کابل، این شهر کهنِ پرخاطره، سالهاست که بهای سنگین جنگ و مهاجرتهای میلیونی را بر شانههایش حمل کرده است. شهری که روزگاری با وسعتی محدود و جمعیتی اندک ساخته شده بود، امروز میزبان بیش از شش میلیون انسان است و زیرساختهایش از این بار سنگین خمیده اند. راههای تنگ، محلات پرازدحام و خدمات شهری ناکافی، کابل را به شهری خسته، نفسبریده و آشفته بدل کرده بود. با اینهمه، اما تحولات سیاسی سه سال اخیر، مسیر تازهای در برابر مدیریت شهری گشوده و فرصت آن فراهم شده که کابل چهرهای دیگر بیابد و خود را بازتعریف کند.
طرحهای گسترده شهرداری کابل، از بازسازی سرکها تا ایجاد فاضلابهای مدرن و روشنایی خورشیدی، حکایت از ارادهای برای تغییر دارند و تصویری متفاوت از آینده ترسیم کردهاند. اهمیت تحلیل این موضوع، درک واقعبینانه مسیر توسعه و ارزیابی آن چیزی است که میتواند سرنوشت پایتخت یک کشور را تحت تأثیر قرار دهد. اکنون این پرسش بنیادین پیش روی ما قرار گرفته است: آیا کابل واقعاً از آشفتگی به سوی نظمی نوظهور در حرکت است؟
کابلِ دیروز؛ شهری گرفتار ازدحام، فساد و دیوارهای کانکریتی
کابل دیروز تنها در بند ترافیک و ازدحام نبود؛ در بند بیعدالتی و دوگانگی ساختار قدرت نیز گرفتار شده بود. شهری که هر صبح، قبل از آنکه آفتاب بر کوههایش بتابد، گرههای کور ترافیک گلویش را میفشرد. رشد ناگهانی جمعیت در دو دههی جمهوریت، چنان باری بر دوش کابل افگند که هر کوچهی باریک به میدان جنگ موترها بدل شده بود. باران که میبارید، نه تنها خاک را نمیشست، بلکه سرکهایی را که از فرط بیتوجهی به جویهای سیلابی بدل شده بودند، به تصویر واقعی بیبرنامگی تبدیل میکرد.
مدیران جمهوریت با کانتینرها و دیوارهای کانکریتی، کابل را تکهتکه کرده بود. مسیرهای مکرویانها، اطراف چهار راه احمد شاه مسعود، چهار راهی شهید عبدالحق و ششدرک تا اطراف سفارتخانههای آمریکا، در حصار بلوکهای سیمنتی فرو رفته بود و مردمی که میخواستند فقط عبور کنند، ساعتها در پشت همان دیوارها خشمگین میماندند.
شمال کابل و محلات نزدیک خانههای وکلا و زورمندان نیز سرنوشت مشابه داشتند؛ هر وکیل پارلمان و هر مقام حکومتی منطقهای را چون ملک شخصی خویش محصور میکرد و محلهها را به زندانهایی بیقانون بدل میساخت. مردم نه تنها از حقوق شهروندی، که از سادهترین حق خود یعنی عبور و مرور محروم شده بودند.
پروژههایی که باید کابل را آباد میکردند، یا فقط روی کاغذ اجرا شدند یا نیمهکاره رها گردیدند. قراردادها با شرکتهایی بسته میشدند که تنها آدرسشان در حسابهای بانکی اروپا و آمریکا ثبت بودند. فساد اداری، پروژههای کوچک و ناکارآمد، و دخالت جزیرههای قدرت، هر برنامه توسعهای را ناقص گذاشتهاند و چهره شهر را زخمخورده رها نمودند. این شرایط، نهتنها کیفیت زندگی را پایین آورده، بلکه ذهنیت شهروندان نسبت به آینده را تیره کرده بودند. کابل، با تمام ظرفیتهایش، در بند بیبرنامگی گرفتار مانده بود و اعتماد عمومی فرسایش یافته بود.
کابلِ امروز؛ تلاش برای نظمیابی و ساخت شهری قابل زیست
با تغییر نظام سیاسی در سال ۲۰۲۱، کابل در وضعیت تازهای قرار گرفته است؛ وضعیتی که می توان آن را بازگشت به امنیت و آبادانی معرفی کرد. چنانچه امروزه آنچه که به وضوح دیده میشود اینست که چهره شهر در عرصهی آبادانی در حال دگرگونی است. دیوارهای کانکریتی که سالها چون دندانههای نفرت بر قلب کابل نشسته بودند، یکی پس از دیگری برداشته شدند. راهها باز شده و کوچهها نفس کشیدند. مردم بعد از سالها حس کردند که شهر دیگر ملکالطُلُق زورمندان نیست.
مناطقی مانند پل سوخته، پاک سازی شده و گِل، دود و کثافات، حالا جایش را کمکم به ساماندهی و نظم میدهد. پروژههای عمرانی که سالها تنها وعده بودند، امروز در جریان کار قرار دارند. سرکهای حلقوی خیرخانه پایهریزی شدهاند تا شمال کابل از انسداد همیشگی بیرون آید. در دهسبز سرکسازیهایی جریان دارد که منطقه را از انزوای طولانی نجات خواهد داد.
پروژهی سرک بیستمتری کمپنی به طرف برچی، که سالها نامش در میان وعدههای انتخاباتی گم بود، اکنون به مرحلهی عمل رسیده است. سرک کمپنی ـ کوتهسنگی تغییر چهره داده و عبور و مرور را آسانتر ساخته است. بخشهای مختلف شهر به کارگاهی بزرگ تبدیل شده و مردم صبح تا شام شاهد موترهای باربری، ماشینآلات تسطیح و کارگران مصروف اند که کابل را از زیر خاک و غبار بیتوجهی بیرون میکشند.
در کنار اینها، شهرداری کابل طرحهایی چون توسعه شبکههای فاضلاب، نصب چراغهای سولری، پاکسازی مفکورهمند زبالهها و بهبود زیباسازی شهری را عملی ساخته است. جای تعجب نیست که در فضای مجازی نیز شهروندان بهصورت روزافزون درباره تغییرات عینی شهر سخن میگویند؛ زیرا این بار پروژهها تنها روی کاغذ نیستند، در وضوح چشم دیده میشوند.
بیشک، کابل هنوز مشکلات فراوان دارد؛ فقر، بیکاری، محدودیتها، و زخمهایی که درمانشان زمان میبرد. اما مردم چیزی را لمس کردهاند که سالها از آن محروم بودند: احساس شروع یک اصلاح واقعی. این بار نه با پولهای خارجی و نه با شعارهای میانتهی، بلکه با تکیه بر منابع داخلی و خواست بازسازی کشور.
امید سادهترین و در عینحال ارزشمندترین دارایی مردم است و امروز این امید دوباره در دل باشندهگان جوانه زده است. کابل نخستین بار پس از سالها دارد نشانههایی از یک خانهی قابل زیست را به نمایش میگذارد؛ خانهای که در آن، مردم نهتنها زنده بمانند، بلکه زندگی کنند.
طرح ششمرحلهای شهرداری؛ نقشه راه شهری آیندهساز برای کابل
اگر کابلِ امروز را از فراز آسمانش تماشا کنیم، در هر سو نشانههایی از ساختن و دگرگونی دیده میشود؛ اما این دگرگونی تصادفی نیست، برنامهایست که شهرداری کابل آن را در قالب یک طرح ششمرحلهای برای رسیدن به شهری پایدار تا سال ۲۰۳۰ طرحریزی کرده است. طرحی که قرار است پایتخت را از زیر سایه بینظمی و سالهای رکود بیرون کشیده و به سطح معیاری یک پایتخت منطقهای نزدیک سازد.
در این طرح، سرکها و معابر دیگر تنها خطوط عبور و مرور نیستند؛ شریانهاییاند برای گردش زندگی. بازسازی اساسی سرکهای فرسوده، گسترش سرکهای جدید برای وصلسازی مناطق دورافتاده، و حذف نقاط گرهزننده ترافیکی، کابل را آرامآرام از نفستنگی روزانه نجات میدهد. فاضلابسازی گسترده، برای نخستینبار نه بهعنوان وعده، بلکه بهعنوان اقدامی جاری و قابل لمس مطرح است؛ اقدامی که شهر را از منجلاب سیلابهای موسمی و آلودگی دایمی نجات خواهد داد.
چراغهای خورشیدی که در مسیرهای پر رفتوآمد نصب میشوند، نشانهای از گذار به شهری عقلانی و کممصرفاند. علایم ترافیکی معیاری نظم رفتوآمد را به موتروانان و عابران یادآوری میکنند. در کنار آن، زیرگذرهای که طراحی شده اند، نهتنها ترافیک را مهار و جریان موترها را نرمتر می سازند، بلکه به نمادهای تازه توانایی اینجینران داخلی بدل می شوند.
خلاصه اینکه داستان تحول کابل، تنها ماجرای سیمنت و پخته کاری و ماشینآلات سنگین نیست؛ روایت دوباره جانگرفتن امید است در سرزمینی که سالها با واقعیتهای خشن دستوپنجه نرم کرده است. شهر، آهسته اما پیوسته، از نظمگریزی گذشته به سوی نظمسازی امروز قدم برداشته است. بلوکهای سیمانی که با مردم فاصله میساخت، اکنون جای خود را به زیرساختهایی میدهد که مردم را به هم پیوند میدهد.

بسم الله ختک











