تحولات اخیر پیرامون میدان هوایی بگرام بار دیگر افغانستان را در کانون یکی از پیچیدهترین منازعات جهانی قرار داده است. در حالی که بیش از دو دهه از حضور و سپس خروج پرهزینه نیروهای ایالات متحده میگذرد، این میدان هنوز نهتنها از نظر نظامی، بلکه از منظر نمادین و روانی در حافظه جمعی افغانها و ذهن سیاستگذاران جهانی زنده است.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، طی ماههای اخیر پیوسته از «ضرورت بازپسگیری بگرام» سخن گفته و تهدید کرده است که در صورت مخالفت طالبان، افغانستان با «پیامدهای جدی» روبهرو خواهد شد. همین موضعگیریها، بار دیگر زخمهای گذشته را تازه کرده و مسأله بگرام را به قلب مباحث دیپلماتیک، ژئوپلیتیک و ایدئولوژیک رانده است.
ضرورت پرداختن به این موضوع از آنروست که بگرام امروز صرفاً یک میدان هوایی نیست؛ بلکه صحنهای است که روایتهای ضداشغالگری طالبان، اهداف ژئواستراتژیک آمریکا، و محاسبات قدرتهای منطقهای در آن تلاقی میکنند. فهم این بحران بدون بررسی لایههای ایدئولوژیک و تاریخی طالبان، و نیز بدون تحلیل جایگاه بگرام در معماری امنیتی اوراسیا، ناقص خواهد بود.
طالبان و روایت ضداشغالگری
طالبان از بدو پیدایش، مشروعیت خود را بر پایه «جهاد علیه اشغالگران» بنا نهادهاند. آنان با بهرهگیری از میراث تاریخی مبارزات افغانها علیه استعمار بریتانیا و ارتش سرخ شوروی، خود را وارث مقاومت دیرینه معرفی میکنند. در این چارچوب، دشمن خارجی نهتنها نیرویی سیاسی ـ نظامی بلکه «کفار اشغالگر» تلقی میشود که حضورشان در خاک افغانستان بهمثابه تهدیدی علیه دین، هویت و استقلال ملی است.
این روایت ایدئولوژیک، به طالبان امکان میدهد تا از جنگهای دو دهه اخیر تفسیری «قدسی» بسازند؛ تفسیری که شکست آمریکا و خروج آن در سال ۲۰۲۱ را نه یک تحول نظامی بلکه یک «پیروزی الهی» قلمداد میکند. به همین دلیل، میدان هوایی بگرام ــ که در حافظه مردم افغانستان بهعنوان مرکز عملیات نظامی و زندان آمریکاییها شناخته میشود ــ برای طالبان معنایی فراتر از یک تأسیسات نظامی دارد: بگرام به نماد استقلال و مقاومت بدل شده است.
از جهاد علیه شوروی تا مقاومت در برابر ناتو
تداوم تاریخی مبارزه با اشغالگران، یکی از کلیدهای فهم موضع طالبان است. دهه ۱۹۸۰ شاهد خیزش مجاهدین علیه شوروی بود؛ خیزشی که در ادبیات طالبان بهعنوان «جهاد بزرگ» یاد میشود. هرچند طالبان و مجاهدین پیشین از نظر سیاسی، قومی و حتی ایدئولوژیک اختلافات عمیقی دارند، اما طالبان کوشیدهاند با تأکید بر عنصر مشترک «مقاومت علیه بیگانگان» خود را ادامهدهنده همان جریان معرفی کنند.
این استراتژی روایی، طالبان را قادر ساخته تا نسل جدیدی از افغانها را با شعار «ادامه جهاد» بسیج کنند. از تورابورا در شرق افغانستان تا هلمند و قندهار در جنوب، طالبان روایت کردهاند که هر نبرد با ناتو و آمریکا بخشی از یک مبارزه طولانی برای آزادی بوده است. این گفتمان بهویژه پس از سقوط کابل در اوت ۲۰۲۱، به ابزار اصلی مشروعیت سیاسی آنان بدل شد.
میدان هوایی بگرام بهعنوان خط قرمز ایدئولوژیک
اظهارات مکرر ترامپ درباره بازپسگیری بگرام، خط قرمزی را که طالبان برای خود ترسیم کردهاند برجستهتر کرده است. رهبران طالبان بارها تأکید کردهاند که «حتی یک وجب خاک افغانستان» واگذار نخواهد شد. برای آنان، هرگونه معامله بر سر میدان هوایی بگرام معادل خیانت ملی و دینی است. این موضع صرفاً یک موضعگیری سیاسی نیست، بلکه از نگاه طالبان، بخشی از وظیفه شرعی برای حفظ «ارض مقدس» است.
به همین دلیل، واکنش طالبان به تهدیدهای ترامپ، واکنشی نهفقط نظامی یا سیاسی بلکه عاطفی و ایدئولوژیک است. آنان با بازآفرینی خاطرات مقاومت گذشته ــ از شکست شوروی تا شکست آمریکا ــ تلاش میکنند بگرام را به نمادی از غرور ملی و اسلامی بدل کنند. همین امر باعث میشود هر صدای مخالف یا پیشنهاد مصالحه داخلی، با موجی از خشم عمومی و اتهام «خاکفروشی» مواجه گردد.
واکنش منطقهای و توازن ژئوپلیتیک
موضوع بگرام بهسرعت ابعادی فراتر از مرزهای افغانستان یافته است. چین، میدان هوایی بگرام را تهدیدی بالقوه علیه امنیت خود میداند، زیرا این پایگاه تنها یک ساعت پرواز با تأسیسات هستهای این کشور فاصله دارد. ایران نیز حضور دوباره آمریکا را نوعی محاصره ژئوپلیتیک میبیند و روسیه آن را بازگشت به خاطرات تلخ جنگ سرد تلقی میکند.
پاکستان اگرچه در روابطش با طالبان نوسان دارد، اما نگران است که تبدیل شدن دوباره افغانستان به میدان رقابت واشنگتن و پکن، ثبات مرزیاش را تهدید کند. این مواضع نشان میدهد که اظهارات ترامپ، هرچند در ابتدا بخشی از جنگ لفظی بهنظر میرسید، اما عملاً میتواند اتحادهای شکننده منطقهای را دستخوش تغییر سازد. به همان اندازه که طالبان بر مقاومت ایدئولوژیک خود تأکید میکنند، قدرتهای منطقهای نیز این پایگاه را معیاری برای سنجش میزان نفوذ آمریکا در اوراسیا تلقی خواهند کرد.
بگرام بهمثابه آزمون تاریخی
امروز میدان هوایی بگرام نه صرفاً یک فرودگاه نظامی، بلکه صحنهای از جدال روایتهاست: برای طالبان، نماد جهاد و استقلال؛ برای آمریکا، ابزاری استراتژیک برای مهار چین و حفظ نفوذ در آسیای میانه؛ و برای کشورهای منطقه، شاخصی از موازنه قدرت. اظهارات پیوسته ترامپ درباره بازپسگیری بگرام، زخمهای گذشته را دوباره آشکار کرده و افغانستان را به نقطهای حساس در رقابتهای جهانی بدل ساخته است.
در چنین شرایطی، هر تصمیم درباره بگرام صرفاً بُعد عملیاتی ندارد، بلکه با تاریخ، ایدئولوژی و هویت ملی افغانها گره خورده است. این قلعهی آتشین در قلب کوهستانهای افغانستان، بار دیگر آزمونی برای قدرتهای جهانی و آزمونی برای طالبان است که نشان دهند چگونه روایت «ضد اشغالگری» خود را در جهان چندقطبی آینده حفظ خواهند کرد.

مسلم اخلاقی