وضعیت در افغانستان خوب نیست. گرسنگی مفرط در زندگی مردم حاکم است. زنان از حقوق اولیه و انسانی شان محروم گردیده اند. اقلیت های مذهبی و قومی روزگار سختی را می گذرانند. یاس و نا امیدی در تمام لایه های اجتماعی مشاهده می گردد. با این حال، جامعه ی جهانی مکلف و ناچار اند تا سطحی از تعامل با طالبان را حفظ کنند و روابط شان را با طالبان در هر شرایطی مصون نگه دارند.
در این صورت پرسش اساسی اینست که علی الرغم اینکه اوضاع به شدت وخیم و حقوق انسانی مردم همچنان پایمال می گردد، چرا باید جامعه جهانی به تعامل شان با طالبان ادامه دهد و روابط شان را با امارت طالبانی حفظ کنند؟ در این نوشته تلاش می گردد، دلایل حفظ تعامل و روابط با طالبان را بررسی نمائیم.
تعامل منطقه با طالبان و افغانستان
تعامل و برخورد کشورهای منطقه و همسایه های افغانستان با طالبان به دو دسته تقسیم می گردد. اکثریت این کشورها در رابطه به افغانستان و طالبان نگاه و تعامل انسانی دارند. کشورهای مانند هند، چین، ایران و غیره، در کمک ها و حمایت های بشری تحت هیچ شرایطی تردید نمی نمایند و در قبال کمک ها و حمایت های انسانی شان از طرف افغانستان، هیچ توقع و انتظاری ندارند.
چنانچه هند با فرستادن چندین تون گندوم، چین نیز با حمایت های مالی و ایران با حمایت از خانواده های قربانیان حملات انتحاری و همانطور پذیرش از میلیونها مهاجر افغانی در داخل ایران، صداقت و انسانیت شان را به اثبات رسانیدند و هریک از این کشورها در شرایط کنونی در حمایت از مردم افغانستان وارد شدند.
در مقابل، کشورهای نیز در منطقه هستند که در تلاش اند تا از قضیه ی افغانستان و ناگزیری های مطلق در این کشور سوء استفاده نمایند و تعاملات شان را بر پایه های منافعی هرچند غیر انسانی تنظیم نمایند. نمونه ی بارز این کشورها، پاکستان در همسایگی افغانستان است. پاکستان، بدون کمترین توجه به فاجعه ی انسانی و بشری در افغانستان، به رقابت های منطقه ایی خویش از ما استفاده می نماید.
پاکستان تعاملات خویش را با طالبان بر پایه ی منافعی تنظیم کرده است که بتواند به رقیبان و دشمنان دیرینه اش، ضربه و صدمه وارد کرده و یا دست کم برای آنان چالش ایجاد نماید. این نوع تعامل با آنکه غیر انسانی و غیر اخلاقی است، اما پس از تسلط بر افغانستان، در دستور کار رهبران پاکستانی قرار داشته است.
تعامل غرب و آمریکا با طالبان و افغانستان
بدون تردید افغانستان کنونی و شرایط وخیم و شکننده ای که در این کشور حاکم است، محصول سیاست ها و استراتژی های منفعت جویانه ی غرب و در صدر آن آمریکاست. بنابراین مسئول درجه اول در قبال فاجعه ای افغانستان، رهبران و کشورهای اند که این وضعیت را به وجود آورده است.
با این حال، اما آمریکا و غرب طبق سیاست های همیشگی شان، با آنکه مقصر اصلی فاجعه ای بشری و انسانی در افغانستان است، از پذیرش مسئولیت سرباز می زنند و یا دست کم در قبال آن بی تفاوت است. بی تفاوت به این معنی که اینها همچنان در پی اهداف سیاسی شان هستند و با اینکه افغانستان در آستانه ای یک فاجعه ی تمام عیار انسانی قرار دارند، آمریکا و غرب در تلاش است تا با قربانی کردن مردم افغانستان صدمه و ضربه ی به رقیبان منطقه ی شان وارد نمایند و برای آنان چالش ایجاد کنند.
نوع برخورد و نحوه ی تعامل غرب و آمریکا با طالبان، خالی از هر نوع اوصاف اخلاقی و انسانی اند. در شرایطی که میلیونها افغان با قحطی و گرسنگی مطلق مواجه اند، کشورهای غربی و آمریکا با حمایت از گروه های تروریستی و همچنان برجسته کردنِ مسئله ای داعش، به دنبال اهداف سیاسی هستند. ادامه ی این نوع تعامل و برخورد با طالبان از سوی آمریکا و غرب، بروز فاجعه ی انسانی را در افغانستان حتمی می نماید.
کمکها و حمایت های بشری بایستی به صورت شفاف و بدون کمترین توقع، به مردم افغانستان برسد. آمریکا و غرب، باید بپذیرند که مسئول و مقصر اصلی فروپاشی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در افغانستان است و این غیر انسانی و خالی از اوصاف اخلاقی است که اینها در قبال حمایت های بشری و انسانی تعهدات سیاسی از طالبان بگیرند. غرب و آمریکا بایستی در نگاه و نحوه ی برخورد و تعامل شان با طالبان و افغانستان، مسائل انسانی و بشری را از مسائل سیاسی تفکیک کنند.
باتوجه به آنچه که گفته شد، جامعه جهانی بایستی در نحوه ی تعامل شان با طالبان جهت نجات مردم افغانستان و جلوگیری از بروز فاجعه ی انسانی، تجدید نظر نمایند و با تفکیک مسائل انسانی و بشری از مسائل سیاسی، در شرایط کنونی ضروری است که سطحی از تعامل با طالبان حفظ گردد و کانال های برای حمایت مردم افغانستان باز گذاشته شوند.
جامعه ی جهانی بهتر است که نحوه ی تعامل کشورهای مانند هند، چین و ایران با طالبان را در پیش گیرند. چنانچه این کشورها از یکطرف تحت هیچ شرایطی از مواضع شان که تشکیل حکومت فراگیر و تامین حقوق انسانی افغانها و زنان است، کوتاه نمی آیند و از طرف دیگر سطح و میزانی از تعامل شان را با طالبان، همچنان به منظور حمایت از مردم افغانستان نگه داشته اند و در تعامل با طالبان، مسائل سیاسی و انسانی را کاملا تفکیک نموده اند.
به همین منوال، جامعه جهانی نیز میتواند تحت هیچ شرایطی دست از تامین حقوق انسانی زنان و افغانها و اقلیتها بر ندارند و از هر نوع اهرامی جهت تامین این مسائل استفاده نمایند و از طرف دیگر سطحی از تعامل با طالبان را به منظور حمایت از مردم افغانستان و جلوگیری از فجایع انسانی در این کشور در دستور کار قرار دهند.
مسلم اخلاقی، تحلیلگر سیاسی