جستجو
Close this search box.

یک روز بنام اباالفضل، سقای عشق

Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

یک روز بنام اباالفضل

فردا عاشورا بود. شب وقتی می‌خوابیدم، حس دلهره و در عین حال حسی که نمی‌توانم بگویم ترس بود یا نه، در دلم وجود داشت. ساعت نزدیک ۴ صبح بود که از خواب بیدار شدم. بعد از ادای نماز صبح دوباره می‌خواستم بخوابم، ولی هرچه کردم خوابم نبرد.

من جوان ۲۵ ساله‌ای که پیرو مذهب حضرت امام ابوحنیفه هستم، ولی شیعیان را جدا از خود و از مذهب خود نمی‌بینم، چون هر دو یکی هستیم و هیچ اختلافی بین ما وجود ندارد. به قول یکی از استادان مکتب ما که می‌گفت: اگر شیعه و سنی هوشیار باشند، دشمنان هیچگاهی نمی‌توانند نفاق‌افکنی کنند.

ساعت هفت صبح بود. آفتاب به بلندای آسمان رسیده بود، ولی با چهره‌ای گرفته و پریشان. گویی غم بزرگی به‌دل دارد و تلاش می‌کند گاهاً اشک ریختن خود را پشت ابرها پنهان کند. از خانه بیرون شدم و حدودا ۵۰۰ متر دورتر از خانه ما سقاخانه‌ای از سوی جوانان شیعه ایجاد شده بود که برای مردم شیر توزیع می‌کردند. بالای سقاخانه نوشته شده بود: سقاخانه اباالفضل

نمی‌دانم، ولی با مطالعاتی که از جنگ کربلا داشتم، ناگهان یاد آن روایتی افتادم که حضرت عباس می‌خواست برای کودکان لب تشنه سپاه آب بیاورد، ولی دو دست نازنینش را بریدند و عباس شهید شد. بغض گلویم را گرفت و به طرف سقاخانه رفتم و سلامی کردم. جوان حدودا ۲۰ ساله‌ پیاله‌شیری تعارفم کرد و گفت: بگیر لالا! نذر بنام حضرت عباس علمدار است.

تا عباس گفت، نمی‌دانم چه شد، ولی اشک از چشمانم جاری شد و با لکنت زبان گفتم: لالا جان! مه خو یک سنّی مذهب استم، ولی اجازه میتین مه هم در ای سقاخانه امروز بنام اباالفضل خدمت کنم؟

با خودم می گفتم شاید اجازه ندهند، ولی سه جوان که در سقاخانه مصروف خدمت بودند، به سوی من آمدند، یکی دستم را گرفت و دیگری مرا محکم در آغوش کشید. جوانی که میثم نام داشت رو به من کرد و در حالیکه چشمش پر از اشک بود، گفت: “لالا جان! اباالفضل از همه ما و شما است، شیعه و سنی برادر همدیگر استن، اگه کل ما همی رقم باشیم، هیچ دشمنی ماره شکست داده نمیتانه.”

اباالفضل
به عشق اباالفضل، شیعه و سنی برادرند!

شوق عجیبی یافته بودم، آنروز بنام اباالفضل شیر توزیع کردیم و وقتی می گفتم: بنوش بنام اباالفضل، جوانان شیعه در سقاخانه هم می خندیدند و هم اشک می‌ریختند‌. آنروز آنهمه عشق و محبتی که دیدم، عشق و محبت شیعیان نسبت به امام حسین و حضرت عباس و دیگر یاران شان و عشقی که آن جوانان شیعه نسبت به من داشتند، یقین ۹۰ درصدم به ۱۰۰ درصد رسید که جوانان و بزرگان شیعه و سنی اگر اتفاق داشته باشند، نه امریکا می‌تواند این کشور را به بازی بگیرد و نه انگلیس و پاکستان.

آنروز شیعه و سنی حسینی بودند و اباالفضلی. سینه می‌زدند، نوحه می‌خواندند و در گردهمایی‌های عاشورایی اشتراک می‌کردند. نیروهای طالبان هم به‌نظر می رسید از همین همه عشق و برادری و اعمال عاشورایی به وجد آمده و خود هم در تامین امنیت ایام محرم و عاشورا موفق عمل کردند. عاشورا به‌خوبی سپری شد و تروریستان داعشی نتوانستند کاری کنند که امنیت را برهم بزند.

 

 

لینک کوتاه:​ https://tahlilroz.com/?p=3138

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مقالات