اصلیت و اساس دوام و قوام نظامها در سطح جهانی و نظم سیاسی داشتن، وجود یک حکومت فراگیر است که با آن صعود ممکن و بیآن ناممکن خواهد بود. اصل و بنیان حکومتهای توسعهیافته و درجه یک حقیقی، وجود یک حکومت ملی، مردمپسند و ملیگرا است که مطابق با خواست و اراده شهروندان آن بهوجود آمده و میل و اراده شهروندان را عملی و دنبال میکنند. روشهای امپریالیستی و استبدادی دیگر جایگاهی ندارد و اصل مهم برای رسیدن بهاقتدار و ثبات، اراده مردم میباشد.
تصمیمگیر افغانها نبودند – حکومت فراگیر شکل نگرفت
افغانستان از جمله کشورهایی بوده که بیش از چهار دهه جنگ را تجربه کرده و اراده و خواست تودهها و شهروندان هیچ جایگاهی در تصمیمگیریهای سیاسی و ایجاد نظام باثبات نداشته که در حقیقت در یک بازی برد و باخت، این کشور همیشه در باخت باخت بوده است.
پس از سال ۲۰۰۱ که امریکا بهبهانه سرکوب و از بین بردن تروریسم به افغانستان لشکرکشی کرد، انتظارها براین بود که میشود یک حکومت دموکراتیک و مردمسالار بهوجود بیاید، اما گویی این انتظار، سرابی بیش نبوده و امریکا و غربیها با زیرپا نهادن منافع ملی افغانستان، حکومتی را از طریق تقلب و دخالت بهوجود آوردند که بهظاهر دموکراتیک، اما در اصل بنیان آن بر محور منافع غرب تاسیس شد و وابسته ماند تا اینکه ۲۰ سال بعد همهچیز از هم پاشید و کشور به عمق بحران و مشکلات فرو رفت.
امریکاییها بعد از ۲۰ سال و در بدترین شرایط افغانستان را ترک کردند و بهنوعی در طولانیترین جنگ خود شکست خوردند و رفتند، حکومتِ بهظاهر جمهوریت از هم پاشید و رهبران حکومتی فراری شدند و آنهم با سرمایه ملی کشور که نمونه بارز آن فرار اشرف غنی با ۱۶۹ میلیون دالر به امارات متحده عربی بود.
امریکا به جای ابادگری و تشکیل حکومت دموکراتیک و مردم سالار، از افغانستان یک ویرانه ساخت.
در اینجا شاید مهمترین پیام تاریخی بهجهان اعلام شد که هیچگاه نمیشود به هژمونی و قدرت میانخالی غرب و امریکا اعتماد کرد و سقوط جمهوریت در افغانستان، تاریخ را تکرار کرد. تاریخی که در ویتنام بهوقوع پیوسته بود.
- وعدههای میانخالی طالبان در قبال حکومت فراگیر
با بهقدرت رسیدن طالبان، و باتوجه به سابقه استبدادی که از این گروه دیده شده بود، اما هیچ حرکت نظامی انجام نگرفت و انتظار بر این بود که طالبان یک حکومت فراگیر، ملی و دموکراتیک اسلامی را تشکیل دهند تا پس از چهار و نیم دهه، افغانها بتوانند خود تصمیمگیر روی سرنوشت خود باشند و نظام قدرتمند و مقتدری بسازند.
طالبان هم اما سکوت نکردند و وعده دادند که بهزودی حکومت فراگیر تشکیل داده و همه اقوام و طرفها را سهیم آن خواهند کرد. وعده هایی که هیچ گاه عملی نشد و تشکیل حکومت فراگیر در حد یک رویا باقی ماند.
- در فقدان حکومت فراگیر، شرایط افغانستان بحرانیست
اینک اما بیشتر از یکونیم سال از قدرتگیری دوباره طالبان میگذرد و اما قدمی برای ملی شدن حکومت و یا حکومت فراگیر برداشته نشده و فرصتهایی که بهوجود آمد و وجود دارد، سوخت و یا در حال سوختن است.
خلاء بهوجود آمده، امنیت و اقتصاد را بهشدت متاثر ساخت تا جایی که بر اساس اعلام بانک جهانی و سازمان ملل، افغانستان فقیرترین کشور در جهان است و بیشتر از ۹۰ درصد افغانها در فقر زندگی میکنند.
از آنسو هم گروه تروریستی داعش توانست عرض اندام کند و اهداف ملی و نظامی را در جای جای این جغرافیا هدف قرار دهد. کشورهای منطقه اعلام نگرانی کردند و اما طالبان اعلام نمودند که داعش بهطور بیپیشینهای سرکوب شده و یک تهدید جدی برای افغانستان و یا منطقه محسوب نمیشود.
افغانستان، در بحرانی ترین شرایط ممکن قرار دارد.
این تراژدی تلخی بود که پس از این حرف و حدیثهای دلخوشکن، مکاتب و مراکز آموزشی از سوی داعش هدف قرار گرفت و در کنار آن سفارت روسیه و مهمانخانه چینیها در کابل نیز توسط این گروه تروریستی هدف قرار گرفت.
حکومت فراگیر؛ خواست مردم، منطقه و جهان
برای رسیدن به حکومت فراگیر، ملی، و همهشمول نیازی نیست از هفت خوان رستم عبور کرد، بلکه فقط اقدامات عملی لازم است تا به این هدف دست پیدا شود. بحران مشروعیت در کنار سایر بحرانها بیداد میکند و تاکنون هیچ کشوری حاضر نشده حکومت طالبان را بهرسمیت بشناسد که خود این مورد زاینده خیلی از بحرانهای آفتزا و بزرگ است.
آنچه مردم، کشورهای منطقه و جهان از طالبان انتظار دارند، تشکیل حکومت فراگیر است و حاکمان فعلی باید به این خواسته تن دهند تا همه مردم و گروهها سهیم شوند و کشور از باتلاق بحران و کشمکش نجات پیدا کند.
الیاس احمدی، تحلیلگر مسائل افغانستان