در جهان پرتنش امروز که هر واژهی دیپلماتیک میتواند سرنوشت ملتها را دگرگون کند، لغو دیدار ترامپ و پوتین، نشانهای است از شکاف عمیق در نظم جهانی، شکافی که بهجای میان شرق و غرب، اینبار از درون کاخ سفید آغاز شده است. آنچه زمانی زبان دیپلماسی نامیده میشد، امروز به گروگان تصمیمهای شخصی و گاه هیجانی رهبران گرفتار آمده است.
توقف دیدار دونالد ترامپ و ولادیمیر پوتین در بوداپست، در ظاهر به دلیل «عدم پیشرفت در مذاکرات» توجیه شد، اما در عمق ماجرا، بازتابی است از فروپاشی درونی سیاست خارجی آمریکا؛ فروپاشیای که نه از مسکو، بلکه از واشینگتن آغاز شده است. در این راستا، پرسشی مهم مطرح میشود: آیا توقف این دیدار نتیجهی ناکامی در مذاکرات بود یا حاصل انباشت خطاهایی است که ترامپ در عرصه سیاست جهانی مرتکب شد؟ این مقاله میکوشد با پاسخ به این پرسش، تصویری روشن و واقعی از پشت پرده این رخداد ارائه دهد.
خطاهای فاجعهبار ترامپ و افشای ذات سیاست های آمریکا در جهان
هیچچیز بهاندازهی دورهی ریاستجمهوری دونالد ترامپ تصویر واقعی پلانها و برنامه های سیاست های کاخ سفید را در جهان افشا و بر ملا نکرده است. همانگونه که استفان والت در مقالهای در فارن پالیسی نوشت، ما شاهد «بزرگترین سقوط داوطلبانهی یک قدرت بزرگ در تاریخ معاصر» بودهایم.
با آنکه ترامپ در آغاز با شعار «بازگرداندن عظمت آمریکا» وارد صحنه شد، اما در عمل چهره پنهان و ویرانگر سیاستهای واشنگتن را برملا کرد. سیاست خارجی او، بیهیچ درک راهبردی از واقعیتهای جهانی، پرده از ماهیت واقعی تصمیمها و برنامههای پنهان سیاستمداران آمریکایی برداشت؛ واقعیتی که سالها با تبلیغات رسانهای و پنهانکاری نهادهای استخباراتی پوشانده شده بود.
از جنگ تجاری با چین گرفته تا رؤیای تصاحب سرزمینهایی چون گرینلند، همه چیز گواه آن است که سیاستمداران آمریکایی و دستگاه سیاست خارجی واشنگتن هیچ اعتقادی به قانون و نظم بینالمللی ندارند. آنان همچون گذشته میکوشند با تکیه بر زور و برتری نظامی، جهان را به فرمان خود درآورند و هر مانعی را بیرحمانه از میان بردارند.
در خاورمیانه، چهره واقعی آمریکا بیش از هر زمان دیگری آشکار شد. سالها بود که واشنگتن با نقاب تزویر، خود را حامی صلح، مدافع حقوق بشر و پشتیبان دموکراسی در جهان نشان میداد، اما حمایت بیقید و شرطش از اسرائیل و چشمپوشی از جنایات تلآویو در غزه و کرانه باختری، آن نقاب دروغین را فرو ریخت. این رفتار، پرده از چهره واقعی آمریکا برداشت و نشان داد که در پسِ شعارهای انسانی واشنگتن، قدرتی جنگطلب، خودخواه و سلطهجو پنهان است.
افزون بر این، ترامپ یکی از بزرگترین دستاوردهای تمدن بشری که همکاری جهانی در زمینه انرژی پاک بود را قربانی منافع شرکتهای نفتی کرد. او نشان داد که برای واشنگتن، نه آینده زمین اهمیت دارد و نه سرنوشت نسلهای بشر؛ آنچه برای سیاستمداران آمریکایی معنا دارد، تنها پول و قدرت است. ترامپ نا خواسته ثابت کرد که دولت آمریکا برای تصرف منابع و ثروت جهانی، آماده است هر تعهد انسانی و اخلاقی را زیر پا بگذارد.
در عرصه دیپلماسی، نیز ترامپ به جای تقویت نهادهای حامی حقوق بشر و دموکراسی، آنها را تهدید کرد و مدافعان صلح و حقوق بشر را در سراسر جهان کنار زد. دیپلماسی زیر دست او به صحنهای برای نمایش فردی و خودنمایی بدل شد. به تعبیر نشریه فارن پالیسی، «سیاست خارجی ترامپ، ترکیبی از خودشیفتگی، ناآگاهی و تمایل بیمارگونه به نمایش قدرت است» که در واقع تصویری از ذات تاریخی و رفتار همیشگی سیستم آمریکا را به نمایش میگذارد.
در این راستا، ترامپ تصور میکرد با چند دیدار نمایشی و فشار بر اوکراین، میتواند مسکو را در چارچوب سیاست زور و فریب رام کند. اما پوتین، برخلاف ترامپ، سیاستمداری استراتژیک و محاسبهگر است؛ او با تدبیر و حساب شده تصمیم میگیرد. نشست آلاسکا، که با هوشمندی تمام توسط روسها مدیریت شد و در واقع پیروزی بزرگی برای مسکو به حساب آمد، به وضوح نشان داد که حتی اگر جهان تحت تأثیر سخنان و فریبهای آمریکا قرار گیرد، روسیه همیشه یک قدم جلوتر از واشنگتن است و اجازه نمیدهد در دام سیاستهای فریبکارانه این کشور گرفتار شود.

روسیه ـ پوتینِ آرام در برابر هیاهوی آمریکا ـ ترامپ
در مقابل آشفتگیها و مکرها و فریبهای آمریکا ـ ترامپ، روسیه ـ پوتین چهرهای از ثبات و محاسبه ارائه کرده است. هرچند غرب پوتین را «مستبد» میخواند، اما نمیتوان انکار کرد که در قیاس با رفتارهای شریرانهی آمریکا ـ ترامپ، پوتین سیاستمداری خونسرد و هدفمند است. در رابطه به دیدار لغوشدهی بوداپست، کرملین اعلام کرد که پیشنهاد دیدار از سوی واشنگتن بوده و توقف آن «اشتباه» است؛ و این موضع نه از سر خشم، بلکه از درک عمیق روسیه ـ پوتین نسبت به ذات تصمیمهای کاخ سفید نشأت میگیرد.
پوتین در سخنانی گفته است که: «روسیه هرگز زیر فشار هیچ قدرتی سر خم نخواهد کرد.» این جمله نه تهدید، بلکه خلاصهای از سیاست خارجی روسیه است: مقاومت در برابر فشار، و ترجیح گفتوگوی برابر نه تسلیم. برخلاف تصویر رسانههای غربی، سیاست مداران مسکو ـ پوتین در تعاملاتش با قدرتها معمولاً آرام، تحلیلی و دور از هیجان رفتار میکند. حتی در بحران اوکراین نیز، رویکرد روسها بیش از آنکه احساسی باشد، راهبردی است: دفاع از امنیت مرزهای روسیه و جلوگیری از گسترش ناتو به شرق.
از نظر روانی و سیاسی، سیاستهای واشنگتن و مسکو تفاوتی چشمگیر دارد. آمریکا برای دستیابی به منافع و منابع کشورها، حتی به روشهای بیرحمانه مانند بیست سال حملات هوایی و ویرانگر در افغانستان متوسل میشود، در حالی که روسیه بر صبر، تحلیل دقیق و زمانبندی منطقی تأکید دارد. سیاست خارجی آمریکا در عراق، افغانستان و سپس از طریق اسرائیل در غزه و فلسطین آشکار شد، اما روسیه با حفظ اصول و رعایت نظم جهانی، به دنبال تقویت جایگاه خود در نظام بینالملل است.
چرایی لغو دیدار ترامپ و پوتین در بوداپست
لغو دیدار ترامپ و پوتین در بوداپست نه یک حادثهی ناگهانی، بلکه پیامد طبیعی زنجیرهای از شکستهاست. کاخ سفید اعلام کرد دلیل توقف، «نبود پیشرفت در مذاکرات دیپلماتیک» است. اما این توجیه، تنها پوششی برای واقعیتهای تلختر است: بیاعتمادی، ناپختگی و بیثباتی.
نخست، دولت ترامپ در ماههای اخیر تحت فشار شدید داخلی قرار دارد؛ از یکسو تحریمهای جدید علیه روسیه، و از سوی دیگر انتقادات کنگره به عملکرد ضعیف او در اوکراین. توقف دیدار، تلاشی برای نمایش «اقتدار» در برابر منتقدان داخلی است. او میخواهد بگوید که در برابر پوتین کوتاه نمیآید، در حالی که واقعیت این است که ترامپ هیچ برنامهی واقعی برای صلح ندارد. زیراهمانطور که یاد آوری گردید، ذات سیاست های شریر و جنگ طلب آمریکا با صلح واقعی در کشورهای منطقه ناسازگار است.
دوم، تصمیم ترامپ برای همزمان توقف دیدار و اعمال تحریم، تصویری روشن از ذات واقعی سیاستهای آمریکا در هر بزنگاه ارائه میدهد. او در برابر رسانهها و افکار عمومی، در چارچوب سیاست های واشنگتن ناچار است دم از صلح بزند، اما عملاً با تحریمها شعله آتش جنگ و خشونت را تیزتر میکند. این دوگانگی دقیقاً همان چیزی است که سیاستهای آمریکا را در جهان آشکار و نمایان میسازد.
جمع بندی
در جمعبندی، میتوان گفت توقف دیدار بوداپست نه ناشی از مواضع روسیه، بلکه نتیجهی ناسازگاری سیاست خارجی آمریکا با دیپلماسی و گفتوگو است. همانطور که مایکل کیمیج در مقاله «جهانی که ترامپ میخواهد» میگوید، جهان امروز وارد عصری از افشاگری شده است؛ رهبرانی که در پی نمایش قدرت شخصیاند، ناخواسته ذات واقعی سیاستهای کشورشان را برملا میکنند.
ترامپ در رأس این جریان ایستاده است؛ مردی که دیپلماسی را به صحنهی تئاتر بدل کرده و سیاست را قربانی غرور شخصی ساخته است. برای حفظ جایگاه خود، او ناخواسته پرده از سیاستهای شریر و غیرانسانی واشنگتن برداشته و جهان را به تماشای آن فراخوانده است.
با همه حال، علت توقف و یا تعلیق دیدار بوداپست را میتوان در سه سطح تحلیل کرد: اول، سطح سیاسی: فشار و تحریم که ذات سیاست آمریکاست، گفتوگو را بیمعنا کرده و لغو دیدار نتیجهی این تناقض ذاتی است. دوم، سطح روانی: ترامپ از فقدان ثبات شخصیتی در تصمیمگیری رنج میبرد و هر تصمیم او بیشتر تابع لحظه است تا استراتژی. سوم، سطح ساختاری: نظام دیپلماسی آمریکا در دوره ترامپ دچار فروپاشی نهادی شده؛ او ناخواسته پلانها و برنامههای واشنگتن را برملا کرده و دیگر نه وزارت خارجه و نه مشاوران امنیت ملی قادر به مدیریت افسارگسیختگی کنونی نیستند.
از این رو، لغو دیدار ترامپ و پوتین تنها یک خبر روزمره نیست؛ بلکه نشانهای از مرگ دیپلماسی آمریکایی است. اگر روزی واشنگتن زبان گفتوگو را به جای تهدید برگزید، شاید بتوان از بازگشت عقلانیت سخن گفت. اما تا زمانی که سیاستهای آمریکا در مدار تخریب و سلطه بر دیگران باقی بماند، جهان ناگزیر است از شرارت و شیطنت آمریکایی فاصله گیرد.

مریم مرادی











