بر کسی پوشیده نیست که افغانستان بیش از چهار دهه است که درگیر جنگ بوده است و این باعث شده است که مردم این مرزوبوم با نابسامانی های زیادی درگیر باشند که از آن جمله می توان به فقر، بیکاری، مواد مخدر، تروریزم و ناامنی، مهاجرت های ناخواسته، فساد اداری، شکل گیری جزیره های قدرت، شکاف های اجتماعی، قومی، زبانی و مذهبی، اشاره کرد.
البته نباید فراموش کرد که جنگ خود برخاسته از نوع حکمرانی حاکمان و نوعی انحصارگرایی بوده است که در هر دوره به نحوی وجود داشته و این انحصارگرایی در تعارض با تنوع قومی، زبانی، مذهبی و جریان های سیاسی در کشور قرار داشته است؛ لذا ساماندادن به اوضاع کنونی که واقعاً شکننده است و در شأن یک جامعه ای انسانی در قرن 21 نیست، نیازمند اقداماتی است که طالبان به عنوان گروه حاکم باید انجام دهد.
1. تشکیل حکومت فراگیر
افغانستان یک کشور کثیر الاقوام، دارای زبانهای مختلف، مذاهب مختلف و بازیگران سیاسی مختلف است. در چنین جامعه ای حکومتی می تواند موفق باشد و از تعارضات و تضادهای اجتماعی جلوگیری کند که به این تنوع ها احترام بگذارد.
احترام به تنوع قومی، زبانی، مذهبی و سیاسی زمانی عینیت پیدا میکند که همه آنها بهاندازه شعاع وجودی خویش اعم از زن و مرد، در مقدرات کشورشان سهیم باشند.
مطالعه تاریخ سیاسی افغانستان بهخوبی نشان می دهد که عمدترین علت ناکامی حکومت های گذشته و برافروختهشدن آتش جنگ در کشور، انحصار قدرت و حذف دیگر اقوام، مذاهب و جریانهای سیاسی موجود در کشور بوده است.
برای درک این تجربه کافی است به اجلاس بن نگاهی داشته باشیم که در آن برخی از بازیگران سیاسی (البته نه قومی) کشور نادیده گرفته شد و نتیجه آن بیست سال جنگ و در نتیجه سقوط نظام بود.
طالبان هم اگر امروز در موقف بالای قدرت سیاسی نسبت به دیگر جریانهای سیاسی کشور است باید درک کند که «دائماً یکسان نباشد حال دوران» این وضعیت تغییر می کند و آنان هم می توانند قوی شوند و دردسرهای بزرگی برای حاکمیت طالبان خلق کنند.
لذا اصرار بر انحصارگرایی طالبان که البته خیلی حلقه ای انحصار نسبت به گذشته کوچکتر هم است، قدمگذاشتن در مسیر تجربه ناکام پیشینیان است که حاصلی جز ویرانی و تباهی ملک و ملت نداشته است و برای رسیدن به افغانستان باثبات، قوی، مرفه و توسعهیافته هیچ راهی جز تشکیل حکومت فراگیر وجود ندارد که فراهمکردن زمینه تشکیل چنین نظام -که برآمده از گفتگوهای بینالافغانی باید باشد- مسئولیت طالبان است.
2. بازگشایی مکاتب و دانشگاهها به روی دختران
تردیدی نیست که برای نجات کشور از وضعیت موجود و رسیدن به توسعه و خودکفایی نیاز به نیروهای متخصص از مرد و زن افغانستانی است، علاوه بر اینکه اعتلای فرهنگی و اجتماعی کشور و داشتن یک جامعه متمدن و عاری از خشونت مستلزم نسل آگاه و با دانش است که این نسل را زنان و مردان جامعه تشکیل می دهند و نه فقط مردان!
بنابراین، رفع نیازمندی های اولیه جامعه و داشتن مدیران و مسئولین آگاه جهت اداره امور کشورداری و همچنین حرکت افغانستان بهسوی متمدن شدن و کاهش کژیهای اجتماعی ایجاب می کند که دروازه های مراکز آموزشی اعم از مکاتب و دانشگاهها به روی تمام اتباع کشور اعم از زن و مرد باز باشد تا افغانستان بتواند در جامعه بشری بهعنوان یک کشور خودکفا، توسعهیافته و متمدن و عاری از خشونت قد علم کند.
بدین حساب می توان گفت هر روز بستهبودن مکاتب و دانشگاهها به روی دختران افق زندگی انسانی را برای مردم افغانستان تاریکتر می کند.
3. خودداری طالبان از تبعیض و احترام به تنوع قومی، زبانی و مذهبی افغانستان
تردیدی نیست که تبعیض از انحصار قدرت شروع میشود و گفته شد افغانستان در طول تاریخ با حکومت های انحصارگرا روبهرو بوده است و انحصار ریشه اصلی تمام بحران های چهل و چند ساله کشور است؛ لذا به همان میزان که حکومت ها انحصاری بوده، تبعیض نیز در لایه های مختلف نظام به انواع و اقسام گوناگونی قابللمس بوده است.
حکومت کنونی طالبان نیز بهعنوان یک حکومت انحصاری با مشخصه های قومیت، پشتون، باور مذهبی حنفی و جریان سیاسی طالبانی، از این صفت عاری نیست. بهتر است بهصراحت بگوییم با وضعیت کنونی نظام طالبان، یک حکومت پشتونی حنفی طالبانی است که بهجز منافع پشتونهای حنفی طالب به هیچچیزی دیگری فکر نمی کند.
این طرز تفکر در لایه های مختلف این حکومت هویدا است که البته به باور نویسنده این سطور طالبان درک درستی هم از منافع پشتونها ندارند؛ زیرا پشتونها بهعنوان بخشی از مردم افغانستان دارای منافع و ضررهای مشترک درازمدت با دیگر مردمان این سرزمین دارند؛ اما طالبان بدون تحلیل سرانجام اقداماتشان که در نهایت به ضرر کل جامعه افغانستان است، به تعصبات قومی، زبانی و مذهبی دامن میزنند (به ویژه در مورد زبان فارسی که نوع ستیز با زبان وجود دارد) و در لایه های مختلف حکومت این گروه با دیگر اقوام، زبانها و مذاهب تبعیضآمیز رفتار می شود و به حقوق شهروندی آنها احترام گذاشته نمی شود.
بدون شک این نوع عملکرد، از یکسو شکاف های اجتماعی را دوچندان می کند و از سوی دیگر بر فاصله ای بین دیگر اقوام، مذاهب و زبانها و حکومت طالبان می افزاید که عواقب آن به نفع هیچ طرف و از جمله گروه حاکم نخواهد بود.
4. عبور از سنت معافیت خودی
در حکومت طالبان هنوز منطق قبیله حاکم است؛ به این معنی که افرادی خودی چه گناهکار باشند چه بیگناه باید حمایت شود «وانصر اخاک ظالما او مظلوما» این منطق قبیله است؛ اما متأسفانه در حکومت طالبان بهعنوان یک اصل مسلم به آن عمل می شود.
ما در سیستم حکومتداری طالبان مجازات ظالمان و متخلفان خودی را نداریم و با معافیت مطلق خودی مواجه هستیم. بدون شک چنین نظامی هیچگاه نمی تواند یک حکومت مسئول، پاسخگو، عادل و مورداعتماد و اطمینان مردم باشد؛ ازاینرو است هرگاه یک نفر مسئول طالبان مورد اتهام قرار می گیرد از صدر تا ذیل حکومت حالت دفاعی می گیرند، بدون اینکه حتی تحقیقی در مورد صحت و یا عدم صحت اتهام را کرده باشد و بدیهی است که نتیجه آن فساد، ظلم، عدم کارایی، بی اعتمادی مردم و در نتیجه فروپاشی خواهد بود.
5. قانونمندسازی اجراآت اداری و قضایی
حکومت جنگل توصیف کافی و منصفانه از حکومت کنونی طالبان است. امور مدنی و جزایی مردم بدون قانون مورد رسیدگی قرار می گیرد. نه جرم معلوم است و نه مجازات، درحالیکه اصل قانونیبودن جرم و جزا یک اصل حقوقی است که هم در اسلام پذیرفته شده و هم در حقوق عرفی مهمترین اصل است. امروز جامعه ای افغانستان در یک وضعیت سردرگمی به سر می برد که از یکسو امنیت روانی را از مردم ربوده است و از سوی دیگر زمینه را برای اعمال سلیقه ها و سوءاستفادهها، فساد اداری و چهبسا انتقام گیری ها مهیا کرده است.
6. جلوگیری از فساد اداری
فساد اداری را اگر به استفاده از قدرت و توان سازمانهای دولتی یا وابسته به دولت برای کسب منافع فردی یا گروهی تعریف بکنیم، علیرغم ادعاهای طالبان مبنی بر کنترل فساد اداری، فساد نسبت به گذشته بهمراتب بیشتر و لجامگسیخته شده است که در ابعاد مختلف و در لایه های مختلف حکومت قابلمشاهده است.
از مقرریها در سمت های اداری و حکومتی گرفته تا تخصیص پروژه های انکشافی تا رشوه ستانی، اخاذی، غلوغش در قراردادها و دیگر ابعاد حکومتداری مشهود و هویدا است که البته چنین وضعیتی نتیجه ضروری انحصارگرایی، تبعیض، معافیت خودی و نبود حکومت قانون است.
7. تلاش برای کنترل فقر و رشد اقتصادی
بر اساس آمار رسمی نهادهای کمکرسان فقر و بیکاری در افغانستان بیداد می کند، بسیاری از دیگر نابسامانی ها پیوند عمیق با این پدیده دارند که از آن جمله می توان به مهاجرتهای ناخواسته، رشد تروریزم، مواد مخدر، افزایش جرم و… اشاره کرد؛ لذا ضروری است که به این مهم توجه شود تا باشد که از عواقب آن در امان باشیم.
8. جذب متخصص
علاوه بر انحصارگرایی، تبعیض، معافیت خودی، نبود قوانین مدون، قرارگرفتن افراد غیرمتخصص در رأس ادارات دولتی در تمام سطوح از دیگر معایب اساسی حکومت طالبان است؛ دولت مدرن و جامعه مدرن به افراد متخصص نیاز دارد و لازم است که طالبان بهضرورت تخصصیشدن نهادها در دولت داری قرن حاضر توجه کند و با استخدام افراد متخصص در نهادهای اداری و خدماتی کشور، کارایی و پاسخگویی نظام حکومتداری را افزایش دهد، تا باشد که شاهد مؤثریت و مثمریت اجراآت دستگاه های اداری کشور باشیم و از این طریق بتوانیم رضایت حداکثری مردمی را با خود داشته باشیم.
نویسنده این سطور بر این باور است که نجات جامعه ای ما بدون توجه نکات فوق الذکر ممکن نیست و ادامه وضعیت موجود هم جامعه را با تهدیدات جدی مواجه می کند و هم حکومتگران سرنوشتی جز سرنوشتی پیشینان نخواهند داشت.
جاوید یوسفی