جنگ طالبان با زبان فارسی
خدا رحمت کند کارل پوپر فیلسوف اتریشی ـ انلگیسی که فته بود: «ابطال نظریه ی دیگران، منجر به اثبات فرضیه و نظریه ی شما نمی شود». واقعیت اینست که این گزاره نه تنها در حوزه ی منطق و فلسفه، بلکه در فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نیز صادق است. ولی متاسفانه، افغانها و به ویژه حاکمان در افغانستان کمتر به این مسائل علاقه مندند و بیشتر به روش سنتی در پی حذف و تخریب دیگران اند.
چنانچه در طول تاریخ معاصر افغانستان، گروه های قومی، حزبی و سیاسی مادام در تلاش حذف و تخریب رقیبان بوده اند و به جای اینکه از ظرفیت ها و امکانات موجود در تقویت خود استفاده کند، در سرکوب و تضعیف دیگران هزینه و مصرف کرده اند. همین اکنون طالبان به عنوان پشتو زبانها، به جای اینکه در تقویت و فرهنگ سازی و تولید علم به زبان پشتو بپردازند، اقدام به حذف و سرکوب زبان «فارسی» نموده اند.
اولا ایدئولوژی حذف و تخریب، در دوران کنونی تحت هیچ شرایطی منطقی نیست و ثانیا؛ حذف و سرکوب زبان فارسی، هیچ کمکی به قدرت و غنامندی زبان پشتو نمی کند. بنابراین طالبان جهت تقویت و رشد زبان پشتو و جذب دیگران، لازم است که کانال ها و مسیرهای منطقی را دنبال کنند تا نتیجه بگیرند.
در این نوشته اولا سعی می شود نگاهی به جنگ و جُهدِ بی توفیق طالبان با زبان فارسی بیاندازیم و ثانیا توصیه های کلیدی را جهت رشد و غنامندی زبان پشتو، تبیین نمائیم که بدون تردید به طالبان و اهداف آنان که در تلاش است تا زبان پشتو را زنده نگهدارند، کمک های فراوانی خواهد نمود.
نگاهی به جنگ طالبان با زبان فارسی
حذف زبان فارسی و سرکوب گویشوران این زبان در افغانستان، از سالهای بسیار دور در دستور کار حاکمان قرار داشته اند. ایده حذف زبان فارسی در افغانستان امری جدید و تازه ای نیست، اتفاقا یکی از نقاط مشترک طالبان به عنوان یک گروه قومی، با حاکمان و پادشاهان گذشته که همه پشتو زبان بودند، در افغانستان، جنگی تاریخی با زبان فارسی است.
محمود طرزی (1865) یکی از روشنفکران و روزنامه نگارانِ نامدار از قوم پشتو در روزنامه ی سراج الاخبار که مدیریت آن را به عهده داشت به صراحت خواسته بود که «زبان دربار از گذشته بخاطر حضور ایرانی ها، فارسی بوده و اکنون ما افغان هستیم پس ادبیات ملی افغانی(منظور زبان پشتو) را باید جایگزین کنیم».
از زمانی که روزنامه ای سراج الاخبار(1906)، مسئله ی حذف و سرکوب زبان فارسی را در افغانستان مطرح ساخت تا اکنون که تقریبا یک ونیم قرن را در بر می گیرد، حاکمان و فرهنگیان پشتو زبان پیوسته تلاش کرده اند، تا جلوی رشد و نمود زبان فارسی را در این کشور بگیرند. اما در طول این مدت جُهد آنها بی توفیق و ناکام مانده است.
ناکامی حاکمان و پشتو زبانها در مقابله با زبان فارسی در افغانستان، اولا به دلیل اینست که زبان فارسی، یک زبان علمی و فرهنگی است و ثانیا این زبان ریشه ی تنومند در خاک تاریخ دارد. بنابراین اگر بخواهیم جُهد بی توفیق طالبان را در حذف زبان فارسی به زبان عامیانه توضیح داده شود مانند اینست که طالبان با دستانِ خالی تلاش کنند تا کوه هندوکش و یا کوه بابا را از جا برَ کَند.
مسلماً جا به جایی کوههای مانند کوه هندوکش و کوه بابا، بدون استفاده از تکنالوژی و امکانات عصری، غیر ممکن است. به همین اندازه حذف و سرکوب زبان فارسی که ریشه در خاک تاریخ دارد و هر روز ثمره ی آن بیشتر از دیروز است، عاقلانه و منطقی نیست و مقابله با آن (زبان فارسی)، سفاهت و بلاهتِ ما را نشان می دهد.
در طول دو سال گذشته طالبان لوحه های به زبان فارسی را از دانشگاه ها و اکثر ادارات دولتی حذف کرده اند و در مناطقی که در آنجا حتی یک نفر پشتو زبان نیست، کارمندان و مامورینی را از قوم پشتون که فقط به زبان پشتو مسلط است، گماشته اند و در این دو سال تا آنجا که در توان شان بوده اند، نمادها و آثار هویتی فارسی زبابانان را تخریب و ویران نموده اند و جنگ طالبان با زبان فارسی علنی شده است.
در این آواخر شخصی به اسم مولوی منیب که به ریاست دانشگاه تخار گماشته شده، طی مکتوب رسمی خواستار حذف کلمات «دانشگاه و دانشکده» از اسناد تحصیلی محصلان گردیده است و بدتر از اینها همین چند روز پیش، طالبان در یک اقدام غیر عقلانی و غیر منطقی تصویر مولانا جلاالدین محمد بلخی را از شمال شهر مزار شریف برداشته اند.
اینهمه دشمنی و این همه جنگ پرحاشیه برای طالبان با زبان فارسی، اما هیچ نتیجه ی نداشته است. زیرا فارسی همچنان زبان محبوب تمام مردم افغانستان است که بیشتر از نصف مردم این کشور با همین زبان تکلم می کنند. و دلیل این ناکامی نیز اینست که اگر تصویر مولانا بر داشته شده اند، هفتاد من کاغذ او که غیر قابل حذف است. اگرکلمات دانشکده و دانشگاه حذف شده اند، میلیونها کتابهای علمی و آثار مکتوب از شاه نامه و حافظ گرفته تا گلستان و بوستان و غیره که در کنج خانه ها محفوظ اند و میکانیسم زبان جامعه که غیر قابل تغییر اند. بنابراین فارسی همان کوه هندوکش است که در قبال دستان تهی «پشتو»، استوار و ثابت می باشد.
چند توصیه ی کلیدی
دشمنی و جنگ طالبان با زبان فارسی، برای آنها پر هزینه و بی نتیجه است. همانطور که گفته شد، تخریب، حذف و سرکوب زبان فارسی، به تقویت زبان پشتو نیز کمکی نمی کند. از طرف دیگر به دلیل غیر منطقی و غیر معقول بودن جنگ با زبان فارسی، بد نامی و حواشی نا خوشایند برای مقامات طالبان در پی دارند. بنابراین به جای مقابله و جنگ با فارسی و نمادهای این زبان فاخر، توصیه می گردد که طالبان به نکات ذیل توجه کنند و در آینده زبان پشتو را تقویت و غنامند سازد.
- زبان فارسی، زبان علم و هنر است. همین اکنون تمام منابع علمی و هنری دنیا را فارسی در خود جای داده است. از طرف دیگر، تا بشریت هست، علم و هنر نیز همچنان خاطر خواه دارد. از اینرو مقابله با علم و هنر با تخریب آثار و نمادها وغیره، ساده لوحانه است. بنابراین اولین توصیه اینست که تحت هیچ شرایطی نباید با یک مسئله ی فرهنگی و هنری با تیغ و درفش مقابله کرد.
- دومین نکته ی که بایستی مورد توجه واقع شود اینست که قدرتمندی زبان فارسی در افغانستان، دلیل و یا عامل تضعیف زبان پشتو نیست. زبان فارسی به عنوان یک زبان زنده ی دنیا در کنار زبانهای عربی و انگلیسی و چندین زبان زنده ی دیگر که دنیای کنونی مورد استفاده کثیر مردمان قرار دارند، به خوبی در تعامل اند و هیچکدام از اینها از قدرت همدیگر نکاسته اند. بنابراین دومین توصیه ی که می توان نمود اینست که اگر زبان پشتو قدرتمند و مسلط گردد، می تواند در کنار فارسی و با زبان فارسی در تعامل قرار گیرد و در دادوستد منابع علمی و هنری قرار گیرد.
- سومین نکته ی اساسی اینست که ولو با داغ و درفش زبان فارسی حذف شود و هویت فارسی زبانان نابود گردد، ولی بازهم به دلیل اینکه زبان پشتو، یک زبان غیر علمی و یک زبان پسیف و غیر فعال است، نمی تواند اقناع مردم افغانستان را جلب کنند. زیرا مردم در هر شرایطی به دلیل غنامندی علمی زبان فارسی، به این زبان نیازمندند و در هر صورت ما باید از طریق زبان فارسی به مسائل علمی ـ تاریخی و هنری دست یابیم. بنابراین توصیه اینست که به جای صرف هزینه در مقابله با زبان فارسی، زبان پشتو تقویت شود و منابع علمی معتبر به زبان پشتو ترجمه و مورد استفاده قرار گیرد.
- نکته ای اخر و خیلی مهم اینست که زبان پشتو، زبان خشن و زبان زور است. زبان پشتو توانایی ابراز احساسات و عواطف انسانی را ندارد. وقتی که رئیس الوزرای طالبان در سخنرانی اش کلمات چون «او ملت» را استفاده می کند، ناچار است تُن صدایش را تا جای که امکان دارد، بالا ببرد و حالت آمِرانه به خودش بگیرد. این مشکل از ملامحمد حسن آخند نیست، این مشکل از ظرفیت و ظرافت زبان است که نمی گذارد بین رئیس الوزرا و مردم افغانستان، همدلی و هموطنی ایجاد شود. بنابراین این وظیفه ی فرهنگیان پشتو زبان است که روی این زبان کار کند و کلمات را تلطیف و عاطفی کند و از حالت ناپخته و خشن کنونی در بیاورد.
نگارنده اعتقاد دارد که اگر زبان پشتو، تلطیف و علمی و فاخر و فربه شود، می تواند در کنار زبان فارسی در جامعه ی افغانستان جایگاه خویش را به دست آورد و آن وقت تحت هیچ شرایطی لازم نیست که طالبان تصویر خداوندگار بلخ را ویران کند.
نقیب الله جمشید