پلورالیسم یا کثرتگرایی، فلسفه سیاسی است که به تنوع اقوام، زبان، مذهب، آزادی عقیده و بیان، حضور همه اقوام و طرفها در تصمیمگیریها و قدرت، احترام و تاکید کرده و در ضدّیت با فاشیسم و قومگرایی قرار دارد. هرچند تعاریف گوناگونی از پلورالیسم وجود داشته، ولی اصلیترین معنی آن ملیگرایی، مردممحوری و برابری است که برای یک نظام هدفمند و با اقتدار مهم و حیاتی میباشد.
درهر نظامی، عقاید و نگرشهای متفاوتی وجود دارد، ولی همین تفاوتها در یک نظام کثرتگرا باعث میشوند که خلاءها پر شده و مسیر درست برای بهتر عمل کردن نظام و قدرت ترسیم شود. الگوهای پلورالیستی با توجه به موارد یادشده، بهعنوان یکی از کارآمدترین الگوهای حکمرانی تا به امروز شناخته شده است و در این سطور به پلورالیسم و حکومتهای غربی و حکومت جدید طالبان نگاهی خواهیم داشت.
پلورالیسم، جوابگوی نظامهای ترقیطلب
کثرتگرایی همانطور که یادآوری شد در ضدّیت با فاشیسم و قومگرایی قرار دارد که مشارکت مردم را در قدرت مهم و حیاتی میداند. حکومتها یا نظامهایی که هدفمند هستند و تلاش دارند که ترقی و اقتدار داشته باشند، قطعاً شیوه نوین کثرتگرایی را انتخاب کرده که جوابگوی همه نیازهای آن میباشد.
در این نظام شهروندان آن کشور نمایندگان واقعی خود را در تصمیمگیریها دارند و انتخاب زعما و مسئولان بر اساس انتخاب مردم امکانپذیر است. برعکس نظامهایی که قوانین نوشتاری شان بر مبنای دموکراسی نوشته شده، ولی قوانین عملی شان در تضاد با آن قرار داد و بهسمت استبداد و خودکامگی میروند که صعود نه، بلکه سقوط سرنوشت حتمی شان بوده و خواهد بود.
پلورالیسم در نظامهای غربی
پلورالیسم سیاسی در بین تئوریسنهای غربی جایگاه ویژهای داشته و نظریات جالبی را پیرامون آن ارایه کردهاند، با این حال حکومتهای غربی که مدعی پلورالیسم دموکراسی هستند، در عمل خلاف آن حرکت کرده و نظامهای شان بیشتر به استبداد مدرن تکیه کردهاند.
در یک نظام کثرتگرا همه اقشار جامعه آزادیهای خود را دارند و در بُعد سیاسی چه زن و چه مرد میتواند مشارکت قوی داشته باشد، ولی بهطور نمونه در سیاست داخلی از بدو تاسیس کشوری بهنام امریکا، تاهنوز یک زن نتوانسته بهعنوان رئیس جمهور در این کشور انتخاب شود.
نه اینکه تصمیم مردم در این نقصان دخیل بوده، نخیر، اصلیترین مانع، وجود نگرشهای زنستیزانه در دستگاه دپلماسی کاخسفید و دیگر ادارت تصمیمگیر است و در کنار آن هزار و یک دلیل وجود دارد که فقط انتخابات و رای مردم، تعیینکننده رئیس جمهور یا فرماندار یک ایالت نیست، بلکه ذهنیت فاشیستی و استبدادی دپلماسی امریکا است که در خفا با دموکراسی ضدیت اختیار کرده است.
در یک جمله کوتاه میتوان گفت که کثرتگرایی سیاسی و دموکراسی بهمعنی واقعی بدترین آسیبها را در غرب متحمل شده که در ابعاد و اشکال مختلف قابل بررسی است.
پلورالیسم و حکومت طالبان
طالبان بهعنوان یک گروه جهادی نخستینبار در دهه هفتاد توانستند بخش بزرگی از افغانستان را بهمدت پنج سال اداره کنند، ولی این اداره کردن بر مبنای قوانین بشری و اسلامی نه، بلکه بر اساس قوانین ذهنی تک تک اعضای این گروه بود که استبداد و خودکامگی بهاوج خود رسیده بود و مردم خاطره خوشی از آنروزها ندارد.
سال 2021 زمانیکه نیروهای خارجی بهرهبری امریکا از افغانستان شکست خوردند و خارج شدند، طالبان بار دیگر توانستند قدرت را در این کشور بهدست بیاورند و حاکم بر افغانستان شوند. نئوطالبانیسم با کارکرد بازتر و مردمگراتر وارد عمل شد و همانطور که 20 سال حضور اشغالگرانه امریکا، مردم افغانستان را بهخشم آورده بود، انتظار داشتند که طالبان بتوانند در نبود امریکا و نیروهای خارجی، یک نظام مقتدر و ملی بسازند و روی همین منظور هیچ واکنشی در برابر طالبان نشان ندادند و از این تغییر سیاسی استقبال کردند.
با این همه در کنار مشکلات امنیتی و اقتصادی، یکی از مهمترین نواقص حکومت نئوطالبانیسم، نبود یک نظام و یک حکومت کثرتگرا و مردممحور بوده است. حدود دو سال و دو ماه از حاکمیت این گروه میگذرد، ولی تاکنون بهدلیل انحصارطلبی این گروه، هیچ کشوری حاضر نشده تا حکومت طالبان را بهرسمیت بشناسد.
کژکارکردی طالبان در نگرش حکومتداری سبب شد که یک نظام ضعیف و فاقد حمایت مردمی شکل بگیرد و این آفتی بوده و است که در مرحله اول به ضرر طالبان و در مرحله دوم تمام کشور را دربر میگیرد. افغانها در همان ابتدا خواستار تشکیل یک حکومت همهشمول در کشور شدند تا قومگرایی و قوممحوری از بین رفته و ملیگرایی جایگزین آن شود.
کشورهای منطقه و جهان نیز همین اصل را راهی برای نجات افغانستان از بحرانها عنوان کردند و تاکید نمودند که طالبان در همین مسیر گام بردارند تا بهرسمیت شناخته شوند، ولی تاکنون هیچ اقدامی در این خصوص انجام نشده و حاکمان حکومتی را اداره میکنند که تمام و کمال پر از نیروهای طالبان هستند. کثرتگرایی در نظام کنونی بهفراموشی سپرده شده و افغانستان که کشور قومیتها یا باغ اقوام شناخته میشود، اکنون با یک قدرت انحصارگرا و گروهگرا مواجه است.
پلورالیسم، قربانی توتالیتاریسم در نظام طالبانی
نکات مهم:
اولاً – کثرتگرایی میتواند وحدت ملی بهوجود بیاورد و بهمعنی واقعی یک نظام مردمی شکل دهد که پاسخگوی تمام نیازهای افغانستان باشد. طالبان با توجه بهاین اصل باید یک حکومت همهشمول شکل دهند که نمایندگان همه اقوام افغانستان در آن سهیم باشند و تصمیمگیرنده، نه سمبولیک.
ثانیاً – نظام تکقومی و تکگروهی دوام و قوامی ندارد و محکوم بهشکست است. طالبان باید این نگرش و این رویکرد خود را تغییر داده و با حکومت همهشمول بهسمت ملیگرایی بروند.
ثالثاً – هر نظام انحصارطلبی جنگهای خونینی را در برابر خود داشته و در نتیجه سقوط کرده است. طالبان اگر ناجی افغانستان میشوند، برای عبور از بحران و نرسیدن به جنگ، دیدگاه سیاسی و نوع حکومتداری خود را تغییر دهند.
رابعاً – آیندهنگری یا فیوچریسم یکی از مهمترین اصولی است که میتواند کشتی شکسته افغانستان را بهساحل نجات برساند. طالبان اگر آیندهنگر هستند، آینده را با تشکیل حکومت فراگیر بسازند و قهرمان این داستان شوند.
خامساً – وحدت ملی، مهمترین و ارزشمندترین دارایی یک کشور است که میتواند جلو هر جنگ و بحرانی را بگیرد. طالبان باید گفتوگوهای بینالافغانی تشکیل داده و قهرمان صلحی شوند که بیش از چهل سال است از افغانستان رفته و پیدایش نیست.
سادساً – آزادی عقیده و باور از مهمترین خصلتهای یک نظام مردمی و کثرتگرا است. طالبان به عقاید و باورهای مردم احترام گذاشته و موانعی را که بر سر راه عقاید، مذهب، زبان، قوم و… مردم وجود دارند، برطرف کنند.
به امید روزی که طالب و غیر طالب نداشته باشیم و همه بهعنوان یک افغان، افغانستان را بسازیم.
الیاس احمدی، تحلیلگر سیاسی افغانستان