اهمیت چابهار
در سواحل شرقی ایران، در استان سیستان و بلوچستان، بندری واقع شده است که گویی انتظاری طولانی کشیده تا بازیگر اصلیِ مسیرهای ترانزیت بینالمللی شود؛ بندر چابهار، تنها بندر اقیانوسی ایران با قابلیت پهلوگیری کشتیهای سنگین، و موقعیتی کلیدی در مجاورت اقیانوس هند. مسیرهای ترانزیتی بزرگ در جنوب آسیا، ژئوپلیتیک منطقه را بازطراحی کردهاند و چابهار میتواند نقطهٔ عطف این طراح باشد. این مقاله با نگاهی تحلیلی به تاکید میپردازد که چرا رسانهها باید با وسواس بیشتر به این بندر توجه کنند و چگونه قدرتها و کشورهای منطقه، در این بازی سهام دارند.
اهمیت چابهار پس از تحولات قدرت جنوب آسیا
بندر چابهار، با قرارگیری در بخش جنوب شرقی ایران و دسترسی مستقیم به اقیانوس هند (از طریق دریای عمان)، امکان پهلوگیری کشتیهای بزرگ و مسیرهای ترانزیتی فرا منطقهای را فراهم میکند. این ویژگی آن را از دیگر بنادر ایران متمایز میسازد و در تحلیل ژئوپلیتیک، چون دسترسی مستقیمِ آبهای آزاد از سوی جمهوری اسلامی ایران به شمار میرود.
اما همین امکانات در بستر تحولات اخیر جنوب آسیا اهمیت مضاعفی یافته است؛ درگیری میان هند و پاکستان که میراثی بلندمدت دارد، همراه با تشدید تنشها میان افغانستان و پاکستان به ویژه در زمینهٔ امنیت مرزی، وضعیتی را پدید آورده است که مسیرهای سنتی ترانزیت میان این کشورها با ریسک بالای امنیتی مواجه هستند. در این میان، بندری که خارج از سهمِ پاکستان و مسیر شبهجزیرهٔ آن وابسته باشد، امتیاز دارد.
نمونهٔ بارزِ این ریسک، مسیر اقتصادی کریدور اقتصادی چین–پاکستان (CPEC) است: بندری چون بندر گوادر پاکستان که عمدتاً وابسته به سرمایهگذاری چین است، در شرایط ناامنی منطقهای، با چالشهایی مواجه بوده است. گوادر به رغم سرمایهگذاری کلان، با ترس امنیتی، موانع اجرایی و احتمال فشارهای منطقهای روبهرو است. همین مسئله انگیزهای برای کشورهایی مانند ایران و هند فراهم کرده تا جایگزینی با کمترین وابستگی به مسیر پاکستان جستوجو کنند.
از این منظر، چابهار نه تنها یک بندر اقتصادی است، بلکه مهرهای ژئوپلیتیک محسوب میشود؛ جایی که بازیگران منطقهای و فرامنطقهای میتوانند هم از وقوع بحران امنیتی در مسیرهای سنتی بگریزند و هم نفوذ خود را در هرم قدرت جنوب آسیا افزایش دهند. اگر امنیت مسیر تجاری برای هند، افغانستان یا ایران پذیرفته شود، چابهار میتواند به کریدوری که امنیت و عملکردپذیری را با هم دارد بدل شود.
توجه فزایندهٔ افغانستان و هند به چابهار
در سالهای اخیر، کشور افغانستان که عمدتاً درِ بازتر به نسبت به مسیرهای ترانزیتی پاکستان را تجربه کرده، به سمت چابهار متمایل شده است. از میان مشکلاتی چون بسته شدن مکرر مرزها، اختلال در حملونقل زمینی و وابستگی شدید به یک مسیر ترافیکی واحد، افغانستان اکنون به چشم گزینهای دیگر نگاه میکند. بر این مبنا، انتخاب مسیر ترانزیتی از ایران و بهویژه از چابهار برای افغانستان بیش از پیش جذاب شده است.
همزمان، هند نیز با چابهار رابطهای استراتژیک دنبال میکند. دهلینو با خروج از بستهٔ انتقال کالا از طریق پاکستان، به دنبال مسیری است که بتواند دسترسی اقتصادی و سیاسی خود به افغانستان و آسیای مرکزی را تضمین کند. بنادر ایران و مسیر ترانزیتی از ساحل ایران به افغانستان و سپس آسیا مرکزی برای هند اهمیت کلیدی دارد.
همچنین شواهد نشان میدهد که قراردادها و توافقات جدید میان ایران، هند و افغانستان سرعت گرفتهاند؛ سرمایهگذاریهای چارهساز، تخصیص پروژههای زیرساختی و کاهش وابستگی در مسیری که تحت نفوذ پاکستان بود، از نشانههای برجستهاند. این روند نه تنها تجاری است بلکه مصداق رقابت راهبردی منطقهای میان بازیگران بزرگ محسوب میشود.
چابهار: پل ضروری هند به افغانستان و آسیای مرکزی
بندر چابهار ظرفیت منحصر بهفردی دارد تا هند را به افغانستان و آسیای مرکزی متصل کند و در عین حال افغانستان را از انحصار مسیر پاکستان رهایی بخشد. ارتباط دریایی از چابهار، پس از اتصال ریلی و جادهای داخلی ایران، تجارت هند–افغانستان و افغانها را با کاهش زمان، هزینه و ریسک امنیتی ممکن میسازد.
مزیت کلیدی این مسیر: افغانستان را از وابستگی به مسیر پاکستان رها میسازد، هند را به بازارهای شمال و مرکز آسیا میرساند و ایران را به نقش ترانزیتی بینالمللی میگذارد. اگر این مسیر به صورت کامل و جامع بهکار افتد، کریدوری کاملاً جدید برای تجارت منطقهای شکل خواهد گرفت.
- نقش ایالات متحده و معافیت ششماهه تحریم چابهار
در تحول تازهٔ دیپلماتیک، ایالات متحده آمریکا معافیت تحریمهای مربوط به بندر چابهار را برای هند به مدت شش ماه تمدید کرده است. این تصمیم، اگرچه موقتی، به وضوح نشاندهندهٔ این است که واشنگتن چابهار را بهعنوان یک بازیگر مهم در سیاست جنوب آسیا میبیند.
علت این معافیت و اهمیت چابهار را باید در بُعد چندگانهٔ راهبردی جستوجو کرد: نخست، هند نیاز داشت مسیر ترانزیتی امنی برای رسیدن به افغانستان و مشارکتهای منطقهای؛ دوم، موضع آمریکا در مقابل گسترش نفوذ چینی از طریق مسیرهایی چون (CPEC) و سوم، نیاز واشنگتن به تضمین ثبات اقتصادی-ترانزیتی در منطقه جنوب آسیا. از این منظر، حمایت از چابهار بخشی از راهبرد بزرگترِ تقسیم نفوذ و ایجاد گزینههای متعدد برای بازیگران منطقهای است.
با این حال، معافیت کوتاهمدت تنها شش ماه نشانهٔ آن است که واشنگتن خواهان مشاهدهٔ عملکرد عملی و تضمینهایی است پیش از اینکه حمایت بلندمدت شود؛ بنابراین چابهار در شرایطی قرار دارد که باید سریعاً نشان دهد ظرفیتش برای تبدیل شدن به مسیر عملیاتی وجود دارد.
مزایای چابهار برای افغانستان
برای افغانستان، چابهار مجموعهای از مزایای اقتصادی، امنیتی و ژئوپلیتیکی فراهم میکند. اول اینکه دسترسی مستقیم به بنادر اقیانوسی را تضمین میکند و وابستگی انحصاری به مسیر پاکستان را کاهش میدهد.
دوم، هزینههای ترانزیت و زمان رسیدن کالاها را کاهش میدهد، سطح ریسک امنیتی را پایین میآورد و امکان جذب سرمایهگذاری خارجی را افزایش میدهد. سوم، موقعیت افغانستان را در زنجیرهٔ ترانزیت منطقهای ارتقا داده و میتواند به هاب ترانزیت بین ایران، هند و آسیای مرکزی تبدیل شود.
تسریع ضرورت راهآهن چابهار – زاهدان
یکی از کلیدهای عملیاتی کردن ظرفیت چابهار، اتصال ریلی آن به شبکهٔ سراسری ایران و در ادامه به افغانستان و آسیای مرکزی است. خط ریلی راهآهن چابهار–زاهدان از جمله پروژههای مهمی است که ایران برای تحقق نقش ترانزیتی چابهار دنبال میکند.
این خط آهن زمانی ارزش واقعی پیدا میکند که امکان عبور کالا از چابهار به زاهدان، سپس ایران مرکزی و از آنجا به افغانستان یا آسیا مرکزی فراهم شود. در این صورت، بندر چابهار صرفاً نقطهٔ آغاز نبوده، بلکه نقطهٔ اتصال تمام مسیر خواهد بود. ایران، هند و افغانستان میبایست همکاری خود را برای تسریع در تکمیل این مسیر افزایش دهند.
همچنین، تکمیل این مسیر میتواند به جذب سرمایهگذاری بیشتر، بهبود زیرساختهای لجستیکی، کاهش هزینه حمل و افزایش سرعت ترانزیت منجر شود. در عین حال، تضمین امنیت مسیر، هماهنگی میان دستگاههای گمرکی و لجستیکی و ثبات منطقهای نیز جزو ملزومات هستند.
- راهآهن زاهدان – زرنج؛ تحولی عظیم برای تجارت افغانستان
افق بعدی برای ارتقای ظرفیت ترانزیتی جنوب آسیا، راهآهن راهآهن زاهدان–زرنج است. این مسیر میتواند افغانستان را مستقیماً به شبکهٔ ریلی ایران متصل کند و کالاهای این کشور را از طریق چابهار به بازارهای جهانی برساند.
با توجه به اینکه خط ریلی چابهار–زاهدان در حال پیشرفت است، ایجاد و تکمیل مسیر زاهدان–زرنج با همکاری ایران، هند و افغانستان میتواند تحولی بزرگ در تجارت منطقه ایجاد کند؛ این مسیر به معنای واقعی یک مسیر ترانزیت چندملیتی و چندمنظوره خواهد بود.
تلاش مشترک این سه کشور برای سرمایهگذاری، تأمین مالی، ساخت زیرساختهای فنی و گمرکی، و تضمین امنیت مسیر میتواند فرصت منطقهای را به واقعیت بدل کند؛ فرصتی که میتواند موقعیت افغانستان را در شبکه ترانزیت جهانی ارتقا دهد، هند را به بازارهای شمالی بهتر متصل کند و ایران را به ریل ترانزیتی کلیدی منطقه تبدیل نماید.

در این مقاله چه بیان شد؟
بندر چابهار را نمیتوان صرفاً به عنوان یک بندر اقتصادی در حاشیه اقیانوس هند دید؛ این بندر امروز به یکی از گرههای ژئوپلیتیکی تعیینکننده در نقشه آینده آسیا تبدیل شده است. در زمانی که رقابت هند و چین در حال شکلدهی به نظم جدیدی در منطقه است و پاکستان با بحرانهای امنیتی و اقتصادی دستوپنجه نرم میکند، چابهار میتواند جایگزینی واقعی برای کریدور گوادر و پروژه چین–پاکستان (CPEC) باشد. این بندر فرصتی است تا نهتنها مسیرهای ترانزیتی منطقه تنوع یابند، بلکه توازن قدرت نیز از انحصار چند بازیگر سنتی خارج شود.
تحقق این نقش، اما نیازمند سه ضلع هماهنگ و فعال است: ایران به عنوان میزبان و صاحبزیرساخت، هند به عنوان سرمایهگذار و مجری لجستیکی، و افغانستان به عنوان حلقه اتصال حیاتی در قلب آسیا. بدون توسعه سریع راهآهن چابهار–زاهدان و ادامه آن تا زرنج، و بدون تضمین امنیت مسیر در خاک افغانستان، این پروژه در سطح شعار باقی خواهد ماند. در این میان، سرمایهگذاری مشترک، تعهد به نگهداری زیرساختها، و استفاده از ابزارهای مالی بینالمللی برای تأمین بودجه، از ضرورتهای حیاتی است.
از سوی دیگر، ایالات متحده با معافیت ششماهه بندر چابهار از تحریمها، به نوعی چراغ سبز موقت برای توازن منطقهای داده است. واشنگتن بهخوبی میداند که حمایت از هند در چابهار، ابزار مقابله با نفوذ چین در گوادر و آسیای مرکزی است. اما این سیاست دو لبه دارد: اگر آمریکا این معافیتها را تداوم نبخشد یا مسیر را بیش از حد سیاسی کند، اعتماد سرمایهگذاران و کشورها از بین خواهد رفت و پروژه در پیچوخم دیپلماسی فروخواهد ماند.
در نهایت، چابهار یک آزمون است؛ آزمون همکاری میان سه کشور با تاریخهای متفاوت اما منافع مشترک، و آزمون ظرفیت منطقه برای ایستادن بر پای خود در برابر فشار قدرتهای بزرگ. اگر این همکاری به ثمر بنشیند، چابهار میتواند به «دریچه جدیدی از جنوب آسیا به جهان» بدل شود پلی که اقتصاد، سیاست و فرهنگ را به هم پیوند میزند. اما اگر بیاعتمادی، رقابت سیاسی یا ضعف زیرساختی ادامه یابد، چابهار نیز مانند بسیاری از پروژههای جاهطلبانه منطقه، در حاشیه خواهد ماند؛ یادگاری از فرصتهایی که میتوانستند تاریخ را تغییر دهند، اما به تأخیر و تردید سپرده شدند.
الهام قاسمی











