جستجو
Close this search box.
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

آیا طالبان بخشی از واقعیت افغانستان استند یا نیستند؟

امیر عبداللهیان وزیر خارجه ایران در تازه ترین اظهاراتش گفته است که «طالبان و قوم پشتون بخشی از واقعیت افغانستان است. اما کُل واقعیت نیست». عبداللهیان تصریح کرده است که ما تلاش داریم که در افغانستان حکومت فراگیر تشکیل یابد تا این کشور به سمت صلح و ثبت پیش رود. اظهارات وزیر خارجه ­ی ایران با واکنش های منفی از سوی رحمت الله نبیل و دادفر اسپنتا مواجه شده است.

اسپنتا در واکنش به سخنان عبداللهیان نوشته است که: «مجاهدین‌خلق بخشی از واقعیت ایران و طالبان هم بخشی از واقعیت افغانستان اند. تنها واقعیت بودن، موجب مشروعیت نمی‌شود. اما این‌ها واقعیت‌های وحشتناک اند. واقعیت‌ وحشتناک را باید تغییر و مردم افغانستان را از دست طالبان نجات داد. اگر عمری باقی بود، خواهیم دید».

نبیل نیز گفته است که:«این حرف های آقای عبداالهیان همان ضرب المثل مشهور فارسی؛ «کبوتر با کبوتر باز با باز کند هم جنس با هم جنس پرواز»، را به درستی تداعی می نماید! از هم فکری آخوند و طالب نمی توان توقع بیشتر داشت!». همانطور که دیده می ­شود هریک از واکنشها، اولا منطقی و معقول نیستند و ثانیا نوعی از خود نمایی اند. زیرا اسپنتا و نبیل فاقد جایگاه مردمی اند و حتی طالبان، مردم افغانستان و جهانیان نیز آنها را به عنوان مخالفان طالبان هم نمی­ شناسند. با این حال می طلبد تا به این پرسش پاسخ داده شود که آیا واقعا طالبان بخشی از واقعیت افغانستان است یا نیست؟

  • طالبان بخشی از واقعیت افغانستان نیستند

همانطور که از متن سخنان رنگین دادفر اسپنتا و همچنان از متن توئیت رحمت الله نبیل بر می آید، آنها مخالف اینست که طالبان بخشی از واقعیت افغانستان قلمداد شود. این در حالی است که طالبان از سال 1996 تا سال 2001 به مدت 5 سال زعامت افغانستان را به عهده داشته است و پس از آن به مدت بیست سال پیوسته و دوامدار جنگیده اند و سر انجام موفق به فراری دادن نبیل و اسپنتا نیز شده اند و اینک دو سال و نیم است که حاکمان بلامنازع کل خاک افغانستان نیز استند.

باتوجه به این وضعیت؛ عدم پذیرفتن طالبان به عنوان بخشی از واقعیت در افغانستان، از سوی اسپنتا و نبیل، برای امثال نگارنده واقعا غیر قابل ادراک اند. مگر می­ شود با دیدن این واقعیت آن را کتمان نمود؟ مگر پس از سال های 1996 طالبان به عنوان یک قدرت برجسته در تحولات افغانستان سهیم نبوده اند؟ مگر حامد کرزی به عنوان بالاترین مقام نظام جمهوریت طالبان را برادران ناراضی و اشرف غنی و داکتر عبدالله به عنوان بالاترین مقامات حکومت وحدت ملی، آنها را مخالفان سیاسی خطاب نمی کردند؟

مگر آقای اسپنتا وقتی که مشاور امنیت ملی در نظام جمهوریت بود و همچنان آقای نبیل رئیس امنیت ملی در نظام جمهوریت خدمت می­ نمود، همین طالبان که اکنون شما آنها را به عنوان بخشی از واقعیت افغانستان قبول ندارید، دمار از روزگار شما در نیاورد؟

اینکه آقای اسپنتا گفته است که «مجاهدین خلق یا همان مخالفان حکومت جمهوری اسلامی ایران، که بیش از چندین دهه جز نامی از آنها چیزی دیگری دیده نمی شوند، نیز بخشی از واقعیت ایران اند»، اولا که سفسطه و ملغمه به نظر می ­رسد و ثانیا آیا در طول تاریخ معاصر ایران، آنها موفق گردیده که یک طرف تحولات در تاریخ متحول چند دهه ­ی اخیر ایران باشند؟ بدون تردید جواب منفی است. زیرا مجاهدین خلق نه تنها در داخل ایران، بلکه در خارج از ایران نیز واقعیت برجسته و تعیین کننده ندارند. به همین دلیل سخنان آقای اسپنتا در جواب عبداللهیان مبنی بر اینکه «مجاهدین خلق نیز بخشی از واقعیت ایران اند»، به نحوی خاله ­زنک بازی دیده می شود.

اما ضرب المثل رحمت الله نبیل از خاله زنک بازی، اسپنتا نیز افتضاح ­تر است. زیرا طالبان در طول بیست سال و به ویژه در دورانی که آقای نبیل ریاست امنیت ملی را به عهده داشت، مرگ بار ترین حملات را به سر انجام رساندند. طالبان بخشی از واقعیت افغانستان بود و است که رئیس پیشین امنیت ملی در آن زمان، حتی توانایی توصیف نوعی از حملات پیچیده و مرگ بار این واقعیت (طالبان) را در خود نمی دید.

در همان زمان، ایران به عنوان یک کشور دوست و همسایه ­­ی افغانستان که بیشترین پیوند تاریخی، فرهنگی، دینی و زبانی را با مردم افغانستان دارد، با ما همدردی می کرد و زخمیانی را که در نتیجه ­ی بی کفایتی نبیل صدمات جانی می دیدند، به تهران و مشهد و دیگر شفاخانه ­های پیشرفته­ ی کشورشان منتقل می ­نمود. اگر «کبوتر با کبوتر و …» است، چرا در آن زمان ایران با آقای نبیل و حاکمان جمهوریت تعامل داشت و کمک های بشری و انسانی را به افغانستان سرازیر می نمود؟

واقعیت اینست که ایران با «سیاست حمایت از امت اسلامی»، در هر شرایطی تلاش دارد تا از مردم افغانستان و به ویژه طبقه فقیر در این کشور حمایت نماید. چنانچه سیاستمداران ایرانی مانند مسئولین مؤسسات خیریه، با هر نوع حکومت در افغانستان تعامل و روابط دیپلماتیک بر قرار می کنند تا در شرایط بحرانی، برای مردم افغانستان همکاری نمایند.

نمونه ­ی روشن و واضح همکاری و حمایت ایران از مردم فقیر و ضعیف افغانستان در حوادث طبیعی و فجایعی انتحاری و انفجار بارها مشاهده و ثابت گردیده است. از طرف دیگر سالهاست که میلیون­ها مهاجر فقیر و ضعیف از افغانستان در ایران زندگی می­ کنند وهمانطور که برای همگان واضح و روشن است سالهاست که کمک های بشری و انسانی ایرانی مادام در داخل افغانستان سرازیر می گردد.

طالبان بخشی از واقعیت افغانستان
عبداللهیان: طالبان بخشی از واقعیت افغانستان است، اما کل واقعیت نیست!
  • طالبان بخشی از واقعیت افغانستان و غیر قابل انکار اند

واقعیت اینست که طالبان دارای جایگاه مردمی قابل توجه اند. آنها بیشتر از کسانی که مدعی رهبری اند، در بین مردم افغانستان جایگاه مردمی دارند. طالبان، یک مشت تندروی بی سر و پا نیستند. آنها به موقعیت امروزی خود رسیدند چرا که نشان دادند پیکارجویانی بسیار سازمان یافته، تاب آور، زیرک و پیچیده هستند که در کوره کشوری چون افغانستان و با اتحادهایی که پیوسته در حال فروپاشی است، پخته شده اند.

طالبان، دیپلمات­ های ماهری استند که دستگاه دیپلماسی نظام جمهوریت را که زمانی در تسلط اسپنتا قرار داشت از میز گفت وگوهای دوحه ـ قطر، کنار زد و سپس با کسب امتیاز عقب نشینی نیروهای آمریکایی از دولت ترامپ آن هم عمدتا با شرایط دلخواه خودشان و رهانیدن پنج هزار زندانی طالبان در یک سال، ثابت کردند که آنها تنها جنگ جو نیستند، بلکه در دیپلماسی و گفتگوها نیز اسپنتا و تمام دارو دسته اش را کنار می ­زند و چنانکه این کار را نیز نمودند.

از اینها مهمتر آخرین آزمون مهارت های دیپلماتیک طالبان، نیز همانطور که مشاهده گردید به سقوط کشاندن سریع و آسان کابل بود که از گذر گفت وگوهای چندماهه و تسلیم حریفانشان انجام شد و بدون هیچ شعار و تبلیغات به ارگ و کل جغرافیایی افغانستان تسلط یافتند. تمام آنچه که در رابطه به طالبان در اینجا آمده است، واقعیت عینی تجربی و ثابت شده است که تمام مردم افغانستان و کل جهانیان شاهده بوده و استند.

اینکه طالبان به عنوان بخشی از واقعیت افغانستان وجود داشته و دارند، جای هیچ شک و تردید نیست، اما در وجود واقعیت اینکه آقای نبیل و اسپنتا و امثالهم، آیا فراتر از واقعیت یک فرد به عنوان یک واقعیت مخالف طالبان که بتواند کاری انجام دهد، می توان با اطمینان نظر داد، محل تردید است.

زیرا اسپنتا و نبیل و دیگر فراریانی که از روسیه و تاجیکستان گرفته و تا ویانا و دیگر شهرهای دنیا، تبلیغات و شعارهای های مجازی و حضوری سر می دهند و در میدان حاضر نیستند، از منظر عموم مردم واقعیت عینی در کشور ندارند.

باتوجه به آنچه که گفته شد، تردیدی نیست که طالبان بخشی از واقعیت افغانستان استند و در حال حاضر، طرف تعامل کل کشورها محسوب می گردد و این واقعیتی است که چه اسپنتا و نبیل و دیگران بپذیرد یا نپذیرد، وجود دارد. بنابراین چه بهتر که مخالفان طالبان مانند نبیل و اسپنتا و ده ها مهره ­های مهم نظام جهاد و جمهوریت از ملغمه و سفسطه بازی دست بردارند و به صورت منطقی و عاقلانه راهکارهای عاری از خشونت را جهت تعامل و نجات افغانستان در پیش گیرند.

زیرا تجربه ثابت ساخته اند که نه تنها جنگ و خشونت به ضرر افغانستان است، بلکه هیچ مفری و مخرجی برای مهره های نظام جمهوریت از مسیر جنگ نیز دیده نمی شود. از این رو عاقلانه است که طالبان از یکدندگی و انحصار دست بر دارند و مخالفان طالبان نیز با پذیرفتن واقعیت کنونی، برای نجات و حل بحران کنونی کشور از طریق گفتگوها و مذاکرات، به صورت مسالمت آمیز اقدام عملی و پراکتیک نمایند.

طالبان بخشی از واقعیت افغانستان
طالبان بخشی از واقعیت افغانستان استند، اما باید از یکدندگی دست بردارند

نقیب الله جمشید

لینک کوتاه:​ https://tahlilroz.com/?p=4242

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *