مداخله نظامی آمریکا در کارائیب
در ماههای اخیر، یگان ناوگروه حاملۀ هواپیما «USS Gerald R. Ford» از سوی ایالات متحده به منطقۀ کارائیب اعزام شد، حرکتی که نه تنها ظرفیت نظامی این کشور را در منطقه تقویت میکند، بلکه پیامدهای سیاسی و ژئوپلیتیکی عمیقی را برای همسایگان، از جمله ونزوئلا، ایجاد کرده است. این اقدام را میتوان در چارچوب مداخله نظامی آمریکا در کارائیب و تلاش واشنگتن برای حفظ برتری در منطقه تحلیل کرد.
همزمان، دولت ترینیداد و توباگو با حساسیتی ویژه به تحولات منطقه نگاه میکند: از یک سو، این کشور جزیرهای همسایه ونزوئلاست؛ از سوی دیگر، سیاستهایش بهویژه در رابطه با ایالات متحده و ونزوئلا، نشانههایی از ولو نسبی استقلال و توازن نشان میدهد. رابطه دو کشور در حال حاضر در فضای تنش فزایندهای قرار دارد.
این تحرکات را نمیتوان صرفاً در چارچوب ضدّ مواد مخدر یا کنترل قاچاق دید؛ بلکه نشاندهنده یک بازی قدرت بزرگتر در کارائیب و آمریکای لاتین است که در آن هم نفوذ روسیه و چین و هم ارجاع به اتحادهای منطقهای مطرحاند. همان جریان موجب میشود که محور اصلی این مقاله به این پرسشها بپردازد: چه سیاستهایی پشتِ اعزام ناو گروه ایالات متحده قرار دارد؟ چگونه ترینیداد و توباگو در این معادله موقعیت خود را تعریف میکند؟ و نهایتاً، چه ریسکها و فرصتهایی برای ونزوئلا و همسایگانش پدید آمده است؟
پتانسیل نظامی ونزوئلا
ونزوئلا، با وجود بحران اقتصادی و تحریمها، توانسته است به خرید تجهیزات آفندی و پدافندی از جمله از روسیه دست بزند، تا جایگاه خود را در منطقه ارتقا دهد. طبق اسناد، دولت ونزوئلا برای جبران احتمال تهدیدات خارجی رسماً از روسیه و چین درخواست سیستمهای راداری، موشکی و پرنده کرده است.
برخی تحلیلها میگویند ونزوئلا دارای بیش از ۵۰۰۰ سامانه موشک ضدّ هواگرد «ایگلا-S» روسی است که در مواضع حساس خود مستقر کرده است؛ اقدامی که علناً به منظور بازدارندگی هرگونه حملهٔ خارجی اعلام شده است. از منظر نظامی، هر حملهٔ هوایی یا دریایی به ونزوئلا، باید این واقعیت را بچشَد که طرف هدف، چه در سطح نیروهای رسمی و چه در سطح تجهیزات، آمادگی قابلتوجهی دارد. در چنین فضایی، مداخله نظامی آمریکا در کارائیب میتواند با واکنش مستقیم روسیه و چین همراه شود، که تعادل قوا را در منطقه تغییر میدهد
روسیه، چین و منافع ژئواستراتژیک
در بُعد ژئوپلیتیکی، ونزوئلا برای روسیه و چین به مرز راهبردی در آمریکای لاتین تبدیل شده است. روسیه با امضای پیمان همکاری راهبردی با ونزوئلا، نه تنها وارد منظومۀ انرژی و استخراج شد، بلکه به گسترش همکاری نظامی با Caracas نیز پرداخت. برخی گزارشها حتی از احتمال انتقال موشکهای پیشرفته روسی به ونزوئلا سخن گفتهاند که در صورت وقوع، تعادل قوا در منطقه را دچار تحول میکند.
همچنین، ترینیداد و توباگو با وجود همسایگی جغرافیایی، از منظر سیاسی و امنیتی تحت فشار قرار گرفته است؛ مثلاً ونزوئلا رییسوزیر ترینیداد و توباگو را «غیر مطلوب» اعلام کرده است. این نشاندهنده آن است که رقابت قدرتهای بزرگ، از جمله ایالات متحده در منطقه، میتواند همکاران محلی را در وضعیت شکنندهای قرار دهد.
بنابراین، در صورت هرگونه اقدام نظامی از سوی امریکا، روسیه و چین، مواضع خود را در ونزوئلا بهعنوان نقطهٔ حساس حفظ کردهاند و این یعنی، واکنش به تعرض خارجی، میتواند فراتر از یک کشور باشد.
ترینیداد و توباگو: همسایۀ نزدیک و نقش پیچیده
کشور ترینیداد و توباگو و ونزوئلا همواره روابطی فرهنگی و خانوادگی داشتهاند: موسیقی، مهاجرت و اشتراکات قومی میان سواحل دو کشور دیده میشود. برای مثال، موسیقی «پارنگ» میان این دو کشور مشترک است. با این همه، اخیراً سیاسی شدن رابطه دیده میشود: ترینیداد تحت فشار امریکا و همچنین واکنشهای ونزوئلا قرار گرفته است؛ بهعنوان مثال در تعلیق توافقات انرژی.
بهنظر میرسد که ترینیداد و توباگو برای محافظت از منافع خود در عرصۀ انرژی و امنیت مرزی، باید موضعی میانجی یا مستقل اتخاذ کند؛ اما با توجه به اشتراکات فرهنگی و نزدیکی جغرافیایی، امکان دارد این کشور جزئی از یک اتحاد منطقهای علیه مداخلات خارجی شود. به عبارتی، شاید بهترین راه برای ترینیداد همکاری پویا با ونزوئلا و دیگر همسایگان باشد، نه تنها بهعنوان قربانی یا مخاطب، بلکه بهعنوان بازیگر فعال.
لذا، مسأله ایجاد «اتحاد منطقهای» که مردم دو کشور، بهواسطۀ فرهنگ، خون و تاریخ مشترک، احساس کنند در برابر هرگونه مداخله خارجی باید متحد باشند، نه تنها امکانپذیر، بلکه ضروری مینماید.
مواد مخدر بهعنوان بهانهٔ مداخله
پروژۀ ضدّ مواد مخدر ایالات متحده در کارائیب بهانهای شده است برای افزایش حضور نظامی در منطقه. برخی تحلیلگران معتقدند که این پروژه پوششی برای مداخله نظامی آمریکا در کارائیب و اعمال فشار سیاسی بر ونزوئلاست. بهعنوان نمونه، اعزام ناوگروه، محکوم به این بوده که علاوه بر مقابله با قاچاق، ممکن است هدفش مداخله سیاسی در کشورهایی چون ونزوئلا باشد. یکی از نکات کلیدی این است که هرچند مواد مخدر واقعی موضوعی مهم هستند، ولی وضعیت نه صرفاً امنیتی بلکه ژئوپلیتیکی دارد و شاید تحت پوشش «قاچاق» اهدافی بزرگتر دنبال شود.
برای مثال، در سالهای اخیر ایالات متحده فعالیتهای نظامی خود را به «تروریست مواد مخدر»ها تعمیم داده و این به مداخلۀ بالقوه در قلمرو سایر کشورها منجر شده است.
بنابراین، بهانهٔ مبارزه با مواد مخدر میتواند ورود به منطقهای باشد که هم برای ایالات متحده اهمیت ژئوپلیتیکی دارد و هم برای کشورهایی مانند ونزوئلا که منابع نفتی و گازی دارند که یعنی موضوع تنها جرم و جنایت نیست، بلکه سیاست قدرت است.

لزوم اتحاد ملی در ونزوئلا
در ونزوئلا، اگرچه سیاست داخلی با تقسیمات شدید میان اپوزیسیون و حامیان «چاویستی» مواجه است، اما در مواجهه با تهدیدی خارجی، ایجاد اتحاد ملی امری ضروری به نظر میرسد. تاریخ این کشور از جمله مبارزۀ سیمون بولیوار کبیر نشان داده است که مقاومت در برابر مداخلۀ امپریالیستی، زمانی از درون شکل میگیرد که مردم متحد شوند.
بخش عمدهای از راهبرد منطقهای، ایجاد پیوند میان فرهنگ و قدرت سیاسی است؛ وقتی مردم احساس کنند که روابط خانوادگی، فرهنگی و تاریخی با همسایگانشان دارند، انگیزهٔ ایجاد اتحاد دفاعی در برابر ورود نیروی خارجی بیشتر میشود. همانطور که در بخش قبل اشاره شد، رابطه میان ونزوئلا و ترینیداد فرهنگی و تاریخی است.
لذا، اپوزیسیون و حامیان دولت ونزوئلا میتوانند در مقابل فشارهای خارجی (از جمله احتمال مداخله یا تهدید نظامی) یک جبهۀ متحد تشکیل دهند، نه صرفاً بهعنوان بازیگر سیاسی داخلی، بلکه بهعنوان مدافع حاکمیت ملی و منطقهای.
اتحاد روسیه – کلمبیا – ونزوئلا: تهدید علیه امنیت ملی آمریکا
در حالی که تمرکز تحلیلها غالباً بر آمریکا و ونزوئلاست، نباید همکاریهای منطقهای دیگر را نادیده گرفت: برای مثال، همکاریهای نظامی–اقتصادی میان روسیه و ونزوئلا در حال تقویت است. البته همکاری مستقیم با کلمبیا بهعنوان رقیب تاریخی ونزوئلا نیز روی میز است، که میتواند به تهدید مستقیم برای امنیت ملی ایالات متحده تبدیل شود، زیرا این کشور عملیات بزرگ نظامی و انرژی در آمریکای لاتین را بخشی از امنیت خود میداند.
اگر روسیه بتواند دسترسی به پایگاههای نظامی یا زیرساختهای حیاتی در ونزوئلا بهدست آورد، آنگاه منطقه آمریکای لاتین از منظر امنیتی وارد عرصهٔ رقابتهای چندقطبی خواهد شد؛ امری که برای واشنگتن بهعنوان قدرت غالب منطقهای، چالش خواهد بود.
در این چارچوب، حضور ناو گروه ایالات متحده در کارائیب و فشار بر ونزوئلا را میتوان بخشی از واکنش به گسترش نفوذ روسیه و چین دید، بهویژه اگر ونزوئلا به حلقۀ متحدان نظامی آنها تبدیل شود.
گمانۀ مداخله نظامی آمریکا در کارائیب و سیاست زورگویی و ضددموکراسی؛ یادآوری تجربه افغانستان
سیاست مداخلهجویانه آمریکا در منطقه، بهویژه تحت رهبری دونالد ترامپ، شباهتهایی با ماجراجوییهای پیشین این کشور دارد: مثلاً در سال ۲۰۰۱، ایالات متحده بهبهانه مبارزه با تروریسم وارد افغانستان شد و در نتیجه شمار زیادی گروه تروریستی فعال شدند. این تجربه تاریخی نشان میدهد که مداخلۀ خارجی ممکن است نتیجهای عکس دهد. اگر مداخله نظامی آمریکا در کارائیب با همان منطق «تغییر رژیم» دنبال شود، میتواند بیثباتی بیشتری در منطقه ایجاد کند.
در مورد ونزوئلا، اگر واشنگتن با همان منطق «تروریست قاچاقچی» یا «تغییر رژیم» وارد شود، میتواند فرآیندی دشوار و طولانی را آغاز کند که به جای ثبات، بحران بیشتر بهبار آورد. این واقعیت، از منظر سیاسی، باید توسط بازیگران منطقهای و بینالمللی در نظر گرفته شود.
بهویژه ترینیداد و توباگو، با قرارگرفتن در منطقهٔ حساس کارائیب که تحت فشارهای نظامی امریکاست، باید با هوشیاری از تجربههای تاریخی درس بگیرد، و نه فقط منفعلانه عمل کند.
ماجراجویی آمریکا علیه کلمبیا و خلیج خوکها
پیش از آنکه واشنگتن به ونزوئلا فشار بیاورد، تجربهٔ مداخله در کلمبیا و همچنین شکست تاریخی عملیات حمله به خلیج خوکها (در زمان فیدل کاسترو در کوبا) یادآوری میشود. این نکات نشان میدهند که ایالات متحده هم ظرفیت دارد وارد شود و هم میتواند شکست بخورد.
کلمبیا از متحدان سنتی آمریکا در منطقه بوده است، اما روابط گاه پرتنشی داشته؛ همچنین، ورود آمریکا به عرصههای نظامی – عمومی این کشورها نشاندهنده آن است که پیامدها همیشه قابل پیشبینی نیستند.
عملیات خلیج خوکها که در سال ۱۹۶۱ صورت گرفت، با شکست آمریکا پایان یافت و این شکست تاریخی برای واشنگتن به تجربهای گران تمام شد. این گذشته، بهعنوان یادآوری مهمی مطرح است: مداخلهٔ خارجی لزوماً به موفقیت ختم نمیشود.

جمعبندی
در جمعبندی میتوان پنج نکته کلیدی را مورد تأکید قرار داد:
1. اعزام ناو گروه امریکایی به منطقه کارائیب و گمانۀ مداخله نظامی آمریکا در کارائیب، از جمله کشتی USS Gerald R. Ford، نشانهٔ بارز تشدید حضور نظامی واشنگتن در حیاط خلوت خود محسوب میشود؛ تحرکی که برای ونزوئلا، ترینیداد و توباگو و بازیگران منطقهای دیگر پیامدهایی دارد.
2. ونزوئلا با وجود چالشهای داخلی، در زمینهٔ خرید تجهیزات نظامی و ارتقای سامانههای دفاعی از روسیه و چین فعال بوده است؛ این یعنی هرگونه مداخله خارجی با پتانسیل مقاومت فنی و نیروی مسلح این کشور مواجه خواهد بود.
3. همکاریهای راهبردی روسیه و چین با ونزوئلا، و مواضع حساس اقتصادی و نظامی آنها در منطقه، تبدیل به عامل بازدارندهای برای هرگونه ماجراجویی بالقوه شده است؛ بازیگرانی بزرگتر در پشتصحنه حضور دارند.
4. ترینیداد و توباگو بهواسطۀ اشتراکات فرهنگی با ونزوئلا و موقعیت جغرافیایی خود، میتواند شریک یا موانعی برای سیاستهای بزرگتر باشد؛ ایجاد اتحاد منطقهای بر پایهٔ تفاهم فرهنگی و سیاسی ممکن است محافظت مؤثر در برابر مداخلات خارجی را فراهم کند.
5. تجربههای تاریخی از افغانستان تا خلیج خوکها نشان میدهد که مداخلۀ نظامی خارجی بهبهانه مبارزه با مواد مخدر یا تروریسم، لزوماً به ثبات منجر نمیشود؛ بنابراین بازیگران منطقهای و خود ونزوئلا باید با آگاهی از این درسها، مسیرِ مقاومت و همکاری را با بینش راهبردی طی کنند.
در پایان، آنچه روشن است این است که آمریکای لاتین، و بهویژه کارائیب، اکنون در مرکز رقابت قدرتهای بزرگ قرار گرفته است. بهترین پاسخ برای کشورهای منطقه، نه انزواگرایی بلکه اتحاد متقابل، درک دقیق از تهدیدها و انتخاب هوشمندانه میان «وابستگی» و «استقلال» است.
مجتبی همت











