حمله اسرائیل به قطر
خاورمیانه سالهاست که بر روی بشکه باروتی از بحرانهای امنیتی، سیاسی و نظامی زندگی میکند. از جنگهای پیدرپی در فلسطین و لبنان گرفته تا تجاوزهای آشکار به سوریه و عراق و حملات سایبری و تروریستی علیه ایران، همگی حکایت از یک واقعیت تلخ دارند؛ اسرائیل نهتنها بهعنوان یک دولت اشغالگر در سرزمین فلسطین، بلکه بهعنوان تهدید اصلی برای کل منطقه عمل کرده است.
حمله اخیر اسرائیل به دوحه، پایتخت قطر، نقطه عطفی در این روند بود. کشوری که نه درگیر جنگ مستقیم با اسرائیل است و نه در خط مقدم جغرافیای مقاومت قرار دارد، اما با این حال، هدف حملات اسرائیل واقع شد. آنهم در حالی که قطر میزبان بزرگترین پایگاه نظامی امریکا در منطقه است. این حمله یک پیام روشن داشت: حتی حضور پایگاههای امریکایی نمیتواند امنیت هیچ کشوری را تضمین کند.
از دل این واقعیت، پرسشهای مهمی سر برمیآورند:
اگر کشوری مانند قطر که شریک نزدیک واشنگتن است و میلیاردها دالر صرف خرید امنیت کرده، چنین بیدفاع هدف حمله قرار میگیرد، دیگر کشورهای منطقه چه امیدی میتوانند به چتر امنیتی امریکا داشته باشند؟
آیا وقت آن نرسیده که لبنان موضوع خلع سلاح حزبالله را کنار بگذارد و بداند که تنها نیروی مقاومت میتواند در برابر تهدید دائمی اسرائیل بازدارندگی ایجاد کند؟
و آیا قطر باید این حمله را بیپاسخ بگذارد یا به صراحت موضعی درخور بگیرد؟
اسرائیل؛ تهدید دائمی امنیت منطقه
1. ریشههای تاریخی تهدید
اسرائیل از بدو تأسیسش در 1948 تاکنون، همواره منبع اصلی بیثباتی در خاورمیانه بوده است. سیاستهای اشغالگرانه این رژیم باعث شده تا دهها جنگ، کودتا، و بحران امنیتی در کشورهای منطقه شعلهور شود. از اشغال کرانه باختری و قدس شرقی گرفته تا اشغال بلندیهای جولان سوریه و حملههای مکرر به لبنان، همگی نشان میدهند که اسرائیل هرگز مرزهای شناختهشده بینالمللی را به رسمیت نشناخته و تنها به دنبال گسترش دامنه نفوذ خود است.
2. از فلسطین تا لبنان ، سوریه و ایران
فلسطین: محاصره غزه، توسعه شهرکهای غیرقانونی در کرانه باختری، و کشتار مداوم غیرنظامیان.
لبنان: تجاوزات مکرر هوایی و زمینی، جنگ 33 روزه 2006، و ترورهای سیاسی متعدد.
سوریه: دهها حمله هوایی در سالهای اخیر به خاک سوریه به بهانه حضور نیروهای مقاومت.
ایران: جنگ 12 روزه و ترور مقامات نظامی و کشتار غیرنظامیان.
3. حمله اسرائیل به قطر
حمله اخیر به دوحه، بیانگر مرحله جدیدی در رفتار اسرائیل است: دیگر تنها کشورهای خط مقدم مقاومت هدف قرار نمیگیرند، بلکه حتی دولتهایی که درگیر جنگ مستقیم با اسرائیل نیستند نیز باید خود را آماده تهدید بدانند. این تغییر نشان میدهد که اسرائیل به دنبال صدور پیام منطقوی است: هیچ کشوری در امان نیست، مگر آنکه در برابر سیاستهای اسرائیل سکوت کند یا تسلیم شود.
بیاعتباری چتر امنیتی امریکا
1. پایگاههای امریکا؛ نماد قدرت یا سراب امنیت؟
قطر یکی از نزدیکترین متحدان واشنگتن در خلیج فارس است. پایگاه هوایی العدید که هزاران نظامی امریکایی را در خود جای داده، سالهاست بهعنوان تضمین امنیت این کشور معرفی میشود. با این حال، حمله اسرائیل به قطر نشان داد که این پایگاهها بیشتر ابزاری برای کنترول سیاسی و استراتژیک منطقهاند، نه تضمین امنیتی واقعی.
2. تجربه کشورهای دیگر
عربستان سعودی با وجود خرید صدها میلیارد دالر سلاح از امریکا، بارها هدف حملات موشکی و پهپادی انصارالله قرار گرفت.
عراق با وجود حضور سنگین نظامیان امریکایی، شاهد حملات پیدرپی داعش و بمبارانهای اسرائیل بوده است.
کشور ما افغانستان نیز با دو دهه حضور نظامی امریکا، نهتنها امن نشد بلکه در نهایت دوباره به دست طالبان افتاد.
3. پیام روشن حمله به قطر
اسرائیل نشان داد که حتی حضور پررنگ امریکا هم مانع از تجاوزگریاش نمیشود. این رویداد باید برای همه کشورهای منطقه زنگ خطری باشد؛ امنیت خریدنی نیست و چتر امریکا پوشالی است.
لبنان و حزبالله در سایه تهدید اسرائیل
بحث خلع سلاح حزبالله سالهاست در فضای سیاسی لبنان و محافل غربی تکرار میشود. طرفداران این ایده استدلال میکنند که وجود یک نیروی مسلح خارج از چارچوب ارتش ملی، تهدیدی برای حاکمیت دولت است و لبنان برای رسیدن به ثبات باید این پرونده را ببندد. اما واقعیت میدانی چیز دیگری میگوید.
حمله اسرائیل به قطر نشان داد که تهدید تلآویو نه محدود است و نه گذرا. اگر کشوری ثروتمند و پرنفوذ مانند قطر ( با آن همه روابط بینالمللی و میزبانی از بزرگترین پایگاه نظامی امریکا ) نتوانست از گزند تجاوز اسرائیل در امان بماند، لبنان کوچک و شکننده چگونه میتواند بدون بازدارندگی مقاومت دوام بیاورد؟
در این معادله، حزبالله تنها نیرویی است که توانسته معادلۀ بازدارندگی واقعی ایجاد کند. توان موشکی گسترده، تجربه نظامی اندوختهشده در جنگها و مهمتر از همه، ارادهای که در جنگ 33 روزه به جهانیان نشان داده شد، همگی ثابت میکند که مقاومت نه تهدیدی برای لبنان، بلکه سپر حفاظتی آن در برابر اسرائیل است. از همین رو، سخن گفتن از خلع سلاح حزبالله در شرایط کنونی چیزی جز خطای استراتژیک و بازی در زمین اسرائیل نخواهد بود.
چرا قطر نباید این حمله را بیپاسخ بگذارد؟
سکوت قطر در برابر این حمله میتواند پیام خطرناکی برای منطقه و حتی جامعه جهانی داشته باشد؛ زیرا اسرائیل چنین سکوتی را بهمنزله چراغ سبزی برای تکرار تجاوزهای مشابه تعبیر خواهد کرد. در شرایطی که امنیت کشورهای کوچک و متوسط خلیج فارس بیش از هر زمان دیگری در معرض تهدید است، بیپاسخ گذاشتن این اقدام میتواند جایگاه قطر را در معادلات امنیتی و سیاسی منطقه تضعیف کند.
چرا پایان محاصره کلید صلح است؟
هیچ راهکار واقعی برای برونرفت از بحران فلسطین بدون برداشتن این محاصره قابل تصور نیست. دلایل آن روشن است:
مشروعیت مقاومت: تداوم محاصره، مشروعیت اخلاقی و سیاسی مقاومت فلسطین را تقویت میکند، زیرا هیچ مردمی نمیپذیرند در حبس دستهجمعی زندگی کنند.
امکان مذاکرات واقعی: پایان محاصره میتواند فضا را برای آغاز گفتوگوهای جدی و متوازن باز کند، گفتوگوهایی که بر پایه رفع ریشههای بحران استوار باشند نه مدیریت موقت آن.
پایداری صلح: هر توافقی که محاصره را نادیده بگیرد، چیزی جز یک آتشبس شکننده و موقت نخواهد بود و دیر یا زود دوباره فرو خواهد پاشید.
مسئولیت کشورهای منطقه چیست؟
کشورهای عربی و اسلامی نمیتوانند در برابر این محاصره سکوت کنند. پایان دادن به این وضعیت باید بهعنوان خط قرمز مشترک جهان اسلام تعریف شود. هرگونه چشمپوشی یا بیتفاوتی، نهتنها به معنای پذیرش تداوم جنگ و خونریزی است، بلکه عملاً دست اسرائیل را برای ادامه سیاستهای محاصرهگرایانه و گسترش تجاوزاتش باز میگذارد.
بنابراین، راه برونرفت واقعی از چرخه خشونت در منطقه، نه در نشستهای پر زرقوبرق دیپلماتیک، بلکه در یک اقدام واحد و روشن نهفته است؛ پایان فوری و کامل محاصره غزه.

کلام آخر
حمله اسرائیل به قطر تنها یک حادثه نظامی نبود، بلکه هشداری تاریخی برای کل خاورمیانه بود؛ این اقدام بار دیگر نشان داد که اسرائیل صرفاً دشمن فلسطینیان نیست، بلکه تهدیدی ساختاری و دائمی برای منطقه بهشمار میرود، و حضور پایگاههای امریکایی و چتر امنیتی غرب، در عمل توهمی بیش نیست و هیچ تضمینی برای حاکمیتها و ملتها ایجاد نمیکند.
قطر نیز نباید این حمله را بیپاسخ بگذارد، زیرا سکوت به معنای پذیرش تجاوز و چراغ سبزی برای تکرار آن خواهد بود. در نهایت، کلید صلح پایدار در منطقه نه در توافقهای نیمبند و نه در اتکا به قدرتهای خارجی، بلکه در اقدام روشن و فوری پایان محاصره غزه نهفته است، زیرا تا زمانی که دو میلیون انسان در غزه در شرایط حبس دستهجمعی زندگی کنند، شعلههای جنگ خاموش نخواهد شد.
محمد احمدی