جستجو
Close this search box.

نقش جامعه­ جهانی در حل بحران سیاسی افغانستان

Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

بیش از چهل سال از بحران سیاسی افغانستان می­ گذرد؛ بحرانی­ که پیامدهای بس زیانبار امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بر مردم این کشور تحمیل کرده است. در طول این مدت چه قدرت­های حاکمه و چه جریان­های مخالف و چه جامعه جهانی عمدتا حل بحران را از طریق نظامی دنبال کردند.

خروج نیروهای آمریکایی و سایر نیروهای خارجی از افغانستان، به قدرت رسیدن دوباره طالبان و پیدایش چالش­های جدید، ثابت کرد که بحران افغانستان راه حل نظامی ندارد و باید راه بدیلی جستجو کرد!

تعامل جهت­ های ذیل دخل در اوضاع سیاسی افغانستان و جامعه جهانی پس از پانزده آگست 2021 نیز این مسأله را تأیید می کند. در این نوشته نقش جامعه جهانی در حل بحران افغانستان به تحلیل گرفته می ­شود و اقدامات کنونی آنها مورد ارزیابی قرار می گیرد.

  • ریشه ­های بحران سیاسی افغانستان

پدیده جهانی شدن یا جهان وطنی باعث شده است محصور بودن هر پدیده سیاسی و اجتماعی بزرگ در مرزهای رسمی یک کشور رد شود. بدین جهت ریشه های بحران سیاسی افغانستان را نمی ­توان تنها در داخل این کشور مطالعه کرد، بلکه بحران سیاسی چند دهه ­ای اخیر افغانستان، پیوند مستقیم با اوضاع و احوال سیاسی منطقه­ ای و جهانی دارد.

بحران سیاسی افغانستان
بحران سیاسی افغانستان، در راستای اوضاع و احوال سیاسی منطقه­ ای و جهانی
  • عوامل داخلی بحران سیاسی افغانستان

عوامل داخلی بحران سیاسی در کشور متعدد­اند؛ اما در این میان نقش چند عامل محوری و اساسی است که زمینه پیدایش دیگر عوامل را در افغانستان مهیا ساخته ­اند و می ­سازند.

بی­سوادی اکثریت مطلق شهروندان افغانستان، سطح نگری مردم نسبت به امور مهم ملی، عدم درک درست عموم مردم از مسائل مهم و سرنوشت ­ساز ملی، جزیره ­ای شدن سکونت اقوام و نبود ارتباطات مستقیم میان اقوام و زبان­ها در اکثر مناطق افغانستان، عدم شناخت و آگاهی مردم از یکدیگرشان، نبود فرهنگ مسئولیت پذیری اجتماعی در میان مردم، عدم توجه به ظرفیت ­سازی فردی و ملی متناسب با مقتضیات زمان، انحصارگرایی حاکمان و عدم تحقق عدالت اجتماعی، از جمله عوامل اصلی پیدایش و تداوم بحران سیاسی در افغانستان به شمار می ­روند.

  • عوامل بیرونی بحران سیاسی افغانستان

در مطالعه عوامل بیرونی مؤثر بر بحران سیاسی در افغانستان، می­ توان به رویارویی شرق و غرب و استراتژی سلطه آمریکا از یک­سو و دخالت­های کشورهای ­منطقه از جلمه برخی از کشورهای حاشیه خلیج فارس و پاکستان و هند از سوی دیگر توجه کرد.

مطالعات تاریخی نشان­ می ­دهند در پیدایش و تداوم بحران سیاسی چهار دهه اخیر افغانستان، دخالت های آمریکا، انگلیس، شوروی سابق و روسیه کنونی، پاکستان، عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی با استفاده از عناصر داخلی بیشترین تأثیر را داشته ­اند.

از جنگ مجاهدین علیه شوری تا جنگ­های داخلی، پیدایش گروه طالبان، حمله نظامی آمریکا و متحدینش به افغانستان و تداوم کنونی بحران، به سیاست­های جهانی و منطقه ­ای این کشورها مرتبط است.

بحران سیاسی افغانستان
مداخله کشورهای غربی، از عوامل بحران سیاسی افغانستان
  • رویکرد کنونی جامعه جهانی در حل بحران افغانستان

بیش از چهار دهه جنگ در افغانستان ثابت کرد که بحران سیاسی در این کشور راه حلی نظامی ندارد. خروج آمریکا و متحدینش از افغانستان، اتخاذ سیاست گفتگو از سوی اکثریت مخالفین سیاسی داخلی طالبان، نحوه تعامل منطقه و جهان با گروه حاکم، همه و همه نشان می ­دهند که راه حل نظامی به بن بست رسیده است.

با در نظرداشت ریشه ­های بیرونی بحران سیاسی افغانستان، نقش جامعه­ ای جهانی در حل این بحران محرز و ثابت است؛ بدین معنی که اراده و عزم جامعه جهانی در حل مشکلات سیاسی موجود در افغانستان تأثیر اساسی دارد.

اما به نظر می­ رسد غربی­ها در این میان میدان را از دیگران ربوده ­اند و برخلاف نگاه اکثریت کشورهای منطقه، با در اختیار گرفتن سازمان­های بین المللی تأثیرگذار از جمله سازمان ملل متحد در پی تحریف اصل بحران و تقلیل آن تنها به مسائل مرتبط با حقوق زنان هستند.

به نظر می­ رسد گسترش فرامین زن ستیزانه اخیر طالبان و پوشش حداکثری آن در رسانه ­ها و محافل سیاسی غرب، در تبانی با غربی ها و در راستای این سیاست تقلیل­گرایانه غرب صورت می­ گیرد تا اذهان عمومی داخلی، منطقه و جهان را از مسائل و چالش­های اساسی منحرف ساخته و تنها مشکل موجود در افغانستان امور مربوط به حقوق زنان را معرفی­ کنند.

  • سازمان ملل متحد و تحریف بحران سیاسی در افغانستان

مقایسه نشست ­های اخیر نهادهای سازمان ملل متحد از جمله شورای امنیت، شورای حقوق بشر و یونسکو با موضع­گیری اولیه نهادهای مذکور در قبال افغانستان، نشان­دهنده تغییر رویکرد این سازمان نسبت به بحران کنونی افغانستان است.

در نشست­های اخیر نهادهای یادشده، مهمترین چالش موجود در افغانستان مسائل حقوق بشری و حقوق زنان مطرح ­می­ شود، در حالی­که مسائل مرتبط با حقوق زنان یک مسئله فرعی و بخش از بحران کنونی افغانستان هستند؛ اما سازمان ملل متحد با تقلیل بحران به حقوق زنان و به فراموشی گذاشتن حکومت همه شمول و فراگیر و حل انحصاری بودن قدرت، در صدد تحریف اصل بحران است.

بحران سیاسی افغانستان
سازمان ملل، مهمترین عوامل بحران سیاسی افغانستان را به حاشیه برده است

بدون شک نام­گذاری روز بین المللی آموزش به نام زنان و دختران افغانستان، سفر دو معاون دبیرکل سازمان ملل متحد در ظرف دو هفته به افغانستان و بحث و گفتگو با مقامات طالبان در مورد حقوق زنان در راستای تثبیت همین روایت از بحران موجود در افغانستان صورت گرفته است.

  • تلاش آمریکا و اروپا در جهت تحریف بحران سیاسی افغانستان

آمریکایی­ها و اروپایی­ها نیز تلاش دارند که چالش اصلی سیاسی در افغانستان را -که عدم مشروعیت داخلی نظام حاکم، انحصاری بودن قدرت، به حاشیه رانده شدن اقوام و جریان­های سیاسی خارج از حلقه طالبان از قدرت و به طور کلی غیر مردم بودن حکومت موجود است- تحریف کنند و مسائل مرتبط با حقوق زنان را به عنوان تنها مشکل و چالش در افغانستان مطرح کنند.

موضع­گیری همانگ نهادها و شخصیت­های سیاسی آمریکایی و اروپایی را می ­توان به عنوان مؤید این سیاست از سوی غرب عنوان کرد. خلیل­زاد نماینده سابق آمریکا در امور افغانستان در هفته ­های اخیر با برجسته نمودن حقوق زنان چندین بار از طالبان خواست که از مولوی عبدالحمید روحانی اهل­سنت در زاهدان الگو بگیرند.

تام ­ویست نماینده ویژه آمریکا برای افغانستان اخیرا صحبت­های خود را متمرکز بر حقوق زنان ساخته است از جمله در سفر اخیرش به پاکستان همین موضوع را برجسته نموده است. ژاردافیر سفارت آمریکا برای افغانستان نیز چندیست صحبت­ها و فعالیت­هایش بر همین محور می ­چرخند. همین رویکرد در فعالیت­های شخصیت­ها و نهادهای اروپایی نیز کاملا پیداست.

  • آیا رویکرد کنونی سازمان ملل متحد و غرب می­تواند بحران سیاسی افغانستان را حل کند؟

چنانکه پیش از این اشاره شد، رویکرد کنونی سازمان ملل متحد و نهادهای وابسته به این سازمان و کشورهای غربی، در تبانی با طالبان –در بدل تأمین شدن خواسته­ های غرب- در صدد تحریف بحران واقعی در افغانستان هستند؛ بدین بیان که حقوق زنان که نقش فرع و شاخه­ ای بحران را دارد به عنوان اصل بحران قلمداد می ­شود.

لذا چنانچه طالبان از موقف فعلی خود کوتاه بیایند و موانع ایجاد شده بر تحصیل و کار زنان را بردارند و انتظار هم همین است که در سال نو خورشیدی چنین هم بشود، مشکلات افغانستان از نظر غرب حل شده پنداشته می ­شود و ممکن است حکومت این گروه هم از سوی غربی­ها و کشورهای همسو با آنها مورد شناسایی قرارگیرد، در حالیکه بحران اصلی در افغانستان که بحث مردمی و فراگیر شدن قدرت باشد همچنان پا برجاست.

بحران سیاسی افغانستان
نبود حکومت فراگیر و مردمی، همچنان مهم ترین معضل افغانستان است

بدین لحاظ می ­توانیم بگوییم سیاست کنونی سازمان ملل متحد و کشورهای غربی در افغانستان محکوم به شکست است و به هیچ وجه نمی ­تواند بحران سیاسی افغانستان را پایان دهد.

بحران سیاسی افغانستان
رویکرد کنونی سازمان ملل، ناتوان در حل بحران سیاسی افغانستان


سردار اخلاقی زاده، تحلیلگر سیاسی مسائل افغانستان

لینک کوتاه:​ https://tahlilroz.com/?p=1763

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مقالات