تنِ ویرانِ کاری گر؛ روزه داری در کابل
افغانستان به گورستان امپراطوری ها معروف است. متاسفانه این شهرت به قیمت ویرانی و تباهی مردم افغانستان برای این کشور به دست آمده است. کابل، غزنی، هرات، مزار، قندهار، ننگرهار و دیگر شهرهای بزرگ افغانستان، بیش از آنکه شهر باشند، کارگاه ها و اردوگاه های کارِ کارگرانِ ویران و درمانده است.
متاسفانه ظاهر و چهره ی کارگرانِ گرسنه در ماه رمضان که همه ی آنها روزه دارند، فضای غریب و غیر قابل توصیف در شهرها خلق و ایجاد می کند که به معنی واقعی کلمه غیر قابل تحمل اند. به همین دلیل در اینجا تلاش می گردد تا وضعیت و روزگار تاریک کارگران گرسنه و تنهای ویرانِ روزه دار آنها در کابل و دیگر شهرها توضیح داده شود.
تنِ ویرانِ کاری گر
کاری گر، فقط تن را دارد. تمام سرمایه ی او تن اش است. کارهای شاقه، تنِ کاری گر را ویران می کند و تنها سرمایه ی کاری گر را از او می گیرد. در فقدان تنِ کار، مرگ کارگر حتمی است. توضیح این وضعیت هرگز آسان نیست. تنِ کاری گر نه تنها در کابل و افغانستان، بلکه در تمام شهر های دنیا در معرض ویرانی است. به همین دلیل دولت های پیشرفته و صنعتی، تلاش کرده اند تا با تنظیم ساعت های کار، مصئونیتِ تنِ کارگر را بالا ببرد.
اما متاسفانه در افغانستان، ساعت های کار کارگران منظم و مشخص نیست. کارگران طبق فرمان صاحبان کار و کارفرمایان، ناچار به کار اند. به عبارت واضح تر، کارفرما در قبالی مُزدی که به کارگر می دهد، تنِ او را نه تنها در ساعات مشخص، بلکه تا دلش می خواهد، تصاحب می کند. هرگز غلو نیست اگر بگوییم، کارگران در افغانستان، نوعی از برده های هستند که در اختیار کارفرمایان، بدون کمترین حق وحقوقی غیر از دستمزدشان قرار دارند.
کابل و کارگران روزه دار
کابل، غریبترین شهر عالم است و خونهای بسیار دیده است. سال های طولانی، وقتی خورشید در پشت کوهها چشم فرو میبست، کابلِ غریب، جسد خونین انسانهای زیادی را در آغوش می گرفت. با آنکه در این آواخر، کابل مجبور نیست که هر شب تن های خونین انسان ها را در آغوش بگیرد، اما مثل همیشه گرسنگان و کارگران بی پناه و درمانده را در خود جای می دهد.
بنابراین کابل نه تنها غریب ترین شهر عالم، بلکه گرسنه ترین شهر دنیا نیز است. کمتر کسی در شهر کابل به فکر نان شب نیست. همه گی به دنبال لقمه ی نان است. وضعیت اسف بار در این شهر حاکم است. شاید بهتر است بگوییم در کابل و در اکثر شهرهای افغانستان، دولت حاکم و مسلط نیست، بلکه گرسنگی است که حاکم بلامنازع و فاتح تمام قلمروها و شهرها در این کشور است.
ماه مبارک رمضان که ماه مهمانی خدا و ایام طاعت و عبادت است، چهره ی وحشتناک گرسنگی را بیش از همیشه بر ملا می کند. لب های ترکیده و دست های پینه بسته ی کارگران، در ماه رمضان بیش از هر زمانی واضح و روشن نمایان می گردد و قدرت های ظالم و بی رحمی که خون جوانان این ملت را ریخته اند، را به تماشا وا می دارد. اما متاسفانه چشم های بینا و گوش های شینوا دیده نمی شود.
از کارگران روزه دار که هنگام طلوع آفتاب، کراچی ها را بر داشته و به سمت مندوی کابل به کراچی وانی می روند تا کارگرانی که برای لقمه ای نان از سحری تا افطاری در چوب فروشی دهبوری کابل، چوب می شکنند و کارگرانی درمانده ی پس از صرف سحری در اطراف چوک کوته سنگی، منتظر کارفرمایانی استندکه آنها را جهت کار به کارگاه ها و محل کار شان ببرند، همه و همه صحنه های هولناکی را ایجاد می کنند که دل هر انسانی را به درد می آورند.
نوشتن و خواندن این کلمات و جملات، ممکن است در نگاه اول سهل و آسان به نظر آید، اما باید دقت داشت که هیچ یکی از این کلمات به سادگی دیده و نوشته نشده اند. زیرا دستمالی که محکم به دورِ کمرِ کارگری که کراچی داشت و باری را حمل می نمود و پیرمرد روزه دار به دلیل گرسنگی و عدم انرژی کافی توانایی عبور کراچی را از دست انداز نداشت، چشم انداز زندگی را برای همیشه تار نموده اند و کلمات در حالت عادی تجمیع و ارایه نمی گردد.
هریک از کارگران و روزه دارانی که در پایان روز از کوچه های تنگ و تاریک کابل به سمت خانه های شان می روند، تقریبا انرژی و نیروی در پاهای آنها دیده نمی شوند. قدم های که کارگران و روزه داران به سمت خانه بر می دارند، به گونه ی غم انگیز، غیر قابل توصیف اند. زیرا کفش های خاکی و چشم های تار شده و پاهای که بی اختیار فقط راه می روند را هیچ نویسنده ی نمی تواند توضیح دهد.
مناطقی چون جاده ی نادر پشتون، مندوی، شار، حوالی سینمای پامیر، شاه دو شمشیره و غیره در کابل همیشه شلوغ و پر سروصدا اند. در ماه رمضان نیز اول صبح تا ساعت های 12 ظهر، صداهای نامنظم و پریده ی در اینجاها بلند می شوند، اما به میزانی که به پایان روز نزدیک می شویم، صداها بریده می شوند و دم دمای غروب، سکوت سنگین و ترسناک شهر را فرا می گیرد. زیرا گرسنگی و روزه، صدای همه را خفه می کنند.
باتوجه به اینکه در طول تاریخ، حکومت ها و حاکمان به دلیل وابستگی و بعضا فسادهای تباه کننده ی به وضعیت فقر و گرسنگی مردم افغانستان توجه نکرده اند، اینک امید می رود که طالبان به دلیل ادعایی دولت اسلامی را دارد، به این وضعیت اسف بار کارگران توجه کنند و چاره ی در قبال بحران همیشگی مردم افغانستان بیاندیشد.
عایشه ببرک خیل