درباب راهپیمایی نسل کشی هزاره ها
افغانستان موزایک اقوام است. در این کشور بیش از 50 نوع قوم و طائفه زندگی می کنند. یکی از اقوام ساکن درافغانستان هزاره هاست که دارای جمعیت نسبتا کثیر اند. هزاره ها مدعی اند که از سالهای 1893 به این طرف، پیوسته از سوی حاکمان و دیگران پیوسته نسل کشی شده اند و مورد تعدی، ظلم و ستم واقع گردیده اند.
بر پایه ی اطلاعات تاریخی، هزاره ها در دوران عبدالرحمن خان (1883-19901)، در یک جنگ نابرابر به شدت در هم کوبیده شدند و تمام ساختار قومی و قبیله ی آنها از هم پاشیدند. بیش از 62درصد از نفوس هزاره ها قتل عام، مهاجر و آواره گشتند. در حالی که عبدالرحمن خان، دست نشانده ی انگلیس و مورد حمایت کمپانی هند شرقی بود و تمام مصارف جنگ و خونریزی شاه افغانستان را انگلیس تامین می نمود.
با همه حال، بدون تردید ظلم ها و ستم های فجیع و غیر قابل انکار بر هزاره ها رفته اند و می روند، اما اینکه پس از گذشت تقریبا یک ونیم قرن، مسئله ی کشتارهای هدف مند و سازمان یافته ی هزاره ها، مورد توجه جهانیان واقع گردیده و کشورهای که از جمله ی قاتلان هزاره ها محسوب می گردد، اینک در دفاع از آنان راهپیمایی به منظور جلوگیری از نسل کشی هزاره ها راه اندازی نموده اند، پرسش بر انگیز است.
هزاره ها
هزاره ها یکی از ساکنان بومی و اصلی و تاثیر گذار در افغانستان است. هزارهها در سرتاسر افغانستان و عمدتا در مناطق مرکزی کشور ساکن استند. با آنکه آمار دقیق و سرشماری معیاری تا اکنون در افغانستان وجود ندارد، هزارهها بین 20 تا 30درصد از جمعیت افغانستان را تشکیل میدهند.
هزاره ها در ادوار مختلف، از کشور شان دفاع نموده اند و احساس تعلق خاطر به وطن نشان داده است. چنانچه در دوران جهاد علیه شوروی، هزاره ها از جمله کسانی بودند که در سنگرها و خط مقدم جنگ حضور داشتند. با خروج شوروی از افغانستان و تشکیل حکومت مجاهدین تحت رهبری برهان الدین ربانی و پس از آن، هزاره ها در همه ی امور کشوری سهم داشته اند.
مسئله ی نسل کشی هزاره ها
همانطور که گفته شد، هزاره ها تقریبا یک و نیم قرن قبل، توسط حکومت عبدالرحمن خان که از حمایت کامل انگلیس بر خوردار بود، به شدت مورد ظلم و ستم و حتی قتل عام شدند. اسناد و شواهد تاریخی گواه بر این است که انگلیس به دلیل حمایت از حکومت عبدالرحمن خان در قبال امپراطوری شوروی، سعی نمودند تا مخالفین حکومت دست نشانده ی شان را بی رحمانه سلاخی نمایند.
پس از عبدالرحمن خان، اسلاف او سیاست سرکوب وی را در قبال هزاره ها ادامه داد. تداوم سیاست حذف و سرکوب هزاره ها تا دوران تجاوز شوروی به افغانستان ادامه یافت. اما با شکست ارتش سرخ و خروج شوروی از افغانستان، متاسفانه کشور وارد جنگهای داخلی گردید که تمام مردم متاسفانه یکسان قربانی گردیدند.
جنگهای داخلی بزرگترین صدمات و خسارات را بر مردم افغانستان وارد کرد که سر انجام با پیروزی طالبان در سال 1996 و تشکیل «امارت اسلامی اول»، جنگ های داخلی خاتمه یافت. طالبان در دور اول حکمرانی شان، متاسفانه همچنان سیاست حذف و سرکوب و قتل عام هزاره ها را روی دست گرفتند و بیش از هزاران هزاره را در مزار شریف و دیگر مناطق به قتل رساندند.
سقوط امارت اسلامی اول در سال 2001 و اشغال افغانستان از سوی آمریکا و غرب، متاسفانه دور جدیدی از کشتار و قتل عام هزاره ها آغاز گردیدند. حملات سازمان یافته که بیشتر از سوی امنیت ملی در دوران جمهوریت، پلان گذاری می شدند، در طول دو دهه، صدها انسان بی گناهِ هزاره را قتل عام نمودند.
فروپاشی جمهوریت و تسلط دوباره ی طالبان در پانزدهم آگست 2021، اما شرایط را تغییر داد. چنانچه طالبان علی الرغم اینکه تا اکنون از تشکیل حکومت فراگیر سرباز زده اند، ولی در تامین امنیت هزاره ها، به شدت کوشا بوده اند و در طول دو سال نیم گذشته، مراقبتها از هزاره ها باتوجه به شرایط افغانستان، تحسین بر انگیز بوده است.
اما علی الرغم اینکه طالبان در تامین امنیت هزاره ها تمام تلاش شان را به خرج داده و تا حدودی موفق نیز بوده است، اینک راهپیمایی ها و کمپاین های واقعی و مجازی جهت جلوی گیری از نسل کشی هزاره ها در اروپا و کشورهای غربی، فقط یک دلیل می تواند داشته باشد و آن اینکه، غرب و آمریکا از هر سلاحی جهت رام و مطیع کردن طالبان استفاده می کنند و با بر انگیختن هزاره ها، سعی دارند که فشارهای سیاسی را بر طالبان افزایش دهند.
همین اکنون کشورها و افرادی از تظاهرات ها و کمپین های «نسل کشی هزاره ها»، حمایت می کنند، که خودشان در صدر قاتلان و جلادانِ قتل عام هزاره ها قرار دارند. از اینرو مسئله ی نسل کشی هزاره ها و حمایت از به رسمیت شناخته شدن این مسئله توسط سازمانهای بین المللی، نه تنها در راستای تامین منافع هزاره ها نیست، بلکه آنها به عنوان یک سلاح علیه طالبان و در مسیر تامین اهداف غربیان و آمریکائیان استفاده می شوند و هزاره ها همچنان قربانی هستند.
چگونه قربانی می شوید؟
چنانچه گفته شد، طالبان طی دو و نیم سال گذشته علی الرغم اینکه در تامین امنیت هزاره ها، از تمام ظرفیت ها و امکانات شان کار گرفته اند، ولی آنها همچنان مورد حملات هدفمندانه ی داعش قرار داشته اند و قربانی شده اند. اکنون پرسش اساسی اینست که چرا هزاره ها هدف است و آنها چگونه قربانی می شوند؟
هرچند اخلاقا جائیز نیست که تقصیر جنایت را به گردن قربانی بیافگنیم، اما نخستین عاملی که باعث شده است که هزاره ها پیوسته قربانی شوند، خود هزاره ها بوده است. زیرا هزاره ها، در طول تاریخ از درک شرایط عاجز بوده اند و بر اساس جَوِ حاکم حرکت کرده اند. همین اکنون که غرب و آمریکا جهت تحت تاثیر قرار دادن قتل عام فلسطینیان توسط رژیم صهیونیستی از هزاره ها استفاده کرده و مسئله ی نسل کشی هزاره ها را دامن می زند، هزاره ها اولین قربانیان اهداف شوم آنهاست.
ثانیا؛ هزار هها به دلیل اینکه ستم دیده اند، از ترحمِ هر کس و ناکس، پذیرایی می کنند. غرب و آمریکا و دیگر سازمانهای اطلاعاتی و جاسوسی که در حال حاضر در کنار هزاره ها ایستاده اند، اولا خودشان عامل اصلی قتل عام هزاره ها بوده اند و ثانیا آنها اهدافی را جهت تضعیف و مطیع ساختن طالبان دنبال می کنند. مثلا پاکستان، مهاجرین افغانستان اعم از هزاره و غیر هزاره را با بی رحمی اخراج، تحقیر و توهین می کند، اما با راه اندازی شبکه ی تلویزیونی به اسم هزاره ها، آنها را در خدمت گرفته و دشمنِ دشمن خودشان می سازند.
ثالثا؛ هزاره ها پیامدهای حرکتها و فعالیت های شان را هرگز مورد توجه قرار نمی دهند. چنانچه در مسئله ای راهپیمایی و تظاهرات مبنی بر به رسمیت شناسی «نسل کشی هزاره ها» از سوی مجامع بین المللی، هرگز کسی نپرسیده اند و بررسی نکرده اند که سر انجام این حرکت، چه منفعتی را برای جامعه هزاره به بارخواهد آورد؟
باتوجه به آنچه که گفته شد، شرایط کنونی، یک از طلایی ترین دوره های تاریخی برای هزاره ها محسوب می گردد و هزاره ها بایستی فرصت را مغتنم شمرده و با درک شرایط موجود، سعی کنند که از دام های پهن شده رهایی یابند و نگذارند که بیشتر از این آله ی دست دیگران شوند و قربانی بدهند.
بابر شاه خان