرات میتواند سیاست خارجی آمریکا را در خاورمیانه پیچیدهتر کند و گزینههای دیپلماتیک آن را محدود سازد.
علاوه بر این، تشکیل دولت فلسطین میتواند باعث افزایش مشروعیت بینالمللی جنبش فلسطینی شود و فشار دیپلماتیک بر واشنگتن برای تغییر رویکرد خود بهسمت حمایت از حقوق فلسطینیان را افزایش دهد. این امر ممکن است آمریکا را در مجامع بینالمللی منزوی کرده و توانایی آن برای هدایت مذاکرات صلح در منطقه را کاهش دهد.
در نهایت، شکلگیری دولت مستقل فلسطین میتواند الگویی برای دیگر جنبشهای ملیگرایانه در منطقه ایجاد کند که با سیاستهای آمریکا و متحدانش در تضاد هستند. این پدیده ممکن است باعث افزایش حساسیت آمریکا نسبت به تغییرات ژئوپلیتیکی در شمال آفریقا، خلیج فارس و حتی خاورمیانه شرقی شود و نیاز به بازتعریف راهبردهای امنیتی و اقتصادی واشنگتن در منطقه ایجاد کند.
فشار متحدان منطقهای
دولتهای عربی محافظهکار مانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی، که بهطور سنتی از سیاستهای آمریکا در منطقه حمایت کردهاند، در برابر استقلال فلسطین مقاومت نشان میدهند. این کشورها نگران هستند که ایجاد چنین دولتی، بدون تضمین امنیتی کافی و توافقات منطقهای، منجر به بیثباتی در خاورمیانه شده و منافع سیاسی و اقتصادی آنها را به خطر اندازد.
با این حال، فشارهای داخلی و منطقهای ممکن است موضع این کشورها را تغییر دهد. برای مثال، عربستان سعودی و دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس در صورتی که روند صلح پیشرفت نکند و حقوق فلسطینیان بهرسمیت شناخته نشود، ممکن است به سمت همکاری با کشورهای مخالف سیاستهای آمریکا حرکت کنند و در نتیجه محور جدیدی علیه نفوذ واشنگتن در منطقه شکل گیرد.
این تغییرات در سیاستهای متحدان منطقهای میتواند فشارهای جدیدی را بر تصمیمگیریهای آمریکا در خاورمیانه وارد کند. واشنگتن ممکن است مجبور شود بین حمایت کامل از اسرائیل و حفظ روابط راهبردی با کشورهای عربی محافظهکار، تعادلی دشوار برقرار کند، که این امر به پیچیدگی سیاست خارجی آمریکا و محدودیت گزینههای دیپلماتیک آن منجر میشود.
نتیجهگیری
استقلال فلسطین و تشکیل دولت مستقل فلسطین، چالشی جدی برای منافع استراتژیک آمریکا و اسرائیل در خاورمیانه محسوب میشود. آمریکا با حفظ کنترل بر بحران اسرائیل–فلسطین، توانسته است نفوذ خود را در منطقه حفظ کرده و از آن برای تقویت روابط با متحدان عربی و مقابله با تهدیداتی مانند ایران استفاده کند. از سوی دیگر، اسرائیل که متحد اصلی آمریکا است، نگرانیهای امنیتی و سرزمینی دارد و هر تغییری که قدرت آن را کاهش دهد، مستقیماً منافع واشنگتن را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
نفوذ لابیهای صهیونیستی، مانند AIPAC، و فشار متحدان منطقهای نیز باعث شده است که آمریکا هرگونه اقدام بهرسمیتشناسی فوری دولت فلسطین را محدود کند. این گروهها با اعمال فشار سیاسی، مالی و دیپلماتیک، موانع قدرتمندی بر سر راه استقلال فلسطین ایجاد کردهاند. علاوه بر این، نگرانی از قدرتگیری گروههای مقاومت مانند حماس و احتمال شکلگیری محورهای جدید ضدآمریکایی، واشنگتن را محتاط کرده است.
در نهایت، این مجموعه عوامل نشان میدهد که سیاست آمریکا در قبال بحران اسرائیل–فلسطین بیش از هر چیز تحت تأثیر منافع ژئوپلیتیکی و امنیتی است تا حقوق بشر یا روند صلح. فشار متحدان منطقهای، نفوذ لابیهای قدرتمند و نگرانی از بیثباتی منطقه، باعث شده است که واشنگتن تا حد امکان تشکیل دولت مستقل فلسطین را به تأخیر اندازد یا محدود کند. این رویکرد پیچیدگیهای عمیقی برای آینده صلح در خاورمیانه ایجاد کرده و نشاندهنده تعادل ظریف قدرت و منافع در منطقه است.

مجتبی همت