مردم افغانستان به زبانهای مختلفی از جمله فارسی، پشتو، ازبکی، بلوچی، براهوی، پامیری، نورستانی، پشه ای و … صحبت می کنند. از این میان زبان فارسی (دری) و پشتو دو زبان رسمی این کشور است و زبان ازبکی هم در مناطقی که اکثریت باشندگان آن ازبک زبان باشند به عنوان زبان رسمی سوم شناخته می شود. از میان فارسی (دری)، پشتو و ازبکی، زبان فارسی (دری) نقش زبان میانجی و واسطه را بازی می کند، بدین معنا اگر دو شخص متعلق به دو زبان متفاوت (مثلا پشتو زبان و ازبک زبان) بخواهند ارتباط بگیرند، از طریق زبان فارسی (دری) این ارتباط ممکن می شود. از این جهت می توان زبان فارسی (دری) را زبان مشترک اقوام افغانستان یا زبان میانجی نامید. زبانی که این روزها قربانی فارسی ستیزی طالبان شده است.
این نقش میانجی بودن از روابط عادی اجتماعی گرفته تا مکتب، دانشگاه، مجالس عمومی و انجام امور اداری به خوبی قابل لمس است؛ اما طالبان برخلاف این نیاز عمومی، به صورت تمام عیار و بیرحمانه در برابر آن ایستاده اند! در این نوشته در پی تحلیل پیامدهای فارسی ستیزی طالبان از منظر حقوقی و اجتماعی هستیم.
زبان های رسمی افغانستان از ابتدا تا کنون
از لحاظ تاریخی از بدو تشکیل حکومت در افغانستان به دست احمدشاه ابدالی در سال 1125 تا سال 1301 دوره زمامداری امان الله خان، تنها زبان رسمی و اداری افغانستان، زبان فارسی بود. پس از مرگ حبیب الله خان و به قدرت رسیدن فرزندش امان الله خان در سال 1919 میلادی برابر با 1297 شمسی و اوج گیری عِرق پشتونگرایی توسط افراد همچون محمود طرزی، شخص امان الله خان نیز وارد معرکه شد و تقویت زبان پشتو را جزو سیاست های اصلی حکومتش قرار داد.
بدین جهت بود که امان الله خان به حمایت حکومت استعماری انگلیس در 16 میزان 1301 کمیسیونی با حضور وزیر مختار ترکیه و وزیر مختار ایران و جمعی از نخبگان فرهنگی افغانستان بر سر رسمی شدن زبان پشتو، در حضور امان الله خان، تشکیل جلسه داد که با مخالفت وزیر مختار ایران این کار عملی نشد و امان الله خان، ناگزیز به رسمیت زبان پشتو در میان قبایل پشتونشین قناعت کرد.
پس از روی کار آمدن ظاهر شاه و قرار گرفتن اقتدار دولتی در اختیار هاشم خان کاکای (عمو) ظاهر شاه در سال 1312 شمسی برابر با 1936 میلادی زبان پشتو در کنار زبان فارسی حیثیت زبان رسمی دولتی را در افغانستان پیدا کرد.
جریان فارسی ستیزی که از دوران امیر شیرعلیخان شروع شده بود، در این دوره به اوج خود رسید، به گونه ای که در سال 1343 با یک حرکت سیاسی «نام زبان فارسی» به «دری» تغییر داده شد. علی رغم فراز و فرود فارسی ستیزی در بین حاکمان افغانستان این زبان با توجه به عقبه غنی فرهنگی و تاریخی که دارد همواره به عنوان یکی از زبانهای رسمی کشور درافشانی کرده است.
پس از به قدرت رسیدن طالبان اگرچه فارسی همچنان زبان رسمی افغانستان است که مصاحبه ها طالبان و برخی اسناد تقنینی این دوره گواهی آن است، فارسی ستیزی طالبان، دوران هاشم خان و محمدگل خان مهمند (اوج فارسی ستیزی در تاریخ افغانستان) را دوباره در خاطره ها زنده کرده است.
زبان فارسی پس از حاکمیت طالبان: فارسی ستیزی طالبان
پس از به قدرت رسیدن طالبان، زبان فارسی به شدت تمام بایکوت و به حاشیه رانده شده است. علیرغم تصریح و تأکید طالبان به اینکه فارسی یکی از زبانهای رسمی کشور است، عملا زبان فارسی با خشم حاکمان دست و پنجه نرم میکند و فارسی ستیزی طالبان بیش از پیش به چشم می آید.
پیش از این دُرّ دری بر تابلوهای ورودی و خروجی شهرها، مکاتب، دانشگاه ها، وزارتخانه ها و سایر نهادها و ادارات دولتی و روی اوراق اجراآت اداری در افشانی میکرد، اما در این دوره با قساوت تمام حذف شده است.
پیش از 15 آگست 2021 قند پارسی شیرینی هر محفل و مجلس بود، پس از آن، این شیرینی از محافل و مجالس دولتی رخت بر بسته است؛ نه دهانی به قند پارسی شیرین می شود و نه چشمی به دُرافشانی دری روشن! و در یک کلام می توان گفت طالبان با تمام قوت در برابر زبان فارسی ایستاده و فارسی ستیزی طالبان به سیاست رسمی آنها تبدیل شده است.
پیامدهای حقوقی فارسی ستیزی طالبان
اقدامات فارسی ستیزانه طالبان که در حذف این زبان از تابلوهای دروازه های شهرها، مکاتب، دانشگاه ها، شفاخانه ها، وزراتخانه ها و سایر ادارات دولتی و اجراآت اداری نموده پیدا کرده است، نقض حقوق زبانی فارسی زبانان بوده که بر اساس اسناد بین المللی حقوق بشر ممنوع و محکوم است. در ذیل به مهمترین پیامدهای نقض حقوق زبانی پرداخته میشود:
الف) اقدامات فارسی ستیزانه طالبان ناقض اصل برابری و عدم تبعیض است؛ بر اساس ماده 1 منشور سازمان ملل متحد، ماده 2 اعلامیه جهانی حقوق بشر، بند 1 ماده 2 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی ملل متحد، بند 2 ماده 2 میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که افغانستان عضویت آنها را پذیرفته است، دولت ها مکلف به رعایت اصل برابری و عدم تبعیض هستند. اقدامات طالبان در حذف زبان فارسی از تابلوها و اجراآت اداری، نقض آشکار این حق بشری شهروندان فارسی زبان افغانستان است.
ب) اقدامات فارسی ستیزانه طالبان ناقض حق دسترسی به اطلاعات است؛ برابر قطعنامه شماره 59 مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال 1946، ماده 19 اعلامیه جهانی حقوق بشر 1948 و بند 2 ماده 19 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی ملل متحد در سال 1966 به این حق بنیادین بشری تأکید شده است. اگرچه حق دسترسی به اطلاعات گستره ی وسیعی دارد که ابتدایی ترین آن، اطلاعات مورد نیاز روزمره انسانها و آگاهی از اوضاع جاری کشور است. فارسی ستیزی طالبان با حذف زبان فارسی از تابلوها، اجراآت اداری و محافل و مجالس سیاسی، ملی و فرهنگی مرتبط با سرنوشت جمعی، به شدت این حق را از اکثریت مردم افغانستان سلب کرده است.
ج) اقدامات فارسی ستیزانه طالبان، نقض حق دادرسی عادلانه؛ بر اساس مقررات بین المللی حقوق بشر دادرسی عادلانه از جمله حقوق بنیادین بشر است. یکی از ابعاد مهم دادرسی عادلانه زبان دادرسی است؛ بدین مفهوم که فراهم کردن امکانات فهم زبان دادرسی برای شخص یا اشخاصی که طرف دعوا قرار گرفته از حقوق اساسی آنها و شرط لازم دادرسی عادلانه می باشد. با وجود رسمی بودن زبان فارسی، اجراآت امور اداری و محاکماتی در محاکم طالبان به زبان پشتو در ولایات و مناطق فارسی زبان و بزرگ شهرهای مثل کابل، هرات، مزار شریف و … که اکثریت ساکنین آن به زبان فارسی تکلم می کنند، علاوه بر تبعیض زبانی، نقض آشکار حق دادرسی عادلانه اکثریت شهروندان افغانستان است که علاوه بر مخالفت با اسناد بین المللی حقوق بشر، در تضاد آشکار با ارزشهای اسلامی و احکام ناب شریعت محمدی است؛ زیرا حکم عادلانه مسبوق به فهم و درک موضوع دعوا و شنیدن ادعاها و مدافعات طرفین دعوا و امکان محاجه بین قاضی و صاحبان دعوا خواهد بدون، این مهم امروزه در محاکم و دیگر نهادهای عدلی طالبان عملا ناممکن شده است (قضات پشتو زبان و مراجعین فارسی زبان است)؛ لذا در چنین وضعیتی امکان صدور حکم عادلانه محال است.
د) اقدامات فارسی ستیزانه طالبان نقض حقوق فرهنگی فارسی زبانان؛ حقوق فرهنگی طیف گسترده ی از حقوق انسانی را شامل می شود. بسیاری از حقوق و آزادی های انسانی یا در زمره حقوق فرهنگی قرار دارند و یا برای تحقق درست آنها به حقوق فرهنگی نیاز است. در این میان جایگاه زبان در فرهنگ یک ملت بنیادی و اساسی است؛ زیرا زبان ارزشها و باورهای یک فرهنگ را منعکس می کند. بدین جهت زبان فارسی با قدمت تاریخی که در افغانستان دارد، حامل اصلی و تشکیل دهنده هویت فرهنگی مردمان این مرز و بوم است. از اینرو فارسی ستیزی طالبان و اقدامات این گروه علیه زبان فارسی را نقض آشکار حق فرهنگی فارسی زبانان و حرکتی به سوی حذف هویت فرهنگی اکثریت مردم افغانستان، می توان توصیف کرد.
پیامدهای اجتماعی فارسی ستیزی طالبان
فارسی ستیزی طالبان علاوه بر اینکه از لحاظ حقوقی قابل نکوهش است، دارای آثار و پیامدهای اجتماعی فراوان است که به چند مورد آن به اختصار پرداخته می شود:
الف) ایجاد مشکلات در امور روزمره مردم؛ حذف زبان فارسی از تابلوهای ادارات دولتی و اجراآت اداری به زبان پشتو باعث سردرگمی های زیادی فراروی انجام امور اداری روز مره مردم شده است. امروزه مردم از پیدان کردن شعبه مورد نظر گرفته تا برقراری رابطه افهام و تفهیم بین مراجعین و کارمندان طالبان، به خصوص در ادارات پولیس، استخبارات و محاکم که قریب به صد در صد افراد مشغول به کار در این ادارات پشتو زبان هستند با مشکلات عدیده ای رو به رو هستند.
ب) افزایش تعصبات زبانی؛ موضعگیری سخت و متعصبانه طالبان در برابر زبان و فرهنگ فارسی، باعث افزایش تنش ها و تعصبات زبانی در بین مردم عامه شده است. این موضوع به خوبی از کنش های عادی مردم در سطح جامعه و فضای مجازی قابل فهم و لمس است. اوج گیری تعصبات زبانی در آینده نچندان دور وحدت ملی را در کشور به شدت آسیب زده و مانع حرکت مردم افغانستان در جهت ملت شدن می گردد.
ج) ایجاد نزاعها و تنشهای زبانی؛ رفتارهای فارسی ستیزانه طالبان باعث تحقیر فارسی زبانان شده است؛ پیامد طبیعی این تحقیر واکنش فارسی زبانان است که هم در سطح جامعه در برخورد با پشتو زبان ها و هم در همکاری و هماهنگی با حکومت خود را نشان می دهد. سیاست فارسی ستیزی طالبان که با محور تقویت زبان پشتو صورت می گیرد، عملا جامعه را به سمت دو قطبی شدن (پشتو و غیر پشتو) سوق داده و همزیستی و همپذیری را با چالش جدی رو به رو می کند و احتمال نزاع ها و تنش های زبانی را بیش از پیش تقویت می کند.
د) بی ثباتی سیاسی و امنیتی؛ در اکثریت بودن فارسی زبانان و متکلمان زبان فارسی یک واقعیت انکار ناپذیر جامعه افغانستان است. فارسی ستیزی طالبان و ایستادگی طالبان در برابر زبان فارسی که دارای تاریخ چندین هزار ساله و پشتوانه فرهنگی غنی در این کشور است، نفی ارزش های بنیادین و هویت فرهنگی و تاریخی فارسی زبانان است که بیان دیگری آن جنگ فرهنگی با گویندگان زبان فارسی می باشد. در چنین وضعیتی امکان همراهی و همکاری این مردمان با حکومت طالبان بعید می نماید و بدون همراهی آنها با نظام حاکم دستیابی به ثبات سیاسی و امنیتی ناممکن خواهد بود.
فارسی ستیزی طالبان می بایست متوقف شود
بنابراین در یک جمع بندی کلی می توانیم بگوییم، طالبان در برابر زبان فارسی سیاست حذف را در پیش گرفته است و این سیاست علیرغم انکار طالبان، در اعمال و رفتار آنها موج می زند. حذف زبان فارسی از تابلوهای ورودی و خروجی شهرها تا تابلوهای مکاتب، دانشگاه ها، ادارات دولتی، تفریح گاه ها، دیگر مراکز عمومی و اجراآت اداری نمودهای از این سیاست فارسی ستیزانه طالبان است.
ایستادگی این گروه در برابر زبان شیرین فارسی علاوه بر اینکه از لحاظ حقوقی قابل نکوهش و محکوم است و نقض حقوق بنیادین بشری اکثریت مردمان این کشور به شمار می رود، دارای پیامدهای زیانبار اجتماعی فراوانی است که از آن جمله می توان به ایجاد سردرگمی در امور روزمره مردم، افزایش تعصبات زبانی، نزاع ها و تنش های اجتماعی بر محور زبان و ادامه بی ثباتی سیاسی و امنیتی اشاره کرد.
لذا برای داشتن افغانستان واحد، مستقل، مقتدر، توسعه یافته و با ثبات، بر رهبران طالبان است که به هویت مشترک تاریخی، فرهنگی و هنری مردم افغانستان یعنی زبان فارسی احترام بگذارند و از ستیز با این افتخار تاریخی دست بکشند و بپذیرند که احترام به زبان فارسی احترام به ارزش ها و افتخارات تاریخی مردمان این مرز و بوم است و انزوای فارسی به معنای محروم کردن مردمان این کشور از تمام افتخارات تاریخی، فرهنگی و هنری خواهد بود.
تا باشد که شاهد افغانستان واحد، مستقل، مقتدر و آباد باشیم.
خالد یوسفی، تحلیلگر افغانستانی