نتایج ملی، منطقه ای و جهانی حمله آمریکا به افغانستان؛ یک ارزیابی خالص
آمریکا پس از دهه 80میلادی که به فکر افغانستان افتاد، مادام به دنبال مداخله و حمله به این کشور و از طریق آن مشتاق حضور در منطقه بود. به همین دلیل پس از حملات 11سپتمبر و در پی امتناع طالبان از تحویل دادن بن لادن، جورج بوش رئیس جمهور آمریکا بهانه ای خوبی برای محقق ساختن این آروز پیدا کرد.
با همه حال جورج بوش در 7 اکتبر سال 2001 به افغانستان حمله کرد و طولانی ترین جنگ تاریخ آمریکا را رقم زد. دو دهه جنگ خونین آمریکا در افغانستان که تمام خطوط قرمز را رد کرد و همه ی ارزشهای اخلاقی و انسانی را زیر پا گذاشت و هر نوع جنایت و خیانت را در این منطقه در عمل پیاده کرد، سر انجام با یک پایان شرمآور خاتمه یافت و بیش از پیش پیچیدگی و شکنندگی قدرت آمریکا و متحدانش را برملا ساخت.
افزون بر اینکه پایان ننگین جنگ افغانستان نقاط ضعف و سویه ی شیطانی سیاست آمریکا را افشا نمود، متاسفانه نتایج ویرانگر و هزینه های سر سام آوری انسانی و مالی نیز بر منطقه، جهان و افغانستان تحمیل نمود. از اینرو اینک پس از دو دهه که گردوغبارها فرونشسته است، بهتر است که با فکر آرام بینشیم و نتایج جنگ بیست ساله ای آمریکا را برای منطقه، جهان و افغانستان بررسی نمائیم.
ارزیابی خالص
اصطلاح «ارزیابی خالص» خود یادگاری از جنگ سرد است، اما همچنان ابزاری مفید به نظر میرسد. «اندرو مارشال» استراتژیست پنتاگون خالق این اصطلاح بود و آن را در مورد سنجش موازنه استراتژیک قوا بین شوروی و آمریکا به کار برد تا ارزیابی خالصی از نقاط قوت و ضعف دو طرف داشته باشد.
اندرو مارشال از این فرمول برای محاسبه بازدارندگی استفاده کرد و تخمین زده بود که توازن پس از تبادل هستهای چه میزان خواهد بود. به نوعی این علم ترسناک روز قیامت بود. امروزه «ارزیابی خالص» بیشتر به شناسایی روندها و چشماندازهای آینده میپردازد و ارزیابیای از موفقیتهای نسبی ایالات متحده و دشمنان آن کشور در دنیایی که واقعا چند قطبی شده را ارائه میدهد.
ارزیابی نتایج ملی حمله آمریکا به افغانستان
حملات یازده هم سپتمبر بهانه ای به دست آمریکاییان داد تا آنها توانستند بدون هیچ ملاحظه ای اخلاقی و انسانی به افغانستان لشکر کشی نمایند. سیاست اعلامی آمریکا در این جنگ، در سه سطح تعریف شده بود. در سطح جهانی مبارزه با تروریسم ـ القاعده و طالبان بود، در سطح منطقه ی هدف اصلی حضور در منطقه و مقابله با رقیبان چون روسیه، چین و ایران و در نهایت در سطح ملی ایجاد دولت متمرکز و باز سازی اقتصادی و سیاسی افغانستان تعریف شده بود.
پلان و برنامه ی آمریکا، اما در سطح ملی هرگز آن چیزی نبود که آنان اعلام می نمود. زیرا مردم افغانستان در فاصله کمتر از بیست سال (19 سال و هشت ماه)، ده ها هزاران قربانی دادند و میلیاردها دالر خسارت های اقتصادی پرداخت کردند که هیچ نتیجه ی در پی نداشت. نتایج ملی حمله ی آمریکا در سطح افغانستان در مجموع 270هزار نفر از افغانها را قربانی گرفتند. میلیوها نفر را زخمی و معلول ساختند و بیش از 6 میلیون نفر را آواره و مهاجر نمودند.
نتایج ملی حمله آمریکا به افغانستان و حضور بیست ساله ی این کشور در افغانستان، فقر، گرسنگی، بدبختی، درگیری و عدم اطمینان بودند. صدها هزار نفر از این کشور فرار کردند. از دیگر نتایج وحشتناک حضور بیست ساله ی آمریکا در افغانستان، نهادینه شدن فساد در قلب نهادهای اداری و تشکیل ارتش و نظام پوشالی بودند که به صورت کل مانند یک فریب می ماند و در نهایت همچون حبابی از هم پاشید و تازه آن وقت مردم افغانستان متوجه شدند که فریب خورده اند.
یکی از نتایجی حضور بیست ساله ی آمریکا در افغانستان، این بود که مفاهیمی خطرناکی چون تمامیت خواهی و انحصارطلبی، قوم گرایی و محله گرایی، تکروی، عدم رعایت قانون، خروج از تعهد ها، تلاش برای حذف دیگران، استفاده از زور و… را در این کشور نهادینه کردند، به نحوی که خروج از آنها در کوتاه مدت به شدت سخت و دشوار می باشد.
نتایج منطقه ای حضور بیست ساله آمریکا در افغانستان
فروپاشی اتحاد جماهر شوروی و قطعی شدن رهبری آمریکا در سطح جهان، به صورت غیر قابل تصور رهبران این کشور را متوهم نمودند. به همین دلیل رهبران آمریکا پس از پایان جنگ سرد، اقدام به دخالت در امور کشورها و البته مشتاق به حضور نظامی در اکثریت مناطق شدند. ریشه ی تمام مشکلات امروزی نیز به توهمی بر میگردد که رهبران آمریکا را پس از جنگ سرد فرا گرفته اند.
آمریکا با حمله به افغانستان و سپس عراق و لیبی در مرحله ی اول موفق به سقوط نظام های حاکم در این کشورها گردیدند و این باعث شدند که توهم رهبران آمریکا به میزان قابل توجه افزایش یابند. اما پس از ناکامی در تامین ثبات در عراق و همچنان تبدیل شدن لیبی به جولانگاه گروه های تروریستی و تلاش های بی نتیجه ی آمریکائیان، رهبران این کشور از فرط حماقت و بلاهت اقدام به خشونت و جنایت نمودند.
بنابراین آمریکا پس از ناکامی های پیاپی، مکرراً از سیاست چماق، هنجارسازی و هنجارشکنی و نظمسازی و نظمشکنی در منطقه بهره گرفتند. سیاست بهره گیری از نظم سازی و نظم شکنی متاسفانه در افغانستان به اوج رسید و همین باعث گردید که آمریکا به هیچ یکی از تعهداتش پایبند نباشند و در امور افغانستان دیوانه وار به تمام تعهداتش پشت پا بزنند.
آمریکا در طول دو دهه خاورمیانه را ویران کردند و تمام دولت ها را از افغانستان و عراق گرفته تا لیبی، یمن و سوریه و در این آواخر روسیه و اوکراین و همانطور کشمکش های عمیقی که در تایوان و چین به وجود آورده اند، کل مناطق خاورمیانه، شرق اروپا و شرق آسیا را در بحران عمیق فرو برده اند و دست اخر بدون پذیرفتن صفر مسئولیت به خانه بازگشته است. خاورمیانه ای ویران شده، نتیجه دو دهه ابر قدرتی آمریکا است که اکنون در تاریخ بشریت ثبت گردیده است.
نتایج جهانی حمله آمریکا به افغانستان
استفان والت در اکتبر 2022 طی یک مقاله ی بلند در فارن پالیسی، ده شوک اساسی را که پس از فروپاشی جماهیر شوروی به جهان وارد شده، شمرده است. اما وی به هزاران دلیل، عامل ایجاد این شوک های جهانی را مشخص نکرده است. زیرا آمریکا در مقابله و سر به نیست کردن منتقدان خویش ید طولا دارد. ولی از روشنتر است که عاملین ایجاد تمام شوکهای تباه کننده که بر جهانیان تحمیل گردید،آمریکا بود و است.
شوک های اساسی ای را که والت شمرده و عامل اصلی تمام آنها آمریکاست عبارت اند از: حملات یازدهم سپتمبر و جنگ جهانی علیه تروریسم، بحران مالی ۲۰۰۸ میلادی، بحران جهانی پناهجویان، بهار عربی، زمستان عربی، رونق پوپولیسم، جنگ در اوکراین، تغییرات آب و هوایی و دهها مسائل دیگر که جهان و انسان را به صورت کامل تباه کرده اند.
به یادداشته باشیم که منشاء تمام بحران ها و شوک های جهانی که در بالا تذکر داده شد پس از حملات یازدهم سپتمبر و جنگ علیه تروریسم، بر جهان تحمیل گردیده است که توسط آمریکا آغاز گردید. جنگ با تروریسم از اکتبر 2001 در صورتی آغاز گردید که جهان و قدرت های منطقه نمیدانستند که با چه نوع دشمنِ می جنگند. دشمنِ موهوم که در کمترین زمان بزرگترین موفقیت ها را به دست می آورد و منابع مالی و نظامی آنان هرگز برای هیچ کسی مشخص و معین نبود و نیست.
آمریکا در پوشش جنگ علیه تروریسم عامدانه خاورمیانه ی بزرگ را ویران کرد و از آواره ها و خاکستر این منطقه، توسط استراتژیست های آمریکایی و یهودی، داعش و ده ها گروه تروریستی دیگر به وجود آمد تا ساکنان خاورمیانه برای همیشه درگیر باشند و قربانی بدهند. در حال حاضر خاورمیانه ویران گردیده است و کشورهای این منطقه هر کدام به انواع بلا و درگیری گرفتار اند. روزانه ده ها نفر بر اثر گرسنگی، جنگ و انتحار و انفجار جان می دهند. عامل تمام این بد بختی و ویرانی آمریکاست.
ولادیمیر زلنسکی رئیس جمهور اوکراین که از دنیای کمدیک به عالم سیاست قدم گذاشته است، با بی خبری از آن سوی تاریک سیاست غرب و آمریکا، در راه اهداف آمریکا قدم گذاشته است و به همین خاطر رهبران آمریکا موفق گردید که اروپایی شرقی را نا آرام و درگیر یک جنگ خانمان سوز نمایند.
به دلیل اینکه آمریکائیان موفقانه در شرق اروپا آتش جنگ را بر افروخت و در این روزها ده ها نفر در اوکراین زخمی یا کشته میشوند، استراتژیست های آمریکایی به دنبال آن، اقدام به حمایت از تایوان و تحریک خانم تسای اینگ ـ ون رئیس جمهور تایوان در مقابل چین نمودند، تا شرق آسیا را نیز درگیر جنگ و ویرانی نماید.
به قول والت که پایان خوشی برای این داستان دیده نمی شود. قدرت های منطقه و جهان اگر جلوی آمریکا را نگیرد، وضعیت از این هم بدتر خواهد شد. زیرا خانم تسای اینگ ـ ون به دلیل وابستگی سیری ناپذیری که به غرب و آمریکا دارد، دیر یا زود چین را مجبور به واکنش واقعی در قبال تایوان مینماید.
از آن طرف، اجراهای زلنسکی نیز گمان نمی رود که به این زودی ها به اتمام برسد و به احتمال زیاد پرده های از هنرهای وی هنوز باقی مانده است. داعش و دیگر گروه های تروریستی نیز در افغانستان جا خوش کرده اند و روز به روز به سلاح ها و تکنالوژی های جدید غربی ـ آمریکایی مسلح می شوند.
حنیفه بارکزی