جستجو
Close this search box.

تنِ ویرانِ کاری­ گر؛ روزه داری در کابل

Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

تنِ ویرانِ کاری ­گر؛ روزه داری در کابل

افغانستان به گورستان امپراطوری­ ها معروف است. متاسفانه این شهرت به قیمت ویرانی و تباهی مردم افغانستان برای این کشور به دست آمده است. کابل، غزنی، هرات، مزار، قندهار، ننگرهار و دیگر شهرهای بزرگ افغانستان، بیش از آنکه شهر باشند، کارگاه ­ها و اردوگاه­ های­ کارِ کارگرانِ ویران و درمانده است.

متاسفانه ظاهر و چهره ­ی کارگرانِ گرسنه در ماه رمضان که همه­ ی آنها روزه دارند، فضای غریب و غیر قابل توصیف در شهرها خلق و ایجاد می­ کند که به معنی واقعی کلمه غیر قابل تحمل اند. به همین دلیل در اینجا تلاش می­ گردد تا وضعیت و روزگار تاریک کارگران گرسنه و تن­های ویرانِ روزه دار آنها در کابل و دیگر شهرها توضیح داده شود.

  • تنِ ویرانِ کاری­ گر

کاری­ گر، فقط تن را دارد. تمام سرمایه­ ی او تن ­اش است. کارهای شاقه، تنِ کاری­ گر را ویران می­ کند و تنها سرمایه ­ی کاری­ گر را از او می گیرد. در فقدان تنِ کار، مرگ کار­گر حتمی است. توضیح این وضعیت هرگز آسان نیست. تنِ کاری­ گر نه تنها در کابل و افغانستان، بلکه در تمام شهر های دنیا در معرض ویرانی است. به همین دلیل دولت ­های پیشرفته و صنعتی، تلاش کرده اند تا با تنظیم ساعت­ های کار، مصئونیتِ تنِ کارگر را بالا ببرد.

اما متاسفانه در افغانستان، ساعت­ های کار کارگران منظم و مشخص نیست. کارگران طبق فرمان صاحبان کار و کارفرمایان، ناچار به کار اند. به عبارت واضح ­تر، کارفرما در قبالی مُزدی که به کارگر می­ دهد، تنِ او را نه تنها در ساعات مشخص، بلکه تا دلش می خواهد، تصاحب می ­کند. هرگز غلو نیست اگر بگوییم، کارگران در افغانستان، نوعی از برده ­های هستند که در اختیار کارفرمایان، بدون کمترین حق وحقوقی غیر از دستمزدشان قرار دارند.

  • کابل و کارگران روزه دار

کابل، غریب‌ترین شهر عالم است و خون‌های بسیار دیده است. سال­ های طولانی، وقتی خورشید در پشت کوه‌ها چشم فرو می‌بست، کابلِ­ غریب، جسد خونین انسان­های زیادی را در آغوش می­ گرفت. با آنکه در این آواخر، کابل مجبور نیست که هر شب تن­ های خونین انسان­ ها را در آغوش بگیرد، اما مثل همیشه گرسنگان و کارگران بی ­پناه و درمانده را در خود جای می ­دهد.

بنابراین کابل نه تنها غریب ترین شهر عالم، بلکه گرسنه­ ترین شهر دنیا نیز است. کمتر کسی در شهر کابل به فکر نان شب نیست. همه گی به دنبال لقمه­ ی نان است. وضعیت اسف بار در این شهر حاکم است. شاید بهتر است بگوییم در کابل و در اکثر شهرهای افغانستان، دولت­ حاکم و مسلط نیست، بلکه گرسنگی است که حاکم بلامنازع و فاتح تمام قلمروها و شهرها در این کشور است.

ماه مبارک رمضان که ماه مهمانی خدا و ایام طاعت و عبادت است، چهره ­ی وحشتناک گرسنگی را بیش از همیشه بر ملا می­ کند. لب های ترکیده و دست­ های پینه بسته­ ی کارگران، در ماه رمضان بیش از هر زمانی واضح و روشن نمایان می گردد و قدرت ­های ظالم و بی رحمی که خون جوانان این ملت را ریخته اند، را به تماشا وا می دارد. اما متاسفانه چشم­ های بینا و گوش ­های شینوا دیده نمی شود.

از کارگران روزه دار که هنگام طلوع آفتاب، کراچی­ ها را بر داشته و به سمت مندوی کابل به کراچی ­وانی می ­روند تا کارگرانی که برای لقمه ­ای نان از سحری تا افطاری در چوب فروشی دهبوری کابل، چوب می ­شکنند و  کارگرانی درمانده ­ی پس از صرف سحری در اطراف چوک کوته ­سنگی، منتظر کارفرمایانی استندکه آنها را جهت کار به کارگاه ­ها و محل کار شان ببرند، همه و همه صحنه­ های هولناکی را ایجاد می­ کنند که دل هر انسانی را به درد می آورند.

نوشتن و خواندن این کلمات و جملات، ممکن است در نگاه اول سهل و آسان به نظر آید، اما باید دقت داشت که هیچ یکی از این کلمات به سادگی دیده و نوشته نشده اند. زیرا دستمالی که محکم به دورِ کمرِ کارگری که کراچی داشت و باری را حمل می ­نمود و پیرمرد روزه دار به دلیل گرسنگی و عدم انرژی کافی توانایی عبور کراچی را از دست­ انداز نداشت، چشم انداز زندگی را برای همیشه تار نموده اند و کلمات در حالت عادی تجمیع و ارایه نمی گردد.

هریک از کارگران و روزه دارانی که در پایان روز از کوچه های تنگ و تاریک کابل به سمت خانه­ های شان می­ روند، تقریبا انرژی و نیروی در پاهای آنها دیده نمی ­شوند. قدم­ های که کارگران و روزه داران به سمت خانه بر می­ دارند، به­ گونه ­ی غم انگیز، غیر قابل توصیف اند. زیرا کفش­ های خاکی و چشم­ های تار شده و پاهای که بی اختیار فقط راه می ­روند را هیچ نویسنده ­ی نمی تواند توضیح دهد.

مناطقی چون جاده ­ی نادر پشتون، مندوی، شار، حوالی سینمای پامیر، شاه دو شمشیره و غیره در کابل همیشه شلوغ و پر سروصدا اند. در ماه رمضان نیز اول صبح تا ساعت­ های 12 ظهر، صداهای نامنظم و پریده­ ی در اینجاها بلند می ­شوند، اما به میزانی که به پایان روز نزدیک می ­شویم، صداها بریده می شوند و دم دمای غروب، سکوت سنگین و ترسناک شهر را فرا می گیرد. زیرا گرسنگی و روزه، صدای همه را خفه می­ کنند.

باتوجه به اینکه در طول تاریخ، حکومت­ ها و حاکمان به دلیل وابستگی و بعضا فسادهای تباه کننده ­ی به وضعیت فقر و گرسنگی مردم افغانستان توجه نکرده اند، اینک امید می­ رود که طالبان به دلیل ادعایی دولت اسلامی را دارد، به این وضعیت اسف بار کارگران توجه کنند و چاره ­ی در قبال بحران همیشگی مردم افغانستان بیاندیشد.

کاری­ گر
کاری­ گر و روزه داری در افغانستان، قصه غم انگیز افغانستان

عایشه ببرک خیل

لینک کوتاه:​ https://tahlilroz.com/?p=5300

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مقالات