زلنسکی و اشرف غنی؛ دو رئیسجمهور، یک سرنوشت
در روزهای اخیر، دیدار و مشاجره زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، با دونالد ترامپ بازتاب گستردهای در رسانههای جهان داشت. ترامپ با لحنی تحقیرآمیز تأکید کرد که اگر آمریکا نبود، جنگ اوکراین ظرف دو هفته به پایان میرسید. این اتفاق به طرز شگفتانگیزی یادآور دیدار ترامپ و اشرف غنی، رئیسجمهور سابق افغانستان است؛ دیداری که در آن ترامپ، غنی را بهنوعی بیاعتبار و وابسته نشان داد. این شباهت سؤالی اساسی را مطرح میکند: آیا زلنسکی همان مسیر اشرف غنی را طی خواهد کرد؟ آیا توافق صلح آمریکا و روسیه همان نقشی را برای اوکراین بازی خواهد کرد که توافق دوحه برای افغانستان ایفا کرد؟
دولتهای واسطه در نظام بینالملل
در علم روابط بینالملل، اصطلاح “دولتهای واسطه” به کشورهایی اطلاق میشود که در منازعات جهانی و منطقهای به عنوان ابزار سیاستهای قدرتهای بزرگ عمل میکنند. این دولتها از حمایت نظامی، اقتصادی و دیپلماتیک کشورهای قدرتمند برخوردارند اما استقلال واقعی ندارند. نقش آنها وابسته به منافع حامیشان است و زمانی که دیگر سودی برای قدرتهای بزرگ نداشته باشند، کنار گذاشته میشوند.
افغانستان در دوران اشرف غنی نمونه بارز یک دولت واسطه بود. آمریکا از این کشور به عنوان پایگاهی برای اهداف استراتژیک خود استفاده کرد اما در نهایت، پس از دستیابی به توافق با طالبان، بهراحتی از آن چشم پوشید. اوکراین نیز به نظر میرسد که در همان مسیر قرار دارد. زلنسکی که در آغاز جنگ به عنوان نماد مقاومت شناخته میشد، اکنون با تهدید رها شدن توسط آمریکا روبرو است. سیاستهای واشنگتن به وضوح نشان میدهد که حمایت از زلنسکی نیز مانند اشرف غنی، تاریخ انقضا دارد.
سیاستهای آمریکا و دولتهای وابسته
آمریکا در سیاست خارجی خود همواره از «دولتهای واسطه» استفاده کرده است. این کشورها تحت حمایت مستقیم واشنگتن قرار میگیرند، اما این حمایت همواره مشروط، مقطعی و در راستای منافع ایالات متحده بوده است. در تاریخ معاصر، بارها شاهد بودهایم که واشنگتن پس از تغییر محاسبات استراتژیک خود، چنین دولتهایی را به حال خود رها کرده است. سقوط رژیم شاه در ایران، سرنوشت دولت ویتنام جنوبی و اخیراً افغانستان، نمونههایی از این سیاست بودهاند.
توافق صلح دوحه که میان آمریکا و طالبان منعقد شد، باعث تسلیمدهی افغانستان به طالبان و نابودی جمهوریت شد. حالا شواهد نشان میدهند که آمریکا در حال اتخاذ سیاست مشابهی در قبال اوکراین است. توافق پشت پرده واشنگتن و مسکو برای پایان جنگ، احتمالاً زلنسکی را در همان موقعیتی قرار میدهد که اشرف غنی در ۲۰۲۱ تجربه کرد.
قهرمانسازی از زلنسکی
در آغاز جنگ اوکراین، زلنسکی به عنوان نماد مقاومت معرفی شد. او از فرار کردن خودداری کرد و در برابر حمله روسیه ایستادگی نشان داد. رسانههای غربی او را به عنوان “چگوارای اوکراین” معرفی کردند و مردم نیز از او به عنوان یک قهرمان یاد کردند. اما این دقیقاً همان مسیری بود که اشرف غنی نیز در آن قرار گرفت.
در سالهای نخست ریاست جمهوری، رسانههای غربی از اشرف غنی با عنوان دومین مغز متفکر جهان یاد میکردند و ستایشهای بیدریغی نصیب او میشد. اشرف غنی مدام از استقلال افغانستان صحبت میکرد و تأکید داشت که حکومت او بدون توجه به سیاستهای آمریکا، در برابر طالبان خواهد ایستاد. اما روز سقوط کابل، او از کشور فرار کرد. انگلیسیها یک ضرب المثل دارند که میگوید:« جوجههایت را نشمار مادامی که از تخم بیرون نیامدهاند» و به این معنات که پایان کار نتیجه مشخص میشود. اکنون نیز به نظر روزهای پایان کار زلنسکی رسیده و نتیجه در حال نمایان شدن است.
زلنسکی و اشرف غنی؛ دو چهره، یک مسیر
1) وابستگی به آمریکا: زلنسکی و اشرف غنی هر دو بهشدت به حمایتهای آمریکا متکی بودند. غنی تصور میکرد که بدون پشتیبانی نظامی و اقتصادی آمریکا، طالبان هرگز قادر به پیشروی نخواهند بود. زلنسکی نیز اتکای خود را به حمایتهای تسلیحاتی و اقتصادی غرب، بهویژه آمریکا، نشان داده است.
۲) عدم توانایی در مدیریت بحران : هر دو رهبر، بهجای ایجاد یک ساختار مستحکم داخلی، به کمکهای خارجی وابسته ماندند. اشرف غنی نتوانست ارتش افغانستان را بهگونهای مستقل تجهیز کند و زلنسکی نیز با وجود دریافت کمکهای گسترده، نتوانسته است استراتژی مناسبی برای استقلال از حمایتهای غرب تدوین کند.
۳) تحقیر توسط ترامپ: لحظهای که ترامپ اشرف غنی را در دیدار رسمی تحقیر کرد، نشانهای از افول جمهوریت در افغانستان بود. اکنون زلنسکی نیز در چنین موقعیتی قرار گرفته است. تاریخ نشان داده که وقتی آمریکا رهبران وابسته خود را به حاشیه میبرد، به معنای نزدیک شدن به پایان کار آنان است.
بررسی دقیقتر موقعیت زلنسکی
در حالی که زلنسکی در آغاز جنگ اوکراین به عنوان نماد مقاومت و اتحاد ملی شناخته میشد، موقعیت او به تدریج پیچیدهتر شده است. حمایتهای اولیه و بیدریغ غرب، به ویژه ایالات متحده و اتحادیه اروپا، باعث شد که او به یک قهرمان بینالمللی تبدیل شود. اما در حال حاضر، چندین چالش عمده داخلی و بینالمللی، آینده او و موقعیت اوکراین را تحت تأثیر قرار داده است.
همانطور که زلنسکی در حال حاضر با چالشهای جدی داخلی و بینالمللی روبرو است، اشرف غنی نیز در دوران ریاستجمهوری خود با چالشهای مشابهی مانند بحران اقتصادی، فساد، وابستگی به کمکهای خارجی، و کاهش حمایتهای بینالمللی دست و پنجه نرم میکرد. با این تفاوت که غنی نتوانست از این چالشها بهخوبی عبور کند و در نهایت سقوط حکومت افغانستان رقم خورد. این مسأله نشان میدهد که در صورتی که حمایتهای بینالمللی از رهبران کشورهای وابسته کاهش یابد، سرنوشت مشابهای میتواند برای آنها رقم بخورد.

آمریکا؛ زنبور انگلی در نظام بینالملل
در طبیعت، زنبور انگلی نوعی زنبور است که تخمهای خود را در بدن میزبان قرار میدهد. این زنبورها از بدن میزبان برای تغذیه و رشد تخمهای خود استفاده میکنند و این روند تا زمانی ادامه دارد که میزبان به طور کامل نابود شود. در نهایت، زنبورهای تازه متولدشده، بقایای میزبان خود را رها کرده و به سراغ میزبان جدیدی میروند.
سیاستهای آمریکا در قبال کشورهای ضعیف شباهت زیادی به رفتار زنبور انگلی دارد. واشنگتن ابتدا کشورهایی مانند افغانستان و اوکراین را به عنوان “لانه” انتخاب میکند. سپس از منابع طبیعی، نیروی انسانی و جایگاه استراتژیک آنها برای پیشبرد اهداف خود بهره میبرد. اما هنگامی که کشور مذکور دیگر ارزشی نداشته باشد، مانند یک میزبان مرده، رها شده و قدرتهای بزرگ به سراغ کشور دیگری میروند. افغانستان پس از خروج آمریکا دچار فروپاشی شد و اگر توافق نهایی میان آمریکا و روسیه انجام شود، احتمالاً اوکراین نیز به همان سرنوشت دچار خواهد شد.
تکرار دوباره تاریخ
با در نظر گرفتن سیاستهای آمریکا، تغییر ناگهانی رویکردهای واشنگتن و توافقات پشت پرده، میتوان گفت که آینده زلنسکی بسیار مبهم و نگرانکننده است. همانگونه که توافق صلح با طالبان دولت افغانستان را به سقوط کشاند، توافق احتمالی با روسیه میتواند زلنسکی را در همان مسیری قرار دهد که اشرف غنی در آن گام گذاشت. آیا زلنسکی خواهد توانست از اشتباهات اشرف غنی درس بگیرد و استقلال خود را حفظ کند، یا تاریخ بار دیگر تکرار خواهد شد؟
حکیم تاجیک